هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » مهدی فاضل »غزل خوان
سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غزل خوان

آن روزکه دیدم رخ او شاد شدم
آشفته شدم
خوار شدم
مست شدم
بی دل وبیمار شدم
بر طعمه ی این دام گرفتار شدم
با خنده ی خود ملک سلیمان بردم
آشفته چو شد جمله پریشان کندم
امشب ای خواب تو از چشم تر من بگریز
که غم دوری او در ره مستان بردم
و تو ای شمع بسوز خواب ز چشمم بربا
شاید آن نور تو امشب به گلستان بردم
و تو ای ماه بیا تا که رخش بینم باز
عشق اونعره زنان , مست و غزل خوان بردم