هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد بیابانی »سی تبسم و جانب عطر شفق
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سی تبسم
و جانب عطر شفق

1
جهان که جعد کلالی نیست
 سپیده سر برگرداند جلالی می ریزد
 بنفشه پا بردارد
شبم پر از دانه ست
 نه سالگی ام به خانه می اید
شنیدم بهمنی گردان می سازن
 برای سربازا زندان می سازن
و قهوه خانه تهی
 قرار جعفر آهنگر
 خون سیامک گندم رست
2
 نگاه کهنه
 اقدسیه بر آتش داد
 نهان فتنه تو را
 گمان نمی برم
 چراغ فاصله عباسی ست
خون سیامک گندم رست
3
سرگردانی
 پری که باغچه می کارد
 میان پنجره و پاییز
 و روزبه عاشقانه اگر کوتاه
مرام ساحل اگر
 پرده می کشد سینه
خون سیامک گندم رست
4
آزادی غایب بود
 شمال از من باران تر
و مرتضی / جلوترم از مرگ
پیاده می شود غروب لشکر زرهی با او
 میان شانه ها و شترخان
 هنوز ناپیداست
 خیال آن گل اگر چرخ می خورم
 تاریک
خون سیامک گندم رست
5
دهان
 چه تلخ می گذرد
 و باد
 پر از صداست
 آب های غروب
میان لاله زار و قد تو
 تنها
 قیام مردم نیست
 و مار می رقصد
 خون سیامک گندم رست
6
زمان
اجازه ی رفتن بود
 کسوف شبنم و خورشید
درک شوم حقیقت
 و ابتدای تهی
خون سیامک گندم رست
7
ابرهای در میانه سالی دود
 ارابه های مرده
کلاف سر در پا
 پرده نمی گرداند
قهوه خانه
 دور می زند سحاب و کبر گلپایگانی
 و پیر می پرد
 بهار و آتش بی منقار
 خون سیامک گندم رست
8
پیاده می ترکد
 دیدار
 دانه ای از ریگ
پیچ و تاب کبوتر
 کنار چوبه ی تاریک
 و عشق با تو به میدان
 و آفتاب
 میان دست تو تأخیر می کند
 غرور زورخانه
 مهیا ست
خون سیامک گندم رست
9
ساه بمانی سال
سر به راه قدم بر می دارد آب
 سر بهراه قدم برمی دارد باد
 سر به راه قدم بر می دارد او
 و آب به لانه می بندد کبک انجیر
 خون سیامک گندم رست
10
ولی
سالخورده ی دف زن
 گرگم به هوا سیرم و شب بالا
اسا چپرنگ پیرم و شب بالا
امان نبرا سیرم و شب بالا
کرمج زیر پا پیرم و شب بالا
والبی سلام وسلام
و علیک و علیک
 بر جمالش
خون سیامک گندم رست