زندگي جديد که به ياري
علم و تکنولوژي ، روزبهروز پيشرفتهتر ميشود و بهدنبال خود ، ابزارهاي
جديدي را براي بهتر زيستن در اختيار انسان قرارميدهد ، هر روز قطعههاي
پيشرفتهتري از سختافزار زندگي ارائه ميکند و بهطبع ، نرمافزار روان
انسان را بهطور مرموزي در معرض آسيب قرارداده است.
در اين مقاله به چند دسته از عوامل استرس زا ي زندگي مدرن اشاره مي کنيم
و در آخر چند را هکار براي مقابله با اين عوامل را ارائه مي دهيم :
فضاي زندگي و عاملهاي استرسزا
- انتخاب: انسان، موجودي است مختار و انتخابگر. هر انتخاب او ، يک
استرس به همراه خود دارد چراکه انتخاب ، امر ساده و آساني نيست بهويژه در
تصميمگيريهاي کلان زندگي همچون شغل، ازدواج و... اگر دقت و توجه کافي و
لازم صورتنگيرد ، زندگي فرد در معرض سقوط قرارميگيرد و تبعات رواني
ناگواري براي او بههمراه ميآورد.
- مسؤوليتپذيري: پذيرش مسؤوليت، مسألهي مهم ديگري است که بهطور معمول
، بعد از انتخاب يک موضوع يا پديده بهوجود ميآيد. فردي که دست به انتخاب
ميزند و تعهد چيزي را به گردن ميگيرد ، لازمهاش آن است که به بهترين
شکل، مسؤوليت خود را به انجام برساند. از اينرو ، التزام فرد در امري، اين
مهم را ايجاد ميکند که در همه حال، نسبت به تعهدي که به گردن گرفته،
وفادار بماند.
- رعايت قانونها و اخلاقيات: وقتي انسان ، پا در قلمرو هستي ميگذارد ،
خواسته يا ناخواسته ميبايست به پارهاي از قانونها و اخلاقيات پايبند
شود و خود را نسبت به آنها، مقيد احساس کند. هر انساني در قلمرو جغرافيايي
خاص مانند ده ، شهر ، استان ، کشور و... قرارگرفته که شرايط خاص خود را
داراست و رفتار ويژهاي را از جانب فرد ميطلبد. با اينهمه براي اينکه
مورد نفرت و طرد اجتماع قرارنگيرد و بتواند يک زندگي آرام را سپري کند ،
مقدمهاش پايبندي و عمل به اين دستورها است.
استرس
- تنهايي: استرس تنهايي، دوگونهي متفاوت است. يکي « تنهايي فيزيکي » و
ديگري « تنهايي فلسفي ». در تنهايي فيزيکي، دلهرهاي که انسان را
فراميگيرد ، نبود اطرافيان در کنار اوست. فردِ تنها از نبود ديگران در
کنار خود رنج ميبرد. نمونهي اين مهم ، افتادن در يک زندان تکسلولي يا
خانهي سالمندان و يا از دستدادن خانواده و عزيزان است.
« تنهايي فلسفي » زماني است که انسان در ميان جمع است اما حس تنهايي ،
او را عذاب ميدهد. در اين نوع تنهايي، فرد ممکن است در بين چندين نفر باشد
اما حس تنهايي و دلهره ، او را رها نکند. دليلهاي اين امر را ميتوان عدم
درک و فهم فرد از جانب ديگران و عدم سنخيت فکري و رواني او با ديگران
دانست.
« تنهايي فيزيکي» از آنجا که قابل درمان است و با برگشت فرد به جمع ،
مشکل برطرف ميشود ، مقطعي، کوتاهمدت و گذراست اما « تنهايي فلسفي»، از آن
نوع تنهاييهايي است که قابل درمان نيست.
زندگي جديد که به ياري علم و تکنولوژي ،روزبهروز پيشرفتهتر ميشود و
بهدنبال خود ، ابزارهاي جديدي را براي بهتر زيستن در اختيار انسان
قرارميدهد ، هر روز قطعههاي پيشرفتهتري از سختافزار زندگي ارائه ميکند
و بهطبع ، نرمافزار روان انسان را بهطور مرموزي در معرض آسيب قرارداده
است.
- غم غربت: غم غربت دو نوع ميباشد ، يکي مربوط به رابطهي فيزيکي و
ارتباط بشري است و ديگري، رابطهي بين انسان و خدا است. افرادي که در کشوري
ديگر بهسر ميبرند و از خانواده و عزيزان خود دور افتادهاند ، همواره
باري از دلهره را با خود حمل ميکنند. روي ديگر اين مسأله از حس فلسفي و
احساسهاي معنوي انسان ريشه ميگيرد و آن دورشدن از اصل خود و افتادن در
لابهلاي فشارهاي زندگي ماشيني و دور ماندن از اصل انساني و طبيعي ميباشد.
