دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:40 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
و نبض این رگ نی وار
مریز باله به ره ای واال
عبور
از تو گذر می کند
و خط خاک
که با من برابر افتاده است
و نبض این رگ نی وار
مسافتی ست
سکوت دستم اگر پلک می زند فریاد
دو قطره
صورت شب
جهد من اگر جاری ست
سفال
می ترکم هر بار
سکوت دستم اگر پلک می زند فریاد
صدای آخرم
حلقوم دره می شکند
و امتداد تو بی همراه ست
سکوت دستم اگر پلک می زند فریاد