هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

7 نشانه فرد دروغگو
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۹ ساعت 10:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 

آیا می‌دانستید تمام مردم جهان به طور میانگین روزی دو مرتبه دروغ می‌گویند؟ برخی افراد دروغگوهای خوبی نیستند و زود لو می‌روند اما برخی دیگر دروغگوهای قهاری هستند. آیا دوست دارید بدانید طرف مقابل‌تان در یک رابطه دروغ می‌گوید یا راست؟ به این 7 نشانه دقت کنید:

1- استرس و عرق کردن
شناخته ‌ترین نشانه‌هایی که می‌تواند یک فرد دروغگو را لو دهد، عرق کردن و استرس اوست. زمانی که ما دروغ می‌گوییم همیشه می‌ترسیم لو برویم. به همین دلیل دچار استرس می‌شویم و استرس با افزایش ضربان قلب و عرق کردن همراه است.اما این موضوع در رابطه با همه مردم صادق نیست. برخی افراد به دروغگویی عادت دارند و دچار استرس نمی‌شوند!

2- صدای خیلی زیر یا خیلی بم
روان‌شناسان معتقدند صدا علامت خوبی برای شناسایی دروغگو است. چرا؟ در واقع این ما نیستیم که صدا را کنترل می‌کنیم. مغز براساس احساساتی که داریم آن را به شکل اتوماتیک تنظیم می‌کند. وقتی دروغ می‌گوییم، می‌ترسیم رسوا شویم. به همین علت معمولا تن صدا تغییر می‌کند و خیلی زیر یا خیلی بم می‌شود.

3- سخنان ضد و نقیض
دروغگوها به دلیل ترس از رسوا و شرمگین شدن تعادل احساسی درستی ندانسته و حتی حرف‌های آنها کم و بیش ضد و نقیض است. برای آنکه مطمئن شوید یک فرد دروغ می‌گوید از او بخواهید دقیقا حرفی را که در یک موقعیت خاص زده برای شما در مواقع مختلف تکرار کند، حتی سوالات متفاوت و مدام در مورد همان مساله می‌تواند ثبات فکری دروغگو را بر هم بریزد.

4- میمیک‌های غیرمعمول
پلک زدن‌های مداوم، مالیدن پلک، نگاه‌های مبهم... همگی اینها نشانه میمیک صورت یک فرد حین دروغ گفتن است. صورت دقیقا احساساتی را که داریم نشان می‌دهد و کنترل عمقی آنها کمی سخت است. اگر فردی میمیک غیرطبیعی و غیرمعمول دارد و حین صحبت با شما دچار تیک خاصی مثل مالیدن پلک می‌شود، می‌توانید به حرف‌های او شک کنید.

5- ژست‌های مخصوص
سرفه کردن درون مشت، بالا بردن دست روی سر و عقب بردن بالاتنه موقع حرف زدن از جمله ژست‌های آدم‌های دروغگو است. البته باید مراقب هم بود. برخی دروغگوها برای آنکه احساسات‌شان نمایان نشود حین حرف زدن کاملا خنثی عمل می‌کنند.

6- حرف زدن غیر وسواسی
دروغگوها معمولا در صحبت کردن وسواس به خرج نمی‌دهند و همه مسایل را رو نمی‌کنند. اگر شما حین صحبت‌ها از فردی بخواهید با دقت بیشتری مسایل را برای شما بیان کند و به عبارتی وسواسی‌تر از او سوال کنید، معمولا دروغگو چون حافظه خوبی ندارد و در دور بعد قادر به بیان همان جواب‌ها نیست. درنهایت می‌توانید از زبان او این جملات را بشنوید «به من اعتماد نداری؟» اگر فردی واقعا دروغگو نباشد، خیلی سریع از کوره درنمی‌رود و برای بار دوم هم به برخی سوالات شما پاسخ می‌دهد.

7- احساسات اغراق‌آمیز
وقتی فردی فقط با دهان می‌خندد یعنی یا می‌خواهد رعایت ادب کرده باشد یا دروغگوی ماهری است. یک لبخند صادقانه همراه با عقب رفتن لب‌ها و چین خوردن پلک‌ها در سمت خارج همراه است. یک دروغگو معمولا تنها با دهان می‌خندد تا احساسات درونی خود را مخفی کند.

منبع: همصدا



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چگونه انرژی مثبت پخش کنیم؟
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت 13:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

حضرت محمد(ص) می فرمایند : "فرزندان خود را به نام های نیك خطاب كنید"

آن چه می گوییم در حقیقت فكری است كه بیان می شود. كلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند كه به زندگی و امورمان شكل می دهند.

من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم با استفاده از كلمه ها و اصطلاح های مثبت در سطی وسیع انرژی مثبت را بین همه پخش كنیم.

امروزه ثابت شده كه كلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می كنیم (با خودتان امتحان كنید) اما اگر به جای آن از یك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی ازدست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلكه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.

برای مثال:

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نكنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای لعنت بر پدر كسی كه اینجا آشغال بریزد ؛ بگوییم: رحمت بر پدر كسی كه اینجا آشغال نمی ریزد

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت كمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم

به جای فراموش نكنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای داد نزن؛ ‌بگوییم : آرام باش

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این كه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشكرم

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شكست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای مگه مشكل داری ؛ بگوییم : مگه مسئله ای داری؟

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشكل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

شما هم می‌توانید به این لیست مواردی رو اضافه كرده و برای دیگران بفرستید...

وقتی بعد از مدتی همدیگر را می‌بینیم، به جای توجه كردن به نقاط ضعف همدیگر و نام بردن از آن ها مثل:

چقدر چاق شدی؟"، "چقدر لاغر شدی؟"، "چقدر خسته به نظر می‌آیی؟" ، "چرا موهات را این قدر كوتاه كردی؟"، "چرا ریشت را بلند كردی؟" ، "چرا گرفته ای ؟"، "چرا رنگت پریده؟"، "چرا تلفن نكردی؟"، "چرا حال مرا نپرسیدی؟" و ... بهتر است بگوییم : "سلام به روی ماهت"، "چقدر خوشحال شدم تو را دیدم" ، و ... عبارات دیگری كه نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست

بلكه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء می كند. البته اگر اصراری نداشته باشیم كه حتماً درباره ی همدیگر اظهار نظر كنیم، وگرنه می‌شود كه درباره ی موضوعات مشترك، البته در محوریت مثبت با هم صحبت كنیم.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، موفقیت
خانواده
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت 13:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اهمیت خانواده به اندازه ای است که سلامت و بالندگی هر جامعه وابسته به سلامت و رشد خانواده های آن است .

ویژگیهای مهم خانواده های موفق :

۱- می دانند همه چیز را نمی دانند.

۲-کمتر یکدیگر را سر زنش می کنند.

۳= کمتر همدیگر را نصیحت و اندرز می دهند.

۴- کفه ترازو بیشتر به سمت تحسین و تشویق سنگینی می کند.

۵- اهل گذشت واغماضند.

۶-نه مهربانندکه بی نظمی را رونق بدهند ونه بی احساسند که نیاز های عاطفی خانواده را زیر پا بگذارند.

اهل عشق ورزیدن ُو محبت کردن و دوست داشتن اند.

۸-به یکدیگر احترام می گذارند.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
ارتباط بهداشت و نظافت فردی با شخصیت
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 16:3 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ظاهر اولین شکل ارتباط است که درمعرض کسانیکه ملاقات می کنیم قرار می‌دهیم. هرکسی که شما را می بیند، در 5 ثانیه اول براساس ظاهرتان تصوراتی کلی درمورد شخصصیتتان پیدا می‌کند. مشخص است که بهداشت شما اطلاعات بسیار زیادی درمورد اینکه که هستید و چطور شخصیتی دارید در دست مخاطب قرار می‌دهد. بهداشت و نظافت می‌تواند جذابیت اجتماعی، تنبل بودن، هوش، طبقه اجتماعی، تحصیلات، میزان اعتماد به نفس، فرهنگ و سازمان بندی شما را آشکار کند.

فقدان نظافت یک نفر به شما نشان می‌دهد که آن فرد:

·         تنبل است. دوست ندارند برای تمیز و مرتب کردن خودشان زحمت بکشند و در نظر دیگران قابل‌ قبول جلوه کنند و این نشان دهنده تمایل آنها برای به معرض نمایش گذاشتن بقیه جنبه های زندگیشان نیز می باشد.

·         شاید خیلی فقیر باشد. مراقب این مورد باشید چون فرهنگ‌هایی وجود دارد که این مورد برای آنها مصداق ندارد، به همین دلیل باید ابتدا پیشینه فرهنگی فرد را بررسی کنید. اما به طور معمول، افرادیکه در فقر بزرگ می‌شوند، بهداشت اولیه را آموزش نمی‌بینند.

·         شاید از نظر روانی بیمار باشد. فقدان بهداشت فردی در‌میان آنهایی که افسردگی دارند بسیار رایج است چون این افراد دیگر نه اراده و نه تمایلی و رغبتی به خوب نشان دادن ظاهر خود ندارند. افراد با مشکلات و بیماری‌های روحی و روانی دیگر مثل اسکیزوفرنی، برخی ترس‌ها، یا آلزایمر نیز ممکن است بهداشت خوبی نداشته باشند.

·         شاید به مواد‌مخدر یا الکل معتاد باشد. افرادیکه به طور مداوم از مواد‌ مخدر یا نوشیدنی های الکلی استفاده می کنند معمولاً ظاهری به هم ریخته دارند. این افراد اکثراً از افسردگی هم رنج می‌برند.

·         شعور اجتماعی نداشته باشد. کسی که با ظاهری نامرتب در جامعه راه می‌رود ممکن است سطح شعور و هوش اجتماعی‌اش پایین باشد. این افراد در دنیای خودشان زندگی می‌کنند و نمی‌توانند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند. برایشان هم مهم نیست که دیگران چه نظری درمورد آنها داشته باشند. این افراد معمولاً وصله های ناجور جامعه هستند.

·         خودمحور باشد. کسی که برایش اهمیتی ندارد فقدان بهداشت شخصی او چه تاثیری بر اطرافیانش دارد و برایش هم مهم نیست که دیگران درمورد او چطور فکر کنند، فردی بسیار خودخواه و خودمحور است. این افراد هر چه که بخواهند را در هر زمان که بخواهند و به هر طریقی که بخواهند انجام می‌دهند و برایشان مهم نیست که دیگران چه می‌گویند.

ارزیابی بهداشت فردی از بالا تا پایین

وقتی فردی را می‌سنجید، باید او را از بالا به پایین بسنجید و توجه بسیار دقیقی به بهداشت او داشته باشید.

·         موها/سر. موها اولین ویژگی بدن ماست که می توان برای نشان دادن شخصیتمان آنرا تغییر دهیم. به همین دلیل است که در ارتش موها را می تراشند تا حس فردیت آنها را از بین ببرد و همدیگر را مثل خودشان ببینند. باید ببینید که آیا طرف مقابلتان موهایش را آرایش کرده؟ موهایش تمیز است یا چرب و نشسته؟ کثیف بودن موها معمولاً نشانه این است که فرد حمام نمی کند.

·         صورت. بهداشت صورت برای خانم ها بیشتر از آقایان اهمیت دارد چون خانم ها اهمیت زیادی به صورت خود می دهند. در مردها باید ببینید که آیا موهای صورتشان را اصلاح کرده اند یا خیر؟ خانم ها آرایش کرده اند یا نه؟ دندانهایشان تا چه اندازه تمیز است؟ آیا دندان خراب، شکسته یا کثیف دارند؟ آیا ابروهایش مرتب است؟ آیا صورتش نشان می دهد که مرتب شسته می شود؟ آیا موهای بینی شان بیش از حد رشد کرده است؟

·         وزن. وزن فرد اطلاعات زیادی درمورد میزان مراقبت فردی از ظاهر خود، سطح تناسب اندام، عادات غذایی و میزان اعتماد به نفس فرد نشان می دهد. خیلی ها هستند که هر صبح که بیدار می شونند از وضعیت اندامشان برای خود شکایت می کنند اما سوال این است که چرا اقدامی برای آن نمی کنند.

