45.صحبت از طلاق نکنید
همیشه بکوشید کلماتی را در زندگی به کار برید که باعث استحکام زندگی شما شود و انچنان پایه های زندگی شما محکم گردد که با هیچ طوفانی نلرزد,نه اینکه همیشه بی خود و بی جهت صحبت از جدایی و طلاق نمایید.اگر بخواهید هر روز از آخرین حربه, یعنی طلاق,استفاده کنید,مثل کسی هستید که دایم می گوید: ((می خواهم بمیرم!)) این حرف ها کم کم از حالت شوخی به حالت جدی می رسد و چه بسا با دست های خودتان گور زندگی خود را کنده اید و خدای نکرده در این میان یک فرزند باشد.او چه گناهی دارد که باید بسوزد و بسازد و هر روز نظاره گر بحث و جدل دو انسانی باشد که همدیگر را نمی فهمند و آینده اش را در جهنمی می بیند که رهایی از آن معلوم نیست! با توجه به تمام بررسی های به عمل آمده از زندگی های جدا شده,خانم هایی که اسیر بچه و بیکاری و مستاجری می گردند و آنچنان لذتی نمی برند,چون به قول خودشان آنقدر از زندگی قبلی زجر کشیده اند که دیگر جرئت یک ازدواج دیگر را ندارد! مرد هم که باید یک عمر کار کند,مهریه بدهد و خرج بچه را تامین کند.اگر هم ازدواج کند,همسر جدیدش دایم به او خواهد گفت: ((تو اگر خوب بودی,همسر قبلی ات را نگه می داشتی.))و هزاران دردسر دیگر.تازه متوجه می شود که هیچ زنی,مانند همسر قبلی نمی شود.پس اگر واقعا راهی برای یک زندگی عادی وجود دارد, از طلاق دوری کنید که منفورترین چیزها در دادگاه خداوند است! یا به بزرگ تر هایی که صادق هستند,مراجعه کنید.به مشاور مراجعه نمایید,شاید گرهی از زندگی شما باز شود و در گرداب پُر تلاطم طلاق وارد نشوید.