- شکست: بيشتر استرسهاي دروني، از آرمانها و آرزوهاي بلندي منشأ
ميگيرند که فرد براي خود ، پردازش ذهني کرده اما رسيدن به آنها، خارج از
طاقت اوست بهگونهاي که گاهي ممکن است چنان دور و دستنيافتني باشند که
فرد را در وضعيت پرتنش قراردهند و از اينکه فرد نتواند به ايدهآل خود
برسد و همچون فردي شايسته و موفق در بين اطرافيان ظاهر شود ، اضطرابي
دائمي را تجربه ميکند.
- جنگ: در طول تاريخ ، جنگ، يکي از عاملهاي فرسايشدهندهي روان بشري
بوده است. هرگاه که در جايي از کرهي خاکي، جنگي صورت گرفته، ناگزير، روان
تمام بشريت از آن جريحهدار شده و نوعي پريشاني را حتي در دل بيرحمترين
افراد ايجاد کرده است.
- خشونت رفتاري: يکي از عمده عاملهاي استرسزا در عرصهي اجتماعي،
اقدام به انجام رفتارهاي خشن و آزاردهنده است. ما در لابهلاي رفتارهاي
روزمره و در موقعيتهاي مختلف مانند صف مترو ، اتوبوس و... خشونت را بهطور
عيني، حس و لمس کرده و با آن دستوپنجه نرم ميکنيم.
- فقر: از ميان استرسزاهاي زندگي جديد که تاکنون شرح آن رفت، فقر،
نداري و مشکلهاي مادي همچون ديگر عاملها، انسان را متأثر ميسازد. استرس
فقر به دو شکل ظهور و بروز ميکند يا فرد را مردمگريز و انزواطلب ميکند و
يا برعکس، اجتماعي، لافزن و خودنما ميسازد بهگونهاي که فرد وادار
ميشود براي سرپوش گذاشتن بر نارساييها و محروميتهايش يا هميشه خود را از
ديد ديگران، پنهان ساخته و تعامل اجتماعي خود را بهحد صفر برساند و يا با
بهکارگيري مکانيزم دفاعيِ « واکنش وارونه » ، از خود تعريف و تمجيد کند و
با بزرگنمايي و ظاهرسازي، خود را آرامش دهد.
- اعتياد: اعتياد بهعنوان آزاردهندهترين استرس زندگي مدرن، موجب
جريحهدار شدن روح جمعي شده است. اعتياد ، تنها نابودي يک فرد نيست بلکه از
نزديکترين اطرافيان تا دورترين را در وحشت فروميبرد. رفتارها و کنش و
واکنشهاي فرد معتاد، باري از استرس به جامعه القا ميکند.
راههاي مقابله با عاملهاي استرسزا
فشاررواني يا استرس، بزرگترين اختلال عصر امروز است و اگر گفته شود راه
مقابلهي کلاسيکي و آزمايشگاهي براي آن وجود ندارد ، حرفي به گزاف گفته
نشده است چراکه اين امر به شکل يک اپيدمي، عينيت و عموميت يافته و
همهروزه، گسترهي آن فراختر شده و بر تعداد قربانيان افزوده ميشود. اينک
ما به شرح سه راهِ کليدي براي مقابله با استرس که گمان ميرود نتيجهبخش
باشد ، ميپردازيم:
1- معنويت : در آن هنگام که خداوند ، انسان را آفريد و او را اشرف
مخلوقات نامگذاري کرد ، اعتقاد به يک موجود فرازميني و متافيزيکي را در
نهاد او به وديعت گذاشت تا در تنگناها و گرفتاريها با ياد او به آرامش
برسد. از اينرو ، اعتقاد به يک وجود برتر(خدا) و اميد به ياريرساني او ،
ميزان استرسهاي زندگي را بهنحو چشمگيري کاهش ميدهد.
2- تقويت اعتمادبهنفس : بدون شک ، هستهي مرکزي شخصيت و ثروت رواني و
اجتماعي هر انساني، توان ابراز و اظهار وجود اوست. اگر انسان، گوهر
اعتمادبهنفس را بهطور مطلوب در خود تقويت کند ، نهتنها او را در برابر
تنشهاي احتمالي بيمه ميکند بلکه کوهي از استرس و فشارهاي وارده از محيط و
اجتماع نيز نخواهند توانست او را متأثر کنند.
3- ورزش : تأثير تمرينها و فعاليتهاي جسماني در پيشگيري و کاهش
استرس، فوقالعاده است. ورزش به آدمي کمک ميکند که جسمي سالم و رواني
شاداب داشته باشد و کارهاي روزانهي خود را با انرژي بيشتري به انجام
برساند. همچنان که بزرگان گفتهاند «عقل سالم در بدن سالم است.» فردي که
داراي تني معيوب و فرتوت باشد ، نميتواند بهعنوان يک فرد متعادل و مثبت
در عرصهي اجتماعي ، ظهور کند.