آه
گیجگاه های عاشقت
می پیچند و می آمیزند
در قتل گاه نم دار ایستگاه
فرزانه
فرزانه
فرزانه
آفرینش تازه ای صورت می گیرد
وقتی نفرت دود می کنند و می پوشانند عریانی قاتلان را
تو صورت حیرانت را
به سرعت شعر
بر لب هایم خم کن
می توانی نزدیک شوی
آه فرزانه قاتلان عریانند
عریانند
هر نقطه بر این سطر
لکه ای بر بکارت آویخته بر پیشانی توست
وقتی می گریم تا پر شدن گودی های پشیمانی
تو فطرت ناعادل فرشتگان فرمانبردار را ورق می زنی
فرزانه
فرزانه
فرزانه
نافرمانی من از عشق تو بود