دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:34 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
پروانه های پرپر دستان
به هر طرف نو زد آفاق
زان پس
خامش ستاده بود و
به دار سپیده ی بی اورنگ
گردن نهاده بود
خونابه : پرده بر مژه ی مفتول
ابر سکوت مهاجم
با خرمن خزنده ی پرها ریخته
رویای سبز درخت و زمین
بی کهکشان پرت شباهنگ
مهتاب آبگون
بر دامن دوباره ی توفان
آه بنفشه
برلب مجنون بید بن
ناگه تو را
پروانه های منتظر دستان
بر قاب طبل سوخته ی موعود
رد قبیله ها و قافله ی اسپند
پرپر زدند و فتادند
ما را ولی هنوز
زخم زبان زنجره و زنجیر
بار گران خفت
خواب دوباره
پاره تخته ی تابوت بود
اما پرندگان
طرفه تبار زمزمه
شبگیر خوانده اند
زین مایه بی گمان
بر ذهن آسمان
بذر ستاره ها و صاعقه ها را فشانده اند