قطعه 9
بگو پایین بیایند
بگو
کمی پایین تر
دیگر به هیچ سو نمی چرخند
اهتزاز این پرچم های سیاه
سر در تمدن های شکسته
فرو می ریزد، قلب گفتگو را بردار
از پچ پچ گوش نمی کنم
به شلاق های رها، آزاد
از چهار چوب دری گذشته ام
پا به پای سگ های ولگرد
بیابان گریز و بی لانه
شده ام
بی قلاده و افسار
مشت می زنند
به خانه به دوش ها
رسیده ام
به استخوان خودم
آزاد از چهار چوب دری
باز شده
با دست های گره شده
رنگ می پاشند
به صورت پارچه های سفید
¬¬¬- سه رنگی ها –
دو رنگ سیاه و سفید
یک رنگ که نمی شود
رنگارنگ...