خانواده سالم، خانوادهاي است
كه اعضاي آن نسبت به يكديگر احساس تعلق دارند. احساس تعلق و محبتي كه ميان
اعضاي يك خانواده وجود دارد، از تكتك كنشهاي متقابلي به دست ميآيد كه
اعضاي خانواده با يكديگر برقرار ميكنند.حرفهايي كه در خانواده به هم
ميگوييم، كارهايي كه با هم ميكنيم ميتواند ما را به هم نزديكتر كند.
مهم است كه گاهي از خود بپرسيم تا چه حد با بقيه اعضاي خانواده در افكار و
رفتارمان اشتراك داريم. آيا كارهايي هستند كه ما و ديگر اعضاي خانواده دوست
داشته باشيم با هم انجام دهيم؟ جاهايي هستند كه تمايل داشته باشيم با هم
به آنجا برويم و از اين با هم بودن لذت ببريم؟
اين
اشتراكات و لذت ناشي از اين همراهي با هم، به همه اعضاي خانواده احساس
آرامش خواهد داد. اين همراهي و همدلي باعث ميشود خود را واقعا متعلق به
خانوادهاي بدانيم كه ما را دوست دارد و در سختيها و مشكلات همراهمان
خواهد بود و تنهايمان نخواهد گذاشت. اين همراهي بخش مهمي از هويت ما را
ميسازد و نقش مهمي در زندگيمان ايفا ميكند. يكي از تجربيات با هم بودن
اعضاي خانواده وقتي است كه آنها دستهجمعي به ديدار اقوام دور و نزديك
ميروند. شركت همه اعضاي خانواده در اين گردهماييها كمك بسياري به قوام
يافتن خانواده و تقويت حس همراهي و اشتراك ميان اعضاي آن خواهد كرد.
با
اين حال بعضي نوجوانان و جوانان از همراهي با خانواده براي شركت در
جمعهاي فاميلي امتناع ميكنند و اصرار والدين هم براي مجاب كردنشان
بيفايده است. آنها علاقهاي به شركت در اين جمعها ندارند و دست آخر هم
پدر و مادر مجبور ميشوند قيد همراهي آنها را بزنند. به اين ترتيب اين
فرزندان جوان و نوجوان، لذت باهم بودن را از خود و خانوادهشان دريغ
ميكنند و فرصت با هم بودن را قدر نميشناسند.
همراهي
با ديگر اعضاي خانواده در فعاليتهايي مثل همين مهماني رفتنها به پدر،
مادر و فرزندان لذت يكي شدن و با هم بودن را ميچشاند، اما بعضي جوانان
فكر ميكنند اين همراهي استقلال آنها را خدشهدار خواهد كرد و آزادي عمل را
از آنها خواهد گرفت.
شايد جوانان هم حق
داشته باشند، اما اين كه آنها به طور كلي در هيچيك از گردهماييهاي
فاميلي شركت نكنند و والدينشان را تنها بگذارند، هم باعث بروز تاثيرات منفي
بر خودشان و هم كل خانواده خواهد شد.شايد رعايت اعتدال در اين زمينه هم
راهگشا باشد. آيا نميتوان هم استقلال فردي را حفظ كرد و هم گاهي با پدر و
مادر در جمعهاي فاميلي همراه شد؟