هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » آژند اندازه گر »هول
دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 10:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هول

نمی دانم چه می شود،
هراسی می اید و آشوبی به جای می گذارد،
هیبت مرگ را دارد و یاد زندگی را.
سرم را پر می کند از هول،
دلم را خالی از شور.
شورابه ای است در عطش اشتیاق:
رنگ فیروزه ای کاشی های خرد شده،
بوی یاس های زیر برف مانده،
طعم گس علف های سوخته،
یاد "شهری که دوست می داشتم"،
آن هنگام که اندیشه ام در پای دیوار آن کوچه ی بن بست می ماند.
نمی دانم چه می شود،
هولی است بر گرده ام، آشوبی است در سرم، مرگ است در برابرم.