هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » حسن میرزایی »عزیزم سلام یه چیزی ؛ چرا قلبم و شکستی
پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰ ساعت 12:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

عزیزم سلام یه چیزی ؛ چرا قلبم و شکستی

منی که عشق تو بودم ؛ حالا عاشق کی هستی؟

نمی گم دلت گرفته ؛ می دونم که تنها نیستی
همدمت بودم یه روزی ؛ حالا با دیگری نشستی!!

نکنه عاشقش نباشی ؛ اون که امروز تو باهاشی
بگو که دلم باهاته ؛ هر جای دنیا که باشی

تو که احساسی نداری ؛ میدونی دلم چه تنگه؟
کاش منم مثل تو بودم ؛ قلبی که از جنس سنگه

می دونی این شعر من نیست ؛ حرف یه دل شکستست
کسی که تموم حرفاش ؛ توی ابهام گذشتست

راستی مرگم و ندیدی ؟ من که چشمام نمی بینه
اخه از روزی که رفتی ؛ ارزوی من همینه

من که اسراری ندارم ؛ خوشحالم یکی باهاته
اخه همدمم تا امروز ؛ یه دونه شاخه نباته

ببینم عکسام و داری ؟ اونی که توی غروبه؟
یادمه وقتی که دیدیش ؛ گفتی وای این یکی خوبه

مثل اینکه می دونستی ؛ عشقمون رو به غروبه
رفتی و غروب تموم شد ؛ حالا چشمام بی فروغه

راستی شعرام و می خونی ؟ یا که وقتش و نداری؟
یادمه بهم می گفتی ؛ واسه من شعری نداری؟

بیا قابلی نداره ؛ اخرین هدیه یاره
من و باید تو ببخشی ؛ این یکی اسمی نداره