·         تنفس. آیا تنفس فرد بوی بد می دهد؟ این نشان می دهد که او دندانهایش را خوب مسواک نمی کند، یا عادات غذایی درستی ندارد، استرس دارد یا دچار یک مشکل یا بیماری است.

·         لباس پوشیدن. چیزی که می پوشیم یک نشانه قوی دیگر از شخصیت ماست. آیا لباسهایش کثیف است؟ آیا لباسهایش بوی بد می دهد؟ لباسهایش روی مد است یا از مد افتاده؟

·         بوی بدن. آیا بدنشان بو می دهد؟ اگراینطور است، احتمالاً به این معنی است که مرتب حمام نمی کنند یا از عطر و اسپری بدن استفاده نمی کنند. البته باید به تفاوت های فرهنگی هم توجه داشته باشید. در بعضی فرهنگ ها بوی بدن امری طبیعی است.

·         دست ها. آیا دست هاش کثیف است؟ اگر اینطور است، دلیل آن چیست؟ آیا به خاطر این است که همان موقع کاری انجام داده است یا اصلاً به تمیز بودن دست هایش توجه ندارد؟

·         ناخن ها. آیا ناخن های فرد گرفته شده و مرتب است؟ آیا ناخن هایش کثیف است؟ وضعیت ناخن های هر فرد نشان دهنده توجه او به جزئیات ظاهر است.

تشخیص الگوهای تداوم

شایان ذکر است که این علائم را نباید برای تعیین شخصیت کلی فرد استفاده کرد. مثلاً شخصی که ملاقات می کنید ممکن است دست هایش کثیف باشد اما از جنبه های دیگر کاملاً ظاهری مرتب دارد و کثیف بودن دست ها ممکن است دلیلی منطقی داشته باشد. شاید شغلش مکانیکی باشد. پس وقتی می خواهید فردی را از نظر بهداشت ظاهری ارزیابی کنید، باید چند مورد از فقدان نظافت را پیدا کنید تا بتوانید او را فردی نامرتب قلمداد کنید.

منبع: مردمان



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، پزشکی و سلامت
بدترین اشتباهات خانمها در مورد سلامتی شان
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 15:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آخرین باری که 8 ساعت خوابیدید یا در باشگاه ورزشی وزنه بلند کردید کی بود ؟ اگر به خاطر نمی آورید شما تنها نیستید .که به این موارد بی توجه هستید.

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 15:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فمنیسم به عنوان یکی از سکه های رایج زمانه، ازجمله تمهیداتی است که گروه های صاحب منافع به منظور سیطره بر روح و روان زنان و در نتیجه واداشتن آنها به دنبال کردن ایده آل هایی که آنها برایشان ترسیم می کنند، ابداع کرده اند.

در دهه 1990، فمینیسم غربی به عنوان یک تولید كننده و منتشر كننده متون و پیامهای فرهنگی ‌توانست با اتكا بر قدرت ابزار انتقال پیام، متون و رسانه‌هایی كه در اختیار دارد، از راههای گوناگون مانند تولیدات انتشاراتی (كتاب و مجله) به زبان اصلی یا ترجمه شده، تولیدات بصری (فیلم و عكس و مانند آنها)، تولیدات صوتی (برنامه‌های رادیویی)، وب‌سایت‌های اینترنت و … و همچنین تأثیرات غیرمستقیم‌تر مانند انتشار اخبار از اقدامات فمینیستها در رسانه‌های جهان و نفوذ در نهادها و سازمانهای بین‌المللی و مانند آن به ذهنیت زنانی كه به تدریج اما به شكلی فزاینده با این گفتمان روبرو می شوند سامان دهد و عملاً به گفتمان هژمونیک نزد بخشی از زنان (یعنی زنان روشنفكر و تحصیلكرده جهان سومی) تبدیل شود.

فمنیسم را می توان واکنش زن غربی مدرن در برابر فرهنگ به جای مانده از عصر سنت اروپایی دانست. این واژه گاهی به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان و گاه به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی معتقد است معنا کرده اند.

فمنسیم از این نقطه آغاز میکند که زنان سرکوب میشوند و این سرکوبی مسئله مهمی است. اقتدار مردان آزادی عمل زنان را محدود میکنند چون مردان امکانات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری را دراختیار خود دارند. سنگ بنای فمنیسم دفاع از حقوق زنان است. تمامی صور فمنیسم این را تصدیق میکنند که زنان انسان هستند نه عروسک، برده ، شی و یا حیوان .

فمنیسم را می توان واکنش زن غربی مدرن در برابر فرهنگ به جای مانده از عصر سنت اروپایی دانست. این واژه گاهی به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان و گاه به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی معتقد است معنا کرده اند

در میان جریانات فمنیسم نسبت به  تفاوت های میان زن و مرد دو نحوه برخورد وجود دارد: گروه نخست از فمنیستها تفاوت زن و مرد را فقط در اختلافات زیستی و اندامی خلاصه کرده و معتقدند دو جنس هیچ تفاوت دیگری به لحاظ ذهنی، روانی و عاطفی ندارند. از نظر ایشان آنچه در جوامع به عنوان قابلیت های زنانه و مردانه مطرح شده است پشتوانه طبیعی ندارد بلکه معلول روابط فرهنگی، اجتماعی و تحت تاثیر سیاستهای جامعه مرد سالار است. این اندیشه که به فمنیسم انسانگرا نام یافته معتقد است: هویت جنسی و زنانگی ساخته پدرسالاری بوده و هویت طبیعی زن، این هویت ساختگی نیست. به عنوان مثال سیمین دوبوار-از طراحان اصلی نظریه فمنیستی- معتقد بود: «انسان زن به دنیا نمی آید بلکه تبدیل به زن می شود».

زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟

فمنیست ها پس از آنکه اثبات کردند  قابلیت های زن ومرد هیچ تفاوتی با هم ندارد؛ جامعه مرد سالار را متهم کردند به اینکه با شعار تفکیک جنسیتی، سعی در تحمیل برخی نقش ها و وظا یف جامعه بر زنان دارد و آنها را بهانه زن بودن از پذیرش سایر نقشها مدیریتی مهم  دور می کند و این ظلم به زنان است. بدین سان اصطلاح «نقش های کلیشه ای» پدید آمد و منظور از آن، نقش های غیر واقعی و تحمیلی مانند مادری، همسری بود که جامعه مرد سالار به بهانه جنسیت به زنان تحمیل می نمود، فمنیست ها مادرى را علت تحقیر زنان و حربه جامعه مرد سالار براى استمرار سلطه خود و همسرى وخانواده را محل تحكیم سلطه جامعه مرد سالار قلمداد می كنند، که این امر به معنای فرودست انگاشتن زن و محروم ساختن وی از قابلیت رشد و پیشرفت است .از این رو این پرسش که زن و مرد هر کدام برای چه کاری خلق شده اند سوالی با مبنای خطاست که هدف آن استثمار زن است. «جنسیت نه هویتی از پیش تعیین شده بلکه امری  «اجرایی نمایشی» است. آنچه مردان انجام می دهند مردانه می شود وآنچه زنان، زنانه. آنگاه مردان باید مردانه رفتار کنند و زنان زنانه؛ ولی هیچ چیزی که پیشاپیش زنانه یا مردانه باشد وجود ندارد.» 

فمنیسم به عنوان جنبش اجتماعی و فکری در وسیع ترین معنای آن به ارتقاء موقعیت اجتماعی زنان به عنوان یک گروه در جامعه میاندیشد و با فرا خواندن زنان به کسب استقلال از طریق اشتغال و بریدن رشته های وابستگی خود با مردان و به منظور تضعیف بیشتر ازدواج و خانواده ، تلاش دارد س.. و اقتدار را به جای ازدواج و مادرشدن بنشاند و از این طریق زنان را بیشتر و بیشتر از زنانگی خود دور کند.

 

به آنها گفته شده که زنانگی، از لحاظ اجتماعی «محدودیت » می آورد و او باید «مستقل » شود . از چه وقت غرایز بیولوژیک از نظر اجتماعی به محدودیت تبدیل شده اند ؟ با این حال او در چنین فضایی قرار دارد و با به تأخیرانداختن ازدواج و بچه دار شدن به منظور پرداختن به اشتغالات کاری اش، جلوی تکامل طبیعی خود را می گیرد. این تهاجم نیز مثل هر تهاجم دیگری، کانون یورش خود را بر تفاوت دو جنس می گذارد و در کسوت «حقوق » زنان، یک حمله شوم همجنس بازی زنانه  است و در لباس مبدل «دفاع » از زنان و حقوق همجنس گرایان فرو می رود.

زنان در جستجوی قدرت یا عشق؟

همان طور که گفته شد، فمنیسم برای بی ثبات کردن جامعه از طریق مجبور کردن زنان به وانهادن نقش زنانگی خود و به جای آن در نقش مردانه فرو رفتن و تضعیف تمایل به جنس مخالف و خانواده طراحی شده است.

به این ترتیب است که زنان بیگانه شده با فطرت خود، در پی گزاره های نادرستی چون مستقل شدن از مردان در تمامی زمینه ها و کسب برابری با مردان هستند. این پیامدهای بی‌ثبات‌ را در سطح اجتماعی می‌توان در ظهور چالشگری زنان علیه وضعیت خود و بازتعریف آنان از خود جستجو كرد. تجلی آن نیز در تغییراتی چون افزایش طلاق و تنشهای درون خانگی، كاهش ازدواج، تنشهای درون محیط كار، و … می‌تواند باشد. وضعیتی که از دهه ها قبل در غرب و به خصوص آمریکا ، میلیون ها زن را از ازدواج و توانایی عشق ورزیدن نسبت به مردان و در نتیجه بی اعتمادی گزنده ای که نسبت به آنها دارند ، دور کرده است .

نیت زنان، رفتارهای متناسب با ظرافت وطبع زنانگیشان است نه انجام کارهای مردانه، برابری به معنای همانندی نیست

در یک ازدواج بین دو جنس مخالف، مرد اعتماد (یا همان عشق ) زن را از طریق خواستگاری جلب می کند؛ در عوض، زن قدرت دوست داشتن را از طریق تمکین کردن به مرد می دهد. این تبادل قدرت با عشق است که زن و مرد را در جایگاه درست خود قرار می دهد. این کلیدی روانی است که امکان رشد کردن را به ما می دهد. آنچه که زنان به راستی خواهان آن هستند، قدرت ابراز شده در قالب عشق مردانه است. آنها وقتی قادر به اعتماد ورزیدن نسبت به مردان (شوهرانشان ) شوند ، نهایتاً این عشق را به دست خواهند آورد.

 

نیت زنان، رفتارهای متناسب با ظرافت وطبع زنانگیشان است نه انجام کارهای مردانه، برابری به معنای همانندی نیست .همگی ما دارای یک حق برابر برای برخورداری از منزلت انسانی و رسیدن به رضایت هستیم . اما راه های ما برای رسیدن به اینها شبیه هم نیست. مردان از طریق حمایت و راهبری خانواده به رضایت می رسند و زنان از طریق وقف کردن خود به همسر و خانواده و از طریق تجربه کردن عشق خود است که به رضایت می رسند؛ البته زنان هم می توانند به اشتغال بپردازند، اما نباید خانواده را در درجه دوم اهمیت قرار دهند.

 

منبع : پژوهشکده باقر العلوم

سایت باشگاه اندیشه 

  سایت چارقد                

   سایت ترنم زندگی    

تبیان



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
پنج راه برای راه یافتن به افکار مردان
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 15:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
برای بدست آوردن قلب یک مرد باید ابتدا به مغز او راه یابید.

چند دفعه تابحال شگفت زده شده اید که این مرد به چه چیزی فکر می‌کند؟! اگر می‌خواهید به قلب یک مرد دست یابید باید ابتدا به مغز او راه یابید. مشکل بیشتر مردها این است که خیلی سخت برای گفتن افکار و احساساتشان لب به سخن باز می‌کنند.

