هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اردلان سرفراز »خاک خسته
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:12 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

خاک خسته

ای زمین خشک و تشنه
ای که در تو ریشه دارم
ای همه دار و ندارم
از غم تو سوگوارم
نخل تنها و صبورم
با تو اما ماندگارم
انتظار و تشنگی را
با نفس هام می شمارم
یه روز اینجا باغی بود
شب اگه بود چراغی بود
 اما همین که شب شکست
جاش یه شب تازه نشست
عطش که بود صبری که بود
هیچ که نبود ، ابری که بود
باد غریبی که وزید
سینه ی ابرا رو درید
باد که اومد بری نموند
یاس که اومد ، صبری نموند
هر چه درخت بود توی باغ
با دل خون ، لب های داغ
از خونه شون دل بریدن
از آب و از گل بریدن
حالا اینجا منم و من
با تو ای خاک ، خاک خسته
با تو هستم که وجودم
ذره ذره به تو بسته
مثل ماهی که وجودش
بسته به هوای دریا
واسه من دریا تو هستی
خشکیه تمام دنیا
من با تو هستم تا ابد
سر می کنم با خوب و بد
ثروت من این زمینه
هر چی که دارم همینه
پاییز باغمو دیدم
از غم ،‌ نه سرما تکیدم
 من عاشق این زیمنم
موندم بهار و ببینم
 من زندگی رو اینجا شناختم
هر چی که داشتم همینجا ساختم
 همینجا باختم
حتی تو این روزای سخت
آغاز باغ یعنی درخت
اگه موندن خیلی سخته
هر چی که باشه یه شروعه
یک قدم رو به شکفتن
 یه پنجره رو به طلوعه