اگر به این 5 فن مجهز باشید مردان راحتتر سفره دلشان را برایتان باز خواهند کرد، سپس شما می‌توانید بهتر برای یک رابطه بهتر تلاش کنید و نهایتاً لذت بیشتر از باهم بودنتان ببرید.

1.اجازه بدهید او درک کند که علاقه نشان می‌دهید به آنچه که می‌گوید. هیچ مردی به شما اجازه نمی دهد به افکارش راه یابید مگر اینکه بداند که شما به آنچه که او می‌گوید توجه و علاقه نشان خواهید داد. یکی از بهترین راهها برای منتقل کردن این موضوع به او این است که از طریق زبان بدنتان وارد شوید. برای نشان دادن تمایل خود به گفته های او، نگاه طبیعی به او و باز کردن بازوانتان به نشانه گرایش به او بهترین راه است.

اجازه دهید به او بداند که شما متوجه اید که چه می‌گوید آنهم با یک سرتکان دادن یا با حرکت دادن به پیشانیتان.

همچنین تحت تأثیر قرار گرفتن، مثلاً وقتی که او تحت فشار باشد در گفتن داستان خود و ببیند که شما هم همین گونه اید، احساس بهتری خواهد داشت. این کار مثل این است که گفته باشید من می‌فهمم که چه احساسی داری یا من خودم را جای تو می‌گذارم.

2.لطفاً داوری و قضاوت نکنید. هیچ مردی افکار واقعی اش را نمی گوید اگر دریابد که تحقیر یا نکوهش می‌شود. اظهاراتی مانند چطور توانستی این کار را انجام دهی یا اگر من بودم چنین نمی کردم را رها کنید.

آزادی این را به او بدهید که آشکارا و صادقانه هر آنچه که می‌خواهد توضیح دهد بدون قضاوت شما، آنگاه شما شگفت زده خواهید شد. شما مجبور هم نیستید که او را ببخشید یا با او موافق باشید. شما با این کار به راحتی محیطی آزاد را برای او ایجاد کرده اید که هر آنچه فکر می‌کند برای شما بگوید.

3.از بکار بردن کلمه چرا بپرهیزید. وقتی روانشناسان دوره کارآموزی خود را سپری می‌کنند، از آنها می‌خواهند تمرین کنند که کلمه چرا را از دایره لغاتشان حذف کنند. زیرا پرسیدن چرا به طور مکرر، انرژی منفی می‌دهد و شرایط را بحرانی و حساس می‌کند.

وقتی که شما از یک مرد بپرسید که چرا این کار را اینطور انجام داده ای، او اینطور استنباط خواهد کرد که به او گفته اید که تو احمق هستی که روی زمین این را ه را برای این کار انتخاب کرده ای! حالا او قبل از اینکه جملاتتان را تمام کرده باشید حالت تدافعی به خود می‌گیرد.

تمرین کنید که به جای استفاده از کلمه چرا بگویید درباره این موضوع به من بیشتر بگو.

4.هرگز نگویید ما نیاز به گفتگو داریم. هیچ چیز بهتر از این جمله نمی تواند یک مرد را وادار کند که کمتر حرف بزند. این جمله حامل این پیام است که او کار اشتباهی کرده است که در دردسر افتاده و باید درباره اش توضیح دهد. او گفتگو را قبل از شروع کردنش متوقف خواهد کرد.

بهترین راه برای مطرح کردن یک موضوع مهم به آرامی و غیر مستقیم وارد شدن به آن است. زمانی که هر دوی شما مشغول انجام آن هستید را انتخاب کنید مثل آشپزی و یا تمیزکاری سبک، که او راحتی بیشتری احساس کند. به خاطر داشته باشید وقتی او درگیر فوتبال جمعه شب است برای این کار به او نزدیک نشوید.

5.گوش دادن واقعی را یاد بگیرید. شما همیشه شانس شنیدن افکار او را نخواهید داشت. چندین بار شده است که شما وقتی که او صحبت می‌کرده است در فکر دیگری بوده اید یا شاید هم فکر می‌کرده اید که در جواب به او چه بگویید؟!

این موضوع بسیار مهم است که اکنون را با او باشید تا اینکه به افکارتان اجازه دهید همه جا باشد غیر از با او. یک مرد می‌تواند احساس کند که شما واقعاً می‌خواهید حرفهای او را بشنوید یا خیر. درست شنیدن بهترین راه برای رسیدن به یک گفتگوی واقعی است که او هم بتواند حقیقت را به شما بگوید.

منبع: kibod.com



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
خوشبخت‌کيه؟
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

رو صحبتم با مردهاي خونه‌س! البته با بعضيهاشون که تو پيچهاي تند کم آوردند و شونه خالي کردند. اونايي که نااميد شدند. اونايي که... فکر مي‌کنند گرفتارترين آدم دنيا هستند. مي‌دونم، زندگي سخته، مستأجري سخت، خرج و مخارج بالاست، زن و بچه رو راضي نگه داشتن سخته؛ اما هيچ‌کدوم دليلي نمي‌شه که يک کوه عظيم... زير بار زندگي کمر خم کنه. شما فکر مي‌کنيد اون کسي که تو ماشين دويست ميليوني مي‌شينه و تو خونة 300 متري زندگي مي‌کنه، گرفتاري نداره؟!

يه پيشنهاد دارم: هر وقت از درآمد کمتون، [يا] از سختي زندگي کلافه شديد، سري به بيمارستانها... بزنيد، به بيرون اتاقهاي عمل... به دادگاه خانواده... ببينيد همين ابزار به اصطلاح خوشبختي (پول) چه بلايي سر زندگيها مياره!...

پول خوبه! اما بي‌پولي، يا کم‌پولي، غذاي چرب نخوردن، با اتوبوس به محل کار رفتن، لباس خاکيِ کار پوشيدن، بدبختي نيست... کي گفته خوشبختي تو خونة مايه‌دارها اُتراق کرده؟ خوشبختي مال اونائيه که دل خوش دارند، زندگي سالم دارن...



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
وقت طلاست
سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:5 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وقتي صحبت از رعايت نظم و انضباط مي‌شود، وقت‌شناسي يكي از نخستين صفاتي است كه به ذهن خطور مي‌كند، اما متاسفانه امروز مانند گذشته به اين خصلت پسنديده توجه نشده و به بهانه‌هاي مختلف آن را ناديده مي‌گيرند، در حالي كه زندگي پرتلاطم و ماشيني اين دوره به نظم و وقت‌شناسي بيشتري نياز دارد. اما افراد زيادي، شلوغي و تراكم كاري اين دوران را دليلي براي ناديده گرفتن خوش‌قولي مي‌دانند.

در حالي كه اگر كمي دقت كنيم، مي‌بينيم در اين دنياي شلوغ هم مي‌شود كساني را پيدا كرد كه ترجيح مي‌دهند كارهايي را فدا كنند، ولي دير به قرار خود نرسند. آنها چنان به خوش‌قولي و وقت‌شناسي اهميت مي‌دهند كه اندكي تاخير برايشان غير قابل قبول است. بنابراين مي‌بينيم هنوز هم اين خصلت براي افرادي ارزش دارد. شايد تنها مي‌شود اين نكته را پذيرفت كه امروز بهانه‌هاي دير رسيدن و تاخير داشتن بيشتر از گذشته شده است.

به هرحال، چه بدقول باشيم و چه خوش‌قول، بايد بپذيريم بدقولي خصلت بدي است. وقتي اين موضوع درباره كار و مسائل كاري مطرح شود، تاثيرش هم بيشتر به نظر مي‌رسد، اما رعايت نكردن نظم و اهميت ندادن به ساعت مشخص شده براي كاري خاص، تنها كار و همكاران را تحت تاثير قرار نمي‌دهد. چنين فردي در خانه و زندگي شخصي هم با مشكلات و مسائل خاصي روبه‌روست.

اگر شما هم هميشه در زندگي شخصي خود تاخير داريد، بايد به فكر ايجاد تغييري اساسي در شيوه زندگي و برنامه‌ريزي خود باشيد. كارشناسان از شمايي كه اين عادت ناپسند را داريد، سوال مي‌كنند: «تا به حال فكر كرده‌ايد نتيجه اين رفتار شما چيست؟» كمي به اين پرسش فكر كنيد و دوباره زندگي را بسازيد.

در ضمن، اگر شما هم با خوش‌قول بودن و بموقع آماده شدن مشكل داريد، ممكن است حس بدي داشته باشيد. حسي بد براي اين‌كه در جمع دوستان و آشنايان فردي تنبل، نامنظم، بي‌برنامه و خودخواه شناخته مي‌شويد. در حالي كه وقت‌شناسي نشانه احترام و در نظر گرفتن حقوق ديگران است. بعلاوه سر وقت حاضر شدن نشان‌دهنده نظم و انضباط شخصي شما هم هست.

بدقولي

تصورش را بكنيد؛ چقدر سخت و آزاردهنده است اگر بخواهيد بموقع براي قرار ملاقات خود آماده باشيد، اما هيچ‌وقت نتوانيد به خواسته خود برسيد. البته ممكن است گاهي هر كسي ـ همين من و شماي خوش‌قول ـ هم دير به محل ملاقات برسد. برخي مواقع شرايط باعث چنين مساله‌اي مي‌شود؛ تاخير هواپيما، سنگيني ترافيك خيابان‌ها يا گم شدن كيف پول. چنين شرايطي غيرقابل اجتناب است و نمي‌توانيم جلوي آن را بگيريم. اما اينها بدقولي نيست، بدقولي به چيز ديگري مي‌گويند.

بدقول كسي است كه هميشه دليلي براي دير رسيدن دارد. به عنوان مثال، اگر شما 8 مرتبه از 10 بار را بموقع سر قرار حاضر شويد، آدم خوش‌قولي هستيد. اما اگر اغلب اوقات دير به قرار خود مي‌رسيد، مي‌توانيد شك كنيد كه شايد آدم بدقولي باشيد.

دلايلي براي بي‌نظمي و بدقولي

گاهي ممكن است شما هيچ‌وقت زمان كافي براي رسيدن به مقصد يا انجام كاري خاص را در نظر نگيريد. شايد هميشه طوري برنامه‌ريزي مي‌كنيد كه دقيقه 90 و با استرس و عجله به محل قرار خود برسيد. بنابراين مي‌بينيم كه منظم‌تر و خوش‌قول بودن، تنها به اندكي برنامه‌ريزي نياز دارد، البته برنامه‌اي درست و حساب‌شده.

فوايد وقت‌شناسي

زماني كه شما از بقيه خوش‌قول‌تر و مرتب‌تر باشيد، فوايدي هم در انتظار شما خواهد بود.

مردم دوست دارند با افراد مرتب و منظم آشنا شده و با آنها معاشرت كنند، زيرا مي‌دانند مي‌شود به اين افراد اعتماد كرد. بعلاوه خودتان نيز از استرس و نگراني خلاص مي‌شويد. وقتي هميشه دير به محل مورد نظر برسيد، نگراني حداقل چيزي است كه تجربه خواهيد كرد. همچنين ممكن است گاهي حتي دوستان و همكاران، شما را مورد تمسخر نيز قرار دهند.

انضباط، هديه‌اي براي تمام عمر

پدر و مادر هميشه پند و اندرز‌هاي زيادي براي فرزند خود دارند تا بتوانند او را موفق و راضي ببينند. از وقتي كوچك است اين حرف‌ها شروع مي‌شود و تا نوجواني و جواني وي ادامه دارد: دندان‌هايت را مسواك بزن، غذايت را تا آخر بخور، لباست را كثيف نكن، بعد از مدرسه تكاليفت را انجام بده، وقتي رسيدي به من زنگ بزن و...

جرياني هميشگي از خواسته‌هاي آنان در انتظار فرزندان است؛ خواسته‌هايي كه اغلب نيز براي موفقيت در سطوح مختلف زندگي ضروري است و مبني بر رعايت نظم و ترتيب هستند. اما تا‌كنون با خودتان فكر كرده‌ايد شما هميشه هم نمي‌توانيد آنها را كنترل كنيد؟ شما هميشه كنار آنها نيستيد تا دائم اين نكات را به آنها يادآوري كنيد.

كمي فكر كنيد؛ شايد راهي بهتر و موثرتر هم وجود داشته باشد. شيوه‌اي كه كارشناسان نيز به آن اعتقاد دارند؛ آموزش نظم و انضباط از همان دوران كودكي.

با اين كار آنها مي‌توانند در مواقعي كه عمل نادرستي انجام مي‌شود، خودشان قضاوت كرده و به قول معروف مچ خود را بگيرند. هميشه كه پدر و مادر و معلم دور و بر كودك نيستند، بنابراين بهتر است نظم و اهميت آن را به كودكان بياموزيم.

با اين‌كه شايد در ابتدا بارها نياز به تكرار باشد، اما به مرور زمان اين تكرارها كمتر خواهد شد تا جايي كه ديگر نيازي به تذكر هميشگي شما نباشد.

شما فكر مي‌كنيد فرزند شما چگونه نظم و انضباط را ياد مي‌گيرد؟ بعضي بچه‌ها خيلي زود ياد مي‌گيرند منظم باشند، اما اين به معني نااميدي از ديگر بچه‌ها نيست. آنها فقط كمي ديرتر به رعايت نظم عادت مي‌كنند؛ ولي اگر نااميد نشده و ادامه دهيد، سرانجام آنها هم مي‌آموزند منظم باشند.

بايد در عمل و با توجه به نظم و انضباط در خانه و كارهاي مختلف، بچه‌ها را آموزش داد. در ضمن بد نيست بعضي مواقع با بچه‌ها به تميز كردن و مرتب كردن اتاق بپردازيد و هنگام كار با آنها در اين مورد صحبت كنيد.

مرتب و منظم بودن، اولين قدم‌هاي نظم و انضباط در روابط اجتماعي هستند.

منبع: Ezinearticles.com



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چگونه از با ارزشترین متعلقات زندگی مراقبت کنیم
یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ ساعت 9:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

همین الان ممکن است چیزی را گم کرده باشید. دنبالش می گردید اما پیدایش نمی کنید. با خواندن این مقاله یاد می گیرید که چطور وقتی آینده را به زمان حال می آورید، چیزهایی که به نظرتان نمی آید، بعدها برایتان مفهوم پیدا خواهد کرد. خیلی ساده است. به شما یاد می دهیم چطور چیزهای با ارزشی که به خاطر بی توجهی، حواس پرتی یا مشغله زیاد فراموشتان می شود را قدر بدانید.

اولین لحظه های نخستین روزی که بیدار شدید را به خاطر می آورید؟ من یادم هست. دلیل اینکه این لحظات به یادم مانده این است که ذهنم را عادت داده ام به جزئیات زندگی توجه کند.

الان لبخندهای روی لب های مردم، برق شور و ذوق را در چشم ها و کلماتی که به زبان می آورند می بینم. الان کاملاً هوشیار شده ام که اینها وجود داشته است.

هیچ فردایی وجود ندارد مگر اینکه فردا را به امروزتان بیاورید.

هیچ چیز گذشته قابل تغییر نیست و آینده هم هیچ چیز را ضمانت نمی کند. امروز، این لحظه، همه واقعیت است. پس چرا خیلی ها در گذشته یا آینده شان زندگی می کنند؟ چون برای یکسری اتفاقات که اتفاق افتاده است و برایشان خاطره شده ارزش خاصی قائل هستند یا باورها و انتظاراتی از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد دارند.

آنها آنقدر برای دست یافتن به درکی بهتر از برخی موقعیت ها در گذشته به عقب نگاه می کنند یا غرق در آینده هستند که از لحظاتی که درست از جلوی چشمانشان عبور می کند غافل می شوند و متوجه هیچ یک از جزئیات آن نمی شوند.

درواقع، بسیاری از دردها و رنج های گذشته به خاطر  عدم تمرکز آنها بر جزئیات زمان حال ایجاد شده است.

لحظات بسیار مهمی هستند که ممکن است همین حالا به آنها توجهی نکنید. در زیر به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:

همسرتان

او کسی است که زندگیتان را با او قسمت کرده اید. باید یاد بگیرید با او بالغ شوید و رشد کنید، در غیراینصورت یک روز می بینید که به غریبه ای نگاه می کنید که سالهاست با او زندگی کرده اید. یاد بگیرید که از ته دلتان، با چشم و گوش به او توجه کنید. بفهمید که چه چیزهایی برای او مهم است و سعی کنید در احساسی که آن لحظه تجربه میکند شریک شوید.

فرزندانتان

بچه ها فقط یک زمانی و برای مدت محدودی بچه می مانند. هر روز لحظاتی را به آنها اختصاص دهد. یاد بگیرید که چطور روی برق چشمانشان و معصومیت افکار، احساسات و نگاهشان تمرکز کنید.

خانواده و دوستان

بعضی ها می آیند و بعضی ها می روند و بعضی طوری می روند که دیگر نه می بینیدشان و نه صدایشان را می شنوید. قدر لحظاتی که در کنار اعضای خانواده و دوستان نزدیکتان می گذرانید را همان لحظه بدانید نه سالها بعد که آن لحظات فقط به خاطره ای دور تبدیل شده اند.

همکاران

خیلی از همکارانتان تبدیل به دوستان نزدیکتان می شوند که همه عمر کنارتان می مانند اما خیلی از آنها که در آن زمان و موقعیت خاص بسیار به شما نزدیک بوده اند، همان جا درگذشته تان می مانند. پس به جای اینکه فقط وظائف روزانه تان را انجام دهید کمی روی این لحظاتی که در کنار آنها هستید تمرکز کنید. هر فردی که می بینید به طریقی زندگیتان را وسعت می بخشد.

سبک زندگی، تفریح، فعالیت ها

اینها لحظاتی هستند که بیشتر خاطرات زیبایتان با آنها شکل می گیرد. ممکن است با خانواده یا دوستانتان یا حتی تنها باشید. تجربه همان چیزی که آن لحظه دارید و چیزی که از آن باقی می ماند احساس و خاطره است.

تمرین کنید تا از زندگی نهایت استفاده را ببرید. به همه جزئیات عالی که در اطرافتان هست دقت کنید و سعی کنید هر تجربه را به لحظه ای شیرین تبدیل کنید. یاد بگیرید که بدون تمرکز روی نتیجه کار، برای همه نعمت های فوق العاده خداوند شکرگذار باشید.

زندگی سراسر مفهوم است. خیلی وقت ها خودتان با تفسیرهایی که از معنای خالص آن دارید، مفهوم خاص خودتان را خلق می کنید، تفسیرهایی از مفاهیم سیاه و سفید که با تجربیات، احساسات و امیال انسانی رنگ شده اند. احساسی که پیدا می کنید بر تصمیمات و سرنوشت زندگی شما اثر می گذارد.

تمرکز بر جزئیات زندگی به شما کمک می کند مفاهیم صحیح تری بیافرینید و درنتیجه تصمیمات بهتری گرفته و نتایج بهتری به دست آورید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
چرا اخه مدیریت خانمها از آقایون بهتره ؟!!
یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ ساعت 9:48 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

چرا مدیریت خانمها از آقایون بهتره ؟

تعداد زنانی که در سال‌های اخیر در کشورهای مختلف جهان به پست‌های کلیدی دست ‌یافتند رو به افزایش است. متخصصان عصب‌شناسی معتقدند توانایی‌ مدیریت و رهبری در مغز زنان، در طول تاریخ تکامل گسترش بیشتری یافته است.

کسانی که معتقدند زنان مدیران بهتری هستند کم نیستند. عصب‌شناس معروف آمریکایی لوآن بریزندین Louann Brizendine تحقیقاتی مختلفی در مورد تفاوت‌های رفتار اجتماعی زنان و مردان انجام داده است. این تفاوت‌ها ناشی از تفاوت‌های ساختاری است که در طول تاریخ تکامل در مغز زنان و مردان ایجاد شده است. بریزندین می‌گوید به عنوان مثال به جای یک جمع فکر کردن یا "ما-فکر کردن" رفتاری زنانه است.
در طول تاریخ در حالی که وظیفه مردان پاسداری از حریم خانواده و تأمین خوراک بود زنان یاد گرفتند که از بچه‌ها و سالمندان مراقبت کنند و همزمان در شرایط مختلف با سایر افراد قبیله هم کنار بیایند.

عصب‌شناسان می‌گویند با اینکه شمار سلو‌لهای مغزی زنان و مردان یکسان است، اما مغز زنان کوچکتر است. علت این تفاوت فشردگی سلولهای مغز زنان است. این فشردگی در عین حال پیش‌بینی و تحلیل رفتار زنان سخت‌می‌کند. تحقیقات مختلفی که در این زمینه صورت گرفته نشان می‌د‌هند که زنان در مقایسه با مردان در شرایط یکسان از بخش‌های بیشتری از مغز خود استفاده و با انعطاف بیشتری فکر می‌کنند.

همدردی و احساس بیشتر در رفتار زنان حاصل واکنش‌های مغزی
از تفاوت‌های ساختاری مغز زنان و مردان می‌توان به بخش‌های گویایی و شنوایی مغز اشاره کرد. این دو بخش در مغز زنان یازده ‌درصد گسترده‌تر از مغز مردان است. از این رو جای تعجب ندارد که زنان توانایی گفتاری بهتری دارند و قادرند احساس خود را بهتر بیان کنند. عصب‌شناس آمریکایی لوآن بریزندین می‌گوید مغز زنان اینگونه برنامه‌ریزی شده است.

در مقابل بخش‌هایی که کنترل کننده تحرک بدنی، خشونت و رفتار جنسی است در مغز مردان گسترده‌تر است. ‎به عبارت دیگر مغز مردان برای تصمیم‌‌گیری در حالت فردی بهتر برنامه‌ریزی شده است. این تفاوت نیز ریشه در تاریخ تکامل انسان دارد.

بخش قابل‌توجه دیگر در مغز زنان قسمت هیپوکامپ است. این قسمت از جمله مرکز حافظه احساسی است. هیپوکامپ در مغز زنان گسترش بیشتری پیدا کرده است. این بخش در مغز زنان در مقایسه با مردان در نخستین سال‌های زندگی رشد بیشتری دارد. گسترش هیپوکامپ به این معناست که زنان علاوه بر احساس همدری بیشتر با دیگران توانایی بیشتری برای به خاطر آوردن جزییات یک پیشامد احساسی دارند. این در حالی است که مردان اغلب جزئیات چنین رویدادهایی را زودتر فراموش می‌کنند.

به دلیل این تفاوت‌های ساختاری روشن است که مردان و زنان به دو گونه متفاوت از یکدیگر فکر می‌کنند. عصب‌شناسان می‌گویند که این تفاوت‌ها می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. به عنوان مثال ثابت شده است که تیم‌های مدیریتی که از زنان و مردان تشکیل شده نسبت به تیم‌های تک جنسیتی پویایی بیشتری دارد و در نهایت موفق‌تر ‌عمل می‌کند. عصب‌شناس آمریکایی لوآن بریزندین می‌گوید: «البته آمار و بررسی‌های مختلف نشان می‌د‌هد که زنان با تجربه در محدوده سنی 50 تا 70 سالگی مدیران بهتری هستند.»


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
20 جمله شفابخش و آرامش دهنده
جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 18:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
1- بپرسید پاسخ خواهید گرفت، جستجو کنید پیدا خواهید کرد، به در بکوبید به رویتان باز خواهد شد.

2- چاره مقابله با افکار همراه با استرس آن است که هر گاه چنین افکار نادرسی به ذهن شما خطور کرد اندکی تأمل کنید . چشمانتان را ببندید . یک نفس عمیق بکشید چشمانتان را به سمت بالا حرکت دهید و در ذهنتان بگویید « باطل باطل» با این کار آن عامل استرس را در نطفه خفه خواهید کرد . این روش راه حل خوبی برای پیشگیری از هر گونه افکار منفی است.

3- نیرویی وجود دارد که تمام تصمیمات شمارا کنترل می کند، اینکه چه کاری انجام خواهید داد یا انجام نخواهید داد را تعیین میکند و اینکه در مورد وقایع زندگی تان چه احساسی داشته باشید را مشخص می کند و این نیرو نیروی اعتقاد شماست . وقتی به چیزی اعتقاد دارید به مغزتان فرمانی قطعی می دهید تا به طرزی خاص عکس العمل نشان دهد

4- هم اکنون با آرامش و شادی و مسرت باطنی در رفاه و آسایش یکی و هماهنگ شده ام مطمئن هستم و می دانم که از این لحظه به بعد بسان مغناطیسی نیرومند قدرت فکری من احیاء می شود و خواسته های من در درون و در بیرون متجلی می شود .

5- تمرکز در مغز و نفس و باطن اعجازهایی را در زندگی تان خلق می کند که خود در آنها در شگفت می مانید . بادی که بر قایق شناور بر آبهایی حیات می وزد یا آنرا به صخره ها می کوبد و یا به ساحل امن و نجات رهنمون می شود.

6- مهم نیست که اینک در جستجوی چه هستید مهم آن است که هر چه را میخواهید در باطن و درون شماست. آنچه را در جستجوی آن هستید صادقانه و با ایمانی راسخ طلب کنید تا جوابش را دریافت کندی این را دعای علمی می نامند وقتی که با ناله و زاری التماس می کنید این موضوع را قبول کرده اید که هنوز نمی دانید چه می خواهید و در نتیجه احساس ندانستن و کمبود بیش از پیش تنگنا و محدودیت و نکبت را به همراه می آورد.

7- اگر خود را به عشق و مهر پروردگار بسپارید مصونیتی برای خود ایجاد خواهید کرد که هر چه بخواهید همان خواهید ستاند

8- روزی سه یا چهار بار در مکانی آرام بنشینید و به مدت چند دقیقه این سخنان را تکرار کنید « من در دایره عشق و محبت پروردگار قرار دارم و رایحه هستی بخش آفریدگار مرا در بر می گیرد و نوازشم می کند و سرمستم می سازد و زندگی شاد و خوشی دارم و نام خدا را که به زبان می آورم احساس می کنم که او مراقب و حامی من است و هر مصیبت و بلایی از من دور می شود و مصونیت و امنیت پیدا می کنم .

9- همان کار را انجام بده که از آن واهمه داری و میترسی و بی تردید مرگ وحشت و هراست حتمی خواهد بود.

10- بیشتر مردم نمی دانند که اگر همه نیروهای خود را بر یک جنبه واحد از زندگی خود متمرکز کنند چه قدرت عظیمی بلافاصله در اختیارشان قرار می گرد.

11- گاه آنچه مصیبتی بزرگ به نظر می رسد به عظیم ترین خیر و صلاح زندگیمان بدل می شود .

12- آینده متعلق به کسانی است که به زیبایی رویاهایشان ایمان دارند.

13- افکارتان را به حقایق محکم مبدل سازید . خواسته ناممکن وجود ندارد. به یاد داشته باشید خداوند به بندگانش قول داده است آرزوهای آنان را برآورده می سازد.

14- از همین الان می توانید متنظر وقوع معجزاتی در زندگی خود باشید . بیاد داشته باشید که باور و انتظار شما حکم چراغ سبزی را دارد که به سلولهای عصبی مغزتان علامت می دهد وضعیت جسمانی شمارا در جهت بهتر شدن تغییر دهند

15- در دست گرفتن سطح آلفا و استفاده هدفدار و کنترل شده از قوه تخیل سلامتی می آفریند

16- متأسفانه انسان از استعداد مریض ساختن خود بیشترین استفاده را برده است بهمین دلیل اکنون بیمارستانها به شلوغترین مکانها تبدیل شده اند. شرکت داروسازی گسترش بی رویه ای پیدا کرده اند و هزینه های زیادی بر دوش مردم و دولت گذاشته شده است . این در حالیست که استعداد انسان برای سالم ماندن یا شفا دادن خود دست نخورده باقی مانده است.

17- در سطح آلفا قدرت نیمکره راست مغز چند برابر می شود و این نیروی تخیل شما را افزایش می دهد . وقتی شما با قدرت به تخیل بپردازید . انرژی را به سمت ایجاد وضعیت سالم و طبیعی هدایت می کنید

18- بخواه همیشه دریافت کنی جستجو کن تا همیشه بیابی

19- آفریننده جهان به تلاشهای ما برای حل مشکلات آفرینش پاداش می دهد

20- دست به عمل بزن هر کاری را که باید انجام دهی انجام بده مدت پانزده دقیقه در سطح آلفا قرار بگیر تصویر وضع کنونی خود را در رو به رویت تجسم کن. این تصویر را حدود 15 درجه به سمت چپ بکش و به رفع مشکل خود بپرداز . کمی دیگر تصویر را به سمت چپ بکش و خودت را کامل و سرحال ببینی.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
رابطه عشق و دوستان صمیمی
جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 18:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نتیجه یک تحقیق علمی نشان داده است که انسان، با عاشق شدن، دو دوست نزدیکش را از دست می دهد.

به گزارش از سلامت نیوز به نقل بی بی سی دانشمندان در تحقیقی در مورد رابطه عاشقانه و دوستان صمیمی دریافتند که با آغاز یک رابطه عاشقانه از تعداد دوستان صمیمی افراد کاسته میشود.

بعد انجام بررسی ها، متوجه شدند که تعداد دوستان صمیمی افراد، که پیش از عاشق شدن پنج نفر است، با ورود معشوق به زندگی، دو نفر کمتر شده است.

رابین دانبار، پروفسور در رشته مردم شناسی تکاملی در دانشگاه آکسفورد می گوید: "کسانی که یک رابطه عاشقانه دارند، به جای آنکه به طور متوسط پنج دوست نزدیک داشته باشند، تنها چهار دوست دارند."او می افزاید: "با توجه به اینکه یکی از این چهار نفر هم، همان معشوق است، با این حساب هر کس با عاشق شدن دو نفر را از دست می دهد."

این تحقیق، که همین اواخر برای انتشار آماده شده است، در فستیوال علوم بریتانیا در دانشگاه استون عرضه شد.

گروهی که پروفسور دانبار آنرا هدایت می کند، درباره شبکه های اجتماعی تحقیق می کند و اینکه چطور ما تعداد و ترکیب دوستان در شبکه های اجتماعی را کنترل می کنیم.

پروفسور دانبار، پیشتر نشان داده بود که بیشترین تعداد دوستی که هر کس به طور واقعی می تواند داشته باشد ۱۵۰ نفر است. به عنوان مثال تعداد دوستان افراد در شبکه های اجتماعی مجازی، مثل فیس بوک، بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ نفر است.

این عدد برای دوستان صمیمی کمتر می شود و به چهار تا شش نفر می رسد.

این افراد کسانی هستند که در هفته حداقل یک بار با آنها دیدار می کنیم و وقتی که بحرانی شخصی برایمان پیش می آید به سراغ آنها می‌رویم. لایه بعدی کسانی هستند که ماهی یک بار آنها را ملاقات می‌کنیم. این گروه که "گروه همفکر" نامیده می‌شود، شامل کسانی است، که مثلاً مرگ آنها ما را ناراحت و دلتنگ می‌کند.

این گروه محقق در تازه ترین تحقیق خود، روابط اجتماعی ۵۴۰ نفر که سنشان بالای هجده سال بود را بعد از آغاز یک رابطه عاشقانه بررسی کرد.

نتیجه این بررسی تصور عمومی را که عشق باعث کاهش شبکه دوستان نزدیک می شود، تایید کرد. این تحقیق نشان داد که برای جا دادن معشوق در زندگی حداقل یکی از اعضای خانواده و یک دوست باید کنار برود.

تحقیق پروفسور دانبار نشان داد که " عمیق بودن یک رابطه با و درگیری اخساسی فرد دیگر با میزان ارتباطش با او رابطه مستقیم دارد."

آقای دانبار می گوید: " وقتی تعداد دیدارها کم می‌شود، درگیری احساسی نسبت به فرد و رابطه هم به سرعت کاهش پیدا می‌کند. اتفاقی که می افتد این است که توجه شما آنقدر به رابطه با معشوق جلب می‌شود که دیگر فرصتی برای دیدن دوستان صمیمی خود ندارید، و بنابراین بعضی از این دوستی‌ها کمرنگ تر می شود و آن دوستان به حلقه‌های دیگر روابط اجتماعی شما منتقل می‌شوند. "



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
رابطه طلاق با عمر انسان ؟
جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 18:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

 رابطه طلاق با عمر انسان ؟

روشنک خدابخش صبح چهارشنبه در حاشیه همایش دین و خانواده در گرگان افزود: از سوی دیگر ازدواج، نقش محافظتی را در افراد ایجاد می کند و بیماریهای سرطان، دهان، حلق، گوارش و معده در افراد مجرد بیش زا متاهل هاست.
 
وی اظهار داشت: همچنین مرگ و میر  زنان مجرد 80 درصد نسبت به زنان مطلقه و مرگ و میر مردان مجرد 60 درصد نسبت به مردان متاهل بیشتر است.
 
وی طلاق را همانند و با مسری و قابل پخش دانست و گفت: 56 درصد افرادی که طلاق می گیرند دارای فرزندان زیر 18 سال هستند و طبق آمارهای جهانی حدود 80 درصد کودکان طلاق با مادر، 15 درصد با پدر و پنج درصد در مراکز و یا منزل  خویشاوندان زندگی می کنند.

خدابخش افزود: روابط کودکان طلاق با پدرانشان بسیار ضعیف است.
 
این عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا تهران بیان داشت: طلاق یک داروست و دارو همیشه تلخ و گزنده است و این دارو باید به دست پزشکان، مشاوران و روانشناسان درمان شود.
 
وی خاطرنشان کرد: انسانهای متعادل همیشه گرایشات، اخلاقیات و رشد متعادل تری دارند و نیازمند حفظ تعادل در وجود خود هستند.
 
خدابخش یادآورشد: انسان همیشه به دنبال غرایز جنسی نیست، بلکه بسیاری ازاوقات بدنبال معناست و نگاه دین یک نگاه دقیق است و تعالیم اسلامی، موثر و ثمر بخش هستند.
 
وی یادآورشد: متاسفانه آمار طلاق، فساد، فحشاء و اعتیاد مردان و زنان کشور روبه رشد است که نیازمند توجه مسئولان است.

این روانشناس یالینی افزود: جلوگیری از فساد و ازدیاد جرم یکی از کارکردهای مهم خانواده است و اکنون دنیای غرب بحث اصلی اش گسترش مجدد خانواده است.
 
وی گفت: بی توجهی و اجحاف به خانواده منجر به جرائم و از هم پاشیدگی آن شده است. 


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
مردها واقعا به دنبال چه زنانی هستند؟
جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 18:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وقتی خانم ها با من صحبت می کنند معمولا اظهار می دارند که رفتار آقایون آنها را تا حدی گیج می کند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند.

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
ناگفته های خنده!؟
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت 17:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بر اساس آخرین تحقیقات، در هنگام خندیدن حداقل میزان ۴ هورمون که در زمان استرس و ناراحتی ترشح می شوند، در بدن ما کاهش می یابد.

ماجرا مربوط است به ابتکار و خلاقیت یک پزشک قدرتمند و خوش ذوق هندی به نام دکتر مالان کاتریا که برای اولین بار در سال ۱۹۹۵میلادی در حوالی شهر بمبئی دست به ابتکار جالبی زد و یک سخنرانی بزرگ در مورد فواید خنده ترتیب داد. از همان موقع، روز دهم ژانویه به عنوان روز جهانی خنده انتخاب شد. در سال ۱۹۹۹ میلادی، این پزشک، باشگاه جهانی خنده را افتتاح کرد و هر سال به تعداد اعضای این باشگاه در سرتاسر دنیا افزوده می شود.اما سوال این است که آیا واقعا خنده تاثیری برسلامت روان دارد یا نه؟ در این باره با دکتر حسین اسعدی، روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شیراز و یکی از اعضای باشگاه خنده ایران به گفتگونشسته ایم...

▪ آقای دکتر! خنده چه تاثیری بر سلامت روان دارد؟

ـ حوادث زندگی گاهی ما را به عکس العمل هایی وامی دارد که گهگاه شرایط زمانی و مکانی، اجازه بروز این عکس العمل ها را به ما نمی دهد. در نتیجه، مقدار زیادی انرژی در بدنمان ذخیره می شود که می توانیم با خنده آزادش کنیم. در واقع، خنده پدیده ای است که غالبا برای ابراز شادمانی به کار می رود و در بین موجودات زنده فقط انسان است که از این توانایی به صورت کامل برخوردار است. روان شناسان بر این باورند که مقدار زیادی انرژی به واسطه خنده در بدن ذخیره می شود و این انرژی به همراه استرس های دورنی از طریق خنده از ذهن و بدن ما تخلیه می شود. به همین دلیل است که همیشه بعد از خنده، احساس آرامش و تمرکز ذهنی به وجود می آید.

▪ بعضی ها می گویند خنده می تواند به برقراری تعادل روانی مان کمک کند. شما با این حرف موافقید؟

ـ بله، خنده در روان شناسی دارای جایگاه ویژه و پرارزشی است و موجب کاهش هورمون های استرس زا (کورتیزول، آدرنالین، دوپامین و هورمون رشد) می شود و افزایش مقدار هورمون هایی مانند آندورفین را به همراه دارد که نوعی حس آرامش و تعادل روانی را القا می کند. کسی که می خنداند بیشتر از آن که می خندد، اثر مفید خنده را بر بدن خود به جا می گذارد و آستانه تحمل خود را در برابر بروز خشم و عصبانیت بالا می برد. حتی اگر شما یک دقیقه بخندید، آن خنده می تواند گاهی تا ۴۵ دقیقه باعث آرامش شما شود و فشار روانی تان را کمتر کند.

▪ چیزی به عنوان خنده درمانی در بحث سلامت روان داریم یا نه؟

ـ خب، بسیاری از روان شناسان خنده درمانی را به عنوان یکی از روش های درمانی موثر در برطرف کردن اختلالات رفتاری می دانند و حتی برخی تحقیقات نشان می دهد این روش در بیماران مبتلا به افسردگی تاثیر مثبت زیادی دارد. در عین حال، لبخند روی لب اطرافیان موجب القای حس آرامش ما می شود و در کاهش استرس های روزمره مان موثر است. زود فهمیدن، حافظه قوی، قدرت استدلال و منطق بیشتر و سازگاری مطلوب اجتماعی از دیگر مزایای خندیدن است. اصولا چهره خندان جذابیت را بیشتر می کند و از نظر علم روان شناسی افراد جذاب، تاثیرگذارترند. در مقابل، عبوس بودن به روابط اجتماعی لطمه می زند و استرس را به مخاطبان القا می کند.

▪ بعضی ها خیلی سخت می خندند و بعضی ها با کوچک ترین اتفاق خنده دار قهقهه می زنند. آیا خنده هم راه و روش متعادلی دارد؟

ـ ببینید؛ افرادی که خیلی سخت می خندند معمولا از نظر روانی افراد پرتنش و پر استرسی هستند و باید از مزایای خندیدن آگاه شوند، با دوستان و خانواده دور یک میز بنشینند و وقایع خنده دار برای هم بازگو کنند، فیلم ها یا تئاترهای خنده دار ببینند و... هر موقعیت بدی واقعا آن طور که ما فکر می کنیم، نیست و می توانیم شکل خنده داری از آن را هم تعریف کنیم. با این روش می توانیم سختی ها را تحمل کنیم و یا از آنها عبور کنیم و اجازه ندهیم استرس و خشم و عصبانیت بر ما غلبه کند.

▪ حرف آخر؟

ـ بر اساس آخرین تحقیقات، در هنگام خندیدن حداقل میزان ۴ هورمون که در زمان استرس و ناراحتی ترشح می شوند، در بدن ما کاهش می یابد. هر انسان بالغ به طور متوسط روزی ۱۷ بار می خندد و به سلامت روان خود کمک می کند. مشکلات مختلفی مثل مشکلات اقتصادی، صنعتی شدن زندگی، ترافیک، مشکلات خانوادگی، استرس های شغلی و... تاثیر منفی بر سلامت روان دارند و خنده یکی از مهم ترین عوامل برطرف کننده تنش ها و استرس هاست. محققان معتقدند بیش از ۸۰ درصد بیماری های متداول در زندگی، بیماری های روان تنی هستند؛ یعنی بیماری هایی که منشأ عصبی و فکری دارند اما متاسفانه بیشتر مردم این نوع بیماری ها را با بیماری های جسمی اشتباه می گیرند و فقط از دارودرمانی استفاده می کنند. این در حالی است که خنده و بهره بردن از یک روحیه شاداب در درمان حداقل به میزان ۳۰ درصد بر این نوع بیماری ها تاثیرگذار است.

● رکود خنده شکست

مسابقه بین المللی خنده که به بهانه روز جهانی خنده در تایلند برگزار شد، با پیروزی یک معلم تایلندی در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسید. در این مسابقه ۱۳۶ نفر به رقابت پرداختند و سرانجام یک معلم ۵۴ ساله تایلندی به نام «جیتارات وانگ» توانست ۱۲ دقیقه و ۲۶ ثانیه از ته دل بخندد و صاحب بلندترین، طولانی ترین و زیباترین خنده جهان شود و سه هزار دلار جایزه بگیرد.

و ۶ نکته «خنده» دار

▪ صدای خنده زنان، آهنگین تر از مردان است.

▪ زنان ۱۲۶ درصد بیشتر از مردان می خندند.

▪ اولین خنده انسان ها در رحم مادر اتفاق می افتد.

▪ کودکان گاهی تا ۳۰۰ بار در روز و بزرگسالان به طور متوسط ۱۷ بار در روز می خندند.

▪ جری لوییس، کمدین سرشناس آمریکایی در روز جهانی خنده امسال به عنوان خوش خنده ترین چهره هالیوود برگزیده شد.

▪ با یک دقیقه خندیدن از ته دل می توانید به اندازه ۱۰ دقیقه پیاده روی، کالری بسوزانید.

اینکه «خنده، خنده می آورد» و «شادی مسری است» از یافته های جدید محققان است.

منبع: aftab.ir



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
دوارن نامزدی عالیه...
سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 دورانی که چه بسا از شیرین ترین و به یاد ماندنی ترین روزهای تمام عمر هر زوجی محسوب می شود. ولی به راستی این دوران برای چه کاری پیش بینی شده است. وقت چه کاری است؟ چه کارهایی را باید در این دوران انجام داد و چه کارهایی را نه ؟!...

ملاقات و گفتگو و دیدار زوجین در این دوران نه تنها به آرامش روحی و ایجاد فضای مناسب برای شناخت بیشتر کمک می کند، بلکه مجال بیشتری را برای نزدیکی خانواده های دو طرف نیز فراهم می سازد. بنابراین رعایت برخی نکات در ملاقات ها می تواند به مفید بودن آن کمک کند. مفید بودن از این جهت که تضمینی برای تصمیم گیری جدی شاه داماد و عروس خانم برای زندگی مشترک آینده شان بوجود می آورد.

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
احترام بگذار، احترام ببين
سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در زماني نه‌چندان دور، خانواده ‌پايه و اساس جامعه بود. اكنون به نظر مي‌رسد اين عنصر اساسي جامعه در معرض انواع خطرات قرار گرفته و ديگر از آن نهاد قدرتمند كه در سختي‌ها و شادكامي‌ها حامي اعضاي خود بود، خبري نيست. برخوردهاي نامناسبي كه گاه ميان اعضاي خانواده مي‌بينيم خود دليلي براي اين وضعيت است.

اين روزها استرس‌ها و خستگي‌ها، فشار‌هاي اقتصادي، هجوم روزافزون ماهواره‌هاي بيگانه، شكستن حريم‌ها و حرمت‌ها موجب شده گاهي اعضاي خانواده نه‌تنها با يكديگر محترمانه رفتار نكنند، بلكه اين كانون گرم زندگي به صحنه برخوردهاي نامناسب و گاه خشن تبديل شود.
 
متن کامل در ادامه مطلب..

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
راهکارهایی برای زندگی شیرین
دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
1.خوبي ها را هم ببينيد!
نسبت به همسر خود ديدگاه مثبت داشته باشيد و بکوشيد هميشه در مرحله ي اول کارهاي خوب او را ببيند و مورد تحسين قرار دهيد، زيرا تشويق و تحسين يک کار خوب، باعث تثبيت و تکرار آن خواهد شد و خودتان از آن لذت مي بريد. هرگز چشمان خود را روي نقطه ضعف همديگر باز مکنيد و دايم به رخ مکشيد؛ چون اين رفتار، موجب دلسردي در زندگي شده و کم کم نسبت به همديگر حس بدبيني پيدا مي کنيد و يک حالت دلسردي در شما ايجاد مي شود. اگر چنين رفتاري داريد، بکوشيد آن را انجام ندهيد، زيرا کم کم بين شما دوري ايجاد شده و به جايي مي رسد که خداي ناکرده به فکر جدايي مي افتيد و هزاران مصيبتي که به دنبال آن مي آيد ، پس «چشم ها را بايد شُست، جورِ ديگر بايد ديد.»

2. تحقير و سرزنش، ممنوع!
خداوند در خلقت انسان به خودش احسنت گفته است، زيرا انسان بهترين خلقت اوست. در اين ميان، چگونه مي توان همسر را به عنوان يک امانت الهي تحقير و سرزنش کرد؟ يک دختر و يا يک پسر که با هزاران اميد وارد زندگي مي شوند، چرا بايد مورد اهانت قرار گيرند؟ پدر و مادري که دخترشان را با صدها رنج و زحمت را بزرگ کرده اند و با حفظ آبرو و اميدواري او را به خانه ي مردي فرستاده اند تا در محيط امن و سالم و پر محبت زندگي کند، چه گونه مي توانند بعد از مدتي نظاره گر توهين و سرزنش او از طرف همسرش باشند؟ آيا وجدان انسان راضي مي شود؟ متقابلاً اگر شما به ازدواج مردي در آمده ايد که به دلايل گوناگون مشکل پيدا کرده است – مثلاً اقتصادي يا شغلي – به هيچ وجه او را سرزنش نکنيد، زيرا به تدريج که سرزنش ها زياد مي شود، حالت تخريبي يي در زندگي شما به وجود مي آيد و در مقابل همديگر کم ارزش مي شويد.
هميشه به دنبال اين باشيد که با لطف و کرامت خود، احترام همديگر را نگه داريد و در پي شأن و منزلت همديگر باشيد.

3. رعايت احترام و ادب متقابل
با همسر خود به طور محترمامه و مؤدب صحبت کنيد و همديگر را سبک نکنيد. آنچه در اين گيرودار مهم مي باشد، اين است که وقتي مادري با همسرِ خود مؤدبانه صحبت مي کند، يا مردي با همسرش محترمانه سخن مي گويد، فرزند آنها نيز مي آموزد که چه طور مؤدبانه صحبت کند و احترام پدر و مادرش را نگه دارد. اين بهترين هديه يي ست که مي توانيد براي فرزند خود به ارث بگذاريد. طوري برخورد نکنيد که روزي مجبور شويد بگوييد: «آتش در خرمن خويش زده ام که را کنم دشمن خويش!»
شما خانم گرامي، وقتي همسرتان وارد منزل مي شود، به استقبال او برويد، بسيار مؤدّبانه با او رفتار کنيد و به فرزندِ خودتان نيز بگوييد، چنين کاري انجام دهد. اين رفتارِ شما باعث مي شود، خستگيِ کار از تنِ او بيرون رود و احساسِ آرامش کند. البته او نيز متقابلاً چنين رفتاري انجام خواهد داد و کم کم به صورت يک عادت در مي آيد. برخي از همسرانِ بسيار خوب اظهار مي دارند که در طول زندگي هرگز حتّا يک بار هم به يکديگر بي احترامي نکرده اند. زندگيِ آنها آن قدر لذّتبخش است که دوست دارند هميشه در کنار هم باشند!

4. حفظ حقوق متقابل
بسيار ارزشمند است قبل از اينکه بخواهيد تشکيل زندگي دهيد، درس حقوق خانواده را ياد بگيريد. ببينيد وظيفه ي شما چيست؟ شايد برخي از خانواده ها هنوز نمي دانند ازدواج يعني چه؟ تصور مي کنند زندگي بايد بگذرد، حالا هر طور باشد. نه! اين گونه نيست. اگر کسي از زندگي و ازدواج خود لذت نبرد، بازنده ي اصلي ميدان است.
مرد بداند که احترام زن بسيار حايز اهميت است و آن قدر مهم است که پيامبر صلي الله عليه وآله مي فرمايند: «بهترين فرد از ميان شما کسي ست که براي خانواده اش بهتر باشد!»
ايشان همچنين مي فرمايند: «جبرئيل آن قدر سفارش زنان را مي کرد که گمان کردم يک اُف هم نمي توان گفت!» واقعاً درست است. چرا بايد کسي که مي خواهد فردا مادر فرزند شما باشد و زندگيِ شما را به آرامش برساند، مورد بي احترامي باشد؟ همچنين براي زنان احترام شوهر و نيکو همسرداري کردن مهم است، آنچنان که مي فرمايند: «زني که خوب شوهرداري کند، مثل سربازي ست که در جبهه ي جنگ مشغول نبرد مي باشد.» يعني جهاد براي خدا، با خوب شوهرداري کردن، يک پاداش دارد. در اين جمله، معني و مفهوم گسترده يي نهفته است، پس به به حقوق همديگر آگاه باشيد و بکوشيد به حقوق يکديگر احترام بگذاريد.

5. به پيکره ي زندگي خود، محبت تزريق کنيد
مهر و محبت در منزل، منبع اصلي رضايتمندي ست. همديگر را مورد مهر قرار دهيد، زيرا بايد براي فرزند خود، مانند سرچشمه ي محبت باشيد. اگر پدري فرزند خود را در حالي که به همسرش احترام نمي گذارد در آغوش کشد، مطمئن باشد او فقط به انتقام از پدر مي انديشد يا اگر مادري فرزندش را عليه پدر تحريک کند، منزلت خانواده اش را شکسته است. کودک بايد از هر دو چشمه ي محبت، يعني پدر و مادر، سيراب گردد. اگر فرزند از يک کانال محبت بگيرد و از کانال ديگر بي محبتي ببيند، دچار تعارض مي شود، رفتارش متعادل نيست و به هرج و مرج دچار مي شود. هيچ موقع نمي توان محبت را با پول و اسباب بازي در ذهن بچه ها ريخت. اينها مُسکن است و براي مدت کوتاهي جواب مي دهد، ولي براي دراز مدت هيچ اثري ندارد و حتي ضرر هم دارد. مگر مي شود خلأ عاطفي را با پول جبران نمود؟ مثل اينکه يک ماشين نياز به بنزين دارد، شما آب داخل باک آن مي ريزيد. اين کار، نه تنها جواب نمي دهد، بلکه ضرر هم دارد. برخي از والدين با همديگر بحث مي کنند و يا فرزند خويش را مورد کم محبتي قرار مي دهند. وقتي به يکباره بيدار مي شوند، مي خواهند با خريدن يک عروسک جبران کنند! چرا بايد ابتدا بي مهري کنيد تا بعداً بخواهيد جبران نماييد و آن هم ارزش آنچناني نداشته باشد. پس بدانيد، «از محبت، خارها گُل مي شود!»


:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
پنج توصیه ساده درمنزل= چهره ای زیبا
دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ ساعت 0:46 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
شفافیت پوست اولین گام برای داشتن پوستی زیبا است . اما متاسفانه گفتن آن بسیار آسان تر از عمل به آن است. اما خبر خوب این است که پنج توصیه ساده برای پاک سازی پوست وجود دارد که شما را در جاده داشتن چهره ای زیبا قرار می دهد. با پیروی از این پنج اصل ساده در پاک سازی پوست، در مدت زمان کوتاهی به بیشترین حد زیبایی در چهره خود می رسید.

توصیه ۱ : پاکیزگی یک کلید است !
شاید این چیز جدیدی برای شما نباشد که بدانید شستشوی منظم صورت ، از ایجاد چین و چروک جلوگیری می کند. اما آیا می دانید چگونه باید صورت خود را به درستی بشورید؟ در ابتدا از پاک کننده ای استفاده کنید که مناسب پوست شماست و عاری ازترکیبات معطر و محتویاتی باشد که باعث قرمزی پوست شما شود و نتایج بدتری نسبت به قبل دهد. بعد از هر استحمام از حوله تمیزی استفاده کنید که از بازگشت باکتری ها و سایر مواد از استحمام قبل به پوست شما جلوگیری کند. در انتها، حمام خود را با آب کشی با آب سرد به پایان ببرید تا منافذ بسته شده و شادابی برایتان به ارمغان آورد.

توصیه ۲: لمس نکنید!
دست کاری پوست فقط باعث مشکلات بیشتر می شود. به نابراین تا آنجا که ممکن است دستان خود را از صورتتان دور نگه دارید.منطقه عدم لمس در مورد موها نیز صدق می کند بنابراین تاآنجا که ممکن است موهایتان را به سمت عقب ببرید. توصیه این است که شب ها هنگام خواب از هدی استفاده مائید که مانع از ریختن موهایتان روی صورت شود و به حالت پذیری آن کمک بیشتری کند.

توصیه ۳: آرام باشید و استراحت کنید!
استراحت و دوری از استرس در بسیاری از مواقع بسیار برای شما خوب است. جای هیچ تعجبی نیست که بدانید پوست شما از این عادات سلامتی بسیار بهره مند می شود..برای مقابله با استرس خود راه هایی را یاد بگیرید، حتی اگر تمرینات تنفس عمیق، یوگا و یا ماساژ باشد . چهل پلک مداوم در هر شب، این شانس را به پوست می دهد که استراحت کند، دوباره جوان شود و به بهترین نحو پاک و سالم به نظر برسد. هر شب اطمینان حاصل کنید که روی بالش تمیزی می خوابیدکه چشمان بسته شما با چربی و باکتری هایی که به وسیله پوست صورتتان ایجاد شده است، تماس پیدا نمی کند.

توصیه ۴: هر شب پوست خود را تمیز کنید!
چیزی که هست آرایش شماست . هیچ چیز نمی تواند به اندازه خوابیدن با آرایش منفذ های پوست شما را ببندد وباعث صدمه جدی به پوست شود. شادابترین پوست در هنگام خواب تمیز ترین آنها ست بنابراین آرایش چهره خود را به وسیله یک پاک کننده مناسب یا مخلوط آب و صابون از بین ببرید.

توصیه ۵: عاقلانه انتخاب کنید!
هر چیزی که برای پوستتان استفاده می کنید باید بدون چربی باشد. حتی اگر محصولات پاک کنند ه آرایش یا مرطوب کننده ها باشند.بهتر است کرم مرطوب کننده SPF داری را انتخاب کنید تا ضد آفتاب شما اثرات سوئی روی پوستتان نداشته باشد. توصیه دیگر در استفاده از لوازم آرایش این است که از لوازمی استفاده کنید که منفذ های پوست شما را نپوشاند.

با دنبال کردن این پنج توصیه ساده، شما در جاده پوستی سالم و پاک قرارمیگیرید. با چین و چروک ها خداحافظی کنید و به پوستی شاداب سلام.

منبع: arayesh.ir



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، آرایش و زیبایی
چگونه افكار مشكوك‌مان را به همسرمان بگوييم؟
یکشنبه ۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت 10:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر شما نتوانيد درست حرف‌هايتان را به او انتقال دهيد، وضعتان بهتر كه نمي‌شود هيچ، تازه ممكن است رويتان هم به يكديگر باز بشود و ديگر همسرتان هيچ ناراحتي بابت انجام كارهايش نداشته باشد.


عشق، صداقت و خوش‏بینی معیارهای لازم برای داشتن یک زندگی سالم هستند که در زیر سایه شک نابود می شوند. خداوند مهربان انسان را آفرید و به او قدرت اندیشیدن و درست تصمیم گرفتن را عطا فرمود تا در زندگی به مدد عقل و درایت خویش، راه درست را بپیماید اما وقتی زیر هجوم افکار بیمارگونه شک، قدرت تصمیم گیری تان از بین می رود؛ قلبتان پر از افکار شیطانی می شود و ایمان در دلتان می میرد و زندگی را می بازید.

بیشتر همسرانی که دچار مشکل روحی روانی ناشی از سوءظن، به ویژه در آغاز زندگی مشترک می‏شوند، خود نیز در ابتدا خواهان چنین نگرش و روشی نبوده‏اند. اگر پای درد دل‏های آنها بنشینیم، خواهیم فهمید که بیشتر آنها به علت عدم شناخت صحیح از یکدیگر و یا در برخی موارد، به خاطر مخفی كردن واقعیت، طعمه دام وسوسه‏انگیز سوءظن شده‏اند و متاسفانه هیچکس به آنها نیاموخته که چطور از دام این افکار آزاردهنده رها شوند. از منظر دین نیز گمان‏های نادرست، گناه شمرده می‏شوند. حتما این آیه قرآن را که به صراحت، مومنان را از این رذیله اخلاقی برحذر داشته، خوانده اید که:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اجْتَنِبوا کَثیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ. (حجرات : 12)

ای مومنان! از بسیاری از گمان‏ها بپرهیزید که پاره‏ای از آنها گناه است.»

«... وقتی به همسرم سوءظن پیدا کردم او را بی درنگ کشتم و حالا پشت میله های زندانم و دختر 4ساله ام یتیم و بی مادر شده. این، شک بود که ایمانم را از من گرفت و من با دست خودم زن و بچه ام را نابود کردم. خیلی دیر فهمیدم که شک ام بی پایه بود و مردی كه از خانه مان بیرون آمد، مامور برق بوده. کاش هرگز تصمیم عجولانه نمی گرفتم...»

حامد ابراهیم پور، حقوقدان و عضو کانون وکلای دادگستری مرکز درباره این پرونده می گوید: «قانونگذار تنها در یک مورد، این حق را به زوج می دهد و آن هم این است که بر طبق ماده 630 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مُکْرَه شده باشد، فقط مرد بیگانه را می تواند به قتل برساند. در پرونده فوق الذکر ردپایی از خیانت زوجه (مقتوله) و مشاهده عمل زنای او با دیگری وجود ندارد، بنابراین فرض بالا منتفی است و عمل شوهر قتل عمد تشخیص داده شده است.

دکتر نرگس طالقانی : چگونه افكار مشكوك مان را به همسرمان بگوییم؟

برخی رفتارها مانند شک، وسواس، استرس، اضطراب و تردید در وجود همه افراد پیدا می شود و می توانم بگویم که داشتن این گونه رفتارها در حد کم و متعادل برای تمام افراد لازم است. اما اگر این رفتارها از حد تعادل شان خارج و بیشتر از انتظار ما یا اطرافیان مان شود، دیگر یک ضرورت نیستند و می توان آنها را رفتارهای بیمارگونه یا حتی بیماری روانی دانست که نام گذاری آن به شدت و ضعفش بستگی دارد. در مورد شک و تردید و شکاک بودن افراد، مخصوصا زوج ها به یکدیگر باید عرض کنم که معمولا دو نوع مختلف از شک بین زن و شوهرها حاکم است. اولین صورت این است که فرد بدون اینکه حرکتی یا حرفی از همسرش دیده یا شنیده باشد به او شک می کند و این گونه افراد حتی به خودشان هم شک دارند.

این نوع شک، ارتباط کوچکی هم با وسواس دارد؛ بهترین کار این است که با تمرین زیاد، خودشان را اصلاح کنند؛ مثلا وقتی درباره همسرشان چیزی ندیده اند و نشنیده اند، بی خودی او و خودشان را آزار ندهند. البته علاوه بر تمرین کردن، گاهی لازم است با یک مشاور صحبت کنید تا بتوانید این مشکل را حل کنید. نوع دیگر شک و تردید در مورد برخورد با دیگران و مخصوصا همسران نسبت به یکدیگر است. این شک، خارج از اختیار خود فرد است و خودش به 2 نوع تقسیم می شود. در نوع اول، فرد حرف، عمل یا رفتاری را از همسرش دیده که این رفتار او را به شک واداشته و در نوع دوم، حرف یا کار خاصی نبوده اما همسران بی جهت نسبت به یکدیگر، حساس می شوند.

این نوع شک هم نوعی رفتار وسواس گونه است که فرد باید مشکلش را خیلی زود حل کند تا بیشتر از این از نظر روانی تحت فشار قرار نگیرد. راه حل این مشکل هم آن است که مساله را با همسرتان در میان بگذارید و مطمئن شوید که فکرتان درست است یا نه؟ اگر درست نبود که متوجه اشتباه تان می شوید و درصدد اصلاح رفتارهایتان برمی آیید و اگر درست بود هم که حداقل طرف مقابل تان متوجه اشتباهش می شود و سعی می کند رفتارش را درست کند. حالا ببینید، زمانی شما حرکت خطایی از همسرتان می بینید و دیگر مطمئن می شوید که شکتان به یقین تبدیل شده است. مثلا متوجه می شوید که شوهرتان با خانم دیگری رابطه دارد و وقتی هم که موضوع را با او مطرح می کنید، کاملا انکار می کند.

در این حالت شما باید در یک فرصت مناسب، ثابت کنید که متوجه این رابطه شده اید و با دادن یک نشانه به او ثابت کنید که متوجه این رفتارش شده اید. ممکن است همسر شما از اینکه بفهمد شما متوجه رفتارش هستید، شرمنده شود و دیگر خطایش را تکرار نکند ولی اگر شما نتوانید درست حرف هایتان را به او انتقال دهید، وضعتان بهتر که نمی شود هیچ، تازه ممکن است رویتان هم به یکدیگر باز بشود و دیگر همسرتان هیچ ناراحتی بابت انجام کارهایش نداشته باشد.

اولین نکته آن است که پس از رسیدن به یقین به هیچ وجه داد و بیداد راه نیندازید و همه را خبر نکنید. حواستان باشد که برای درست شدن یک رابطه، نباید رفتار اشتباه را با رفتار اشتباه تری جبران کنید. خونسردی خودتان را حفظ کنید و منتظر یک فرصت مناسب بمانید. دومین گام این است که در کمال آرامش و به صورت غیر مستقیم همسرتان را متوجه کارش کنید.

به این شکل، او خیلی راحت تر رفتار خطایش را می پذیرد و آن را اصلاح می کند. به عنوان آخرین نکته هم باید بگویم که اگر دو نفر به هم اعتماد کامل داشته باشند، به هیچ وجه شک و تردید در رابطه شان جایی ندارد اما اگر به هر دلیل لغزشی در رابطه شان پیش بیاید و اعتمادشان را به یکدیگر از دست بدهند، باید از یک شخص ثالث برای بهبود روابط شان کمک بگیرند. این شخص ثالث می تواند یک بزرگ تر یا یک مشاور خوب باشد. تنها نکته مهم هم این است که این شخص میانجی، مورد اعتماد هر دو طرف باشد تا آنها به راهکار او اعتماد و عمل کنند تا رفتارشان نسبت به هم اصلاح شود. به خاطر داشته باشید نباید هیچ نکته ای را از مشاور منتخب تان مخفی کنید. او در صورتی موفق می شود یاری تان کند که همه چیز را با ریزه کاری هایش بداند. این را هم هرگز فراموش نکنید که دروغ، سرمنشا بروز شک در طرف مقابل تان است. پس همیشه همسرتان را نسبت به کارهایی که می کنید آگاه سازید تا کارتان به شک و فاصله گرفتن از هم نیفتد.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
احساس ، چاشنی لازم زناشویی
یکشنبه ۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 همه ی ما خواستار زندگی توام با آرامش هستیم . آرزومندیم در کنار شریک زندگی مان با تفاهم زندگی کنیم و در قلب همسرمان بدرخشیم . سلسله مقالات زندگی شیرین به شما کمک می کند تا با توکل به خداو انجام راهکارها ی پیشنهادی به این خواسته برسید . با ما همراه باشید .


1 - غرور؟ هرگز!

غرور را در زندگی خود برای همیشه دفن کنید و عزای آن را بگیرید تا برای همیشه از خاطرتان برود. چرا این همه غرور؟! چرا خودتان را در آسمان‌ها می‌بینید؟

برخی افراد به خاطر اینکه پدرشان منزل و اتومبیلی دارد و یا به ملکی رسیده، آنقدر خود را می‌گیرند که انگار از دماغ فیل افتاده‌اند! تمام بزرگواری و شرافت انسان، به معرفت و تقوایش می‌باشد. کسی که غرور دارد، ولی معرفت ندارد، مانند پلنگ است که هیچ‌کسی نمی‌تواند از پایین دست او راه برود. انسان به عنوان اشرف مخلوقات جهان، باید فروتنی و تواضع را در زندگی، اصل قرار دهد. بزرگان ما در اوج قدرت و بزرگی، آنقدر متواضع بودند که باور نکردنی می‌نمود.

 

پیامبر صلی‌الله‌علیه ‌‌وآله ‌وسلم یک ابر مرد تاریخ بشریت است، به معراج می‌رود، ولی در مقابل یک کودک چنان رفتار می‌کند و او را به دوش می‌گیرد که کودک پیامبر را مثل خودش تصوّر می‌کند!
آنقدر غرور و خودپسندی زشت است که پیامبر صلی‌الله علیه واله وسلم می‌فرمایند:

 

«خودپسندی، عبادت هفتادسال را تباه می‌کند!»

 

به‌طور حتم تا به حال نشنیده‌اید که وقتی می‌خواهند از بزرگی یاد کنند، وی را به خاطر غرورش بستایند. در زندگی، همسری مهربان و با وفا باش تا از بودنت، دیگران احساس لذت و آرامش کنند.

 

شما خانم مهربان ، دختر هر شخصی که هستید، فعلا نقش یک همسر و مادر را دارید. اگر هنوز می‌خواهید دختر فلان شخص باشید، پس چرا ازدواج نمودید؟ چرا شما پدر عزیز! ای الگوی مهربانی‌ها! از مرکب غرور پیاده شوید! هیچ خبری نیست!

 
2- کمی چاشنی احساس، بد نیست!
در مقابل کارهای همدیگر بی‌احساس نباشید! در نظر بگیرید که همسر مهربانتان هدیه‌یی برای شما خریده است. او با احساسات و عواطف خود فکرهایی دارد؛ مثلا این مانتو را برای همسرم می‌برم، به او می‌دهم و می‌گویم که به یاد تو بودم و آن را خریدم و ... هدیه را به خانه می‌آورد و تحویل شما می‌دهد، ولی شما بدون هیچ احساسی می‌گویند: «روی کمد بگذار!» و اصلا انگار نه انگار! آنقدر بی‌تفاوت برخورد می‌کنید که طرف مقابل چون یخ آب می‌شود و چنان درهم می‌شکند که آن لحظه نمی‌داند چه کند! تمام فکر و هدفش اشتباه از آب در آمده است. دیگر هم این کار را تکرار نمی‌کند.

 
این‌گونه، زندگی آرام‌آرام به بی‌روحی و سردی می‌گراید. ولی دیده‌ایم که اگر همین هدیه از طرف خواهر یا مادر باشد، چنان خانم تشکّر می‌کند و عذرخواهی می‌کند و در صدد جبران بر می‌آید که نهایت ندارد! در صورتی که هدیه‌ی مرد خودش، بسیار مهم تر و ارزشمندتر بوده است. آقایان هم همین‌طور. به مناسبت روز مرد، خانم با محبّت از ذخیره‌ی مخارج خانه مقداری پس‌انداز نموده و یک عدد پیراهن خریده است و آن را با چه شوق و ذوقی به شوهرش می‌دهد! همسرمی گوید: «از رنگش خوشم نمی‌آید!» «وای چه صحنه‌ی بدی!» برادرم! درست است، اصلا نه رنگش را دوست داری و نه از پیراهن خوشت می‌‌آید، فعلا آن را بگیر و به زور چند روزی بپوش، آدم که نابود نمی‌شود! پاسخ یک احساس را باید با عاطفه دارد. مثل معروفی ست که می‌گوید: «همه وجودم را بگیر، ولی احساسم را از من نگیر!»

 

یار با ما بی‌وفایی می‌کند بی‌گنه از من جذایی می‌کند

 

شمع جانم را بکشت آن‌بی‌وفا جای دیگر روشنایی می‌کند

(سعدی)


3- مراقب دوربین فیلمبرداری باشید!
در منزل مواظب کوچک‌ترین رفتار و عمل خود باشید، زیرا که فرزند شما، مثل دوربین‌ فیلمبرداری تمام حرکات و رفتارتان را ضبط و ثبت می‌کند و در آینده بروز می‌دهد. این جمله‌ی زیبای روان‌شناس بزرگ تاریخ را آویز‌ه‌ی گوش خود قرار دهید؛

 

پیامبر صلی‌الله علیه و اله و سلم می‌فرمایند: «بچه‌ها آینه‌ی رفتار شما هستند.»
واقعا جمله‌ی منطقی و زیبایی‌ست. اکثر برخوردهای ما در ذهن بچه‌ها بایگانی می‌گردد و به موقع بروز داده می‌شود، بخصوص حرکت‌ها و رفتارهایی که مربوط به حریم‌های خصوصی افراد می‌باشد. حتی در رفتار‌های عادی نیز باید مراقب بود واین نکته را فراموش نکرد.


4- اگر طالب محبوبیت هستید، مراقب زبان خود باشید
اگر می‌خواهید محبوب دیگران شوید، مواظب زبان خود باشید! می‌دانید که از لقمان حکیم نقل می‌شود که: «بهترین و بدترین چیزها، زبان است.» زیرا زبان هم می‌تواند بهترین حرف‌ها را بزند و هم بدترین حرف‌ها را. هم‌ جذب می‌کند و هم دافع است. قرآن هم بارها ما را به حساس بودن زبان. تذکر می‌دهد. ممکن است این زبان کوچک، زندگی بزرگی را نابود کند. وقتی همسر شما وارد خانه می‌شود با بهترین الفاظ می‌توانید با او روبه رو شوید که تمام خستگی روزانه‌اش برطرف شود و همچنین می‌توان با زبان چنان نیش زد که راه منزل را گم کند! زبان که خرجی ندارد، باید به گفتن بهترین و زیباترین کلمات عادت کرد و شیرینی زندگی را با زبان شیرین به دست آورد.

 


پیامبر صلی‌الله علیه و اله و سلم می‌فرمایند:

 

«خدا رحمت کند، کسی که زبانش را درست کند و خاموشی زبان، مایه‌ی سلامت انسان است.»

 

در این خصوص درباره‌ی مردان فرموده‌اند:

 


«زیبایی مرد، در زبان اوست.»

 


و زبان خوب را به عنوان یک دارایی معرفی می‌فرمایند. واقعا متوجه می‌شویم همه بدبختی‌ها و خوشبختی‌ها به وسیله زبان انسان حاصل می‌شود. اگر مرد یا زنی بد حرف بزند، نه تنها خودشان اسیر می‌شوند، بلکه فرزند آنها نیز می‌آموزد و او دوباره به دیگران یاد می‌دهد. در حقیقت این بدزبانی گسترش یافته و اعتبار کل خانواده کم می‌شود. همیشه مادرها گله دارند که اگر فرزند ما به کوچه برود، خراب می‌شود. در حالی که اگر فرزند شما به کوچه برود و در کوچه حرف‌های ناسزا بشنود و شما هم همان حرف‌ها را در خانه به همدیگر بزنید، این رفتار برایش تثبیت می‌گردد. زبان یک اسلحه‌ی بسیار خوب برای جلب و نفوذ در دیگران است و همچنین در برخی از افراد وسیله‌یی برای ایجاد تنفر است. بکوشید این اسلحه را آماده کنید و هر موقع همسرتان به منزل می‌آید، فشنگ‌های زیبایی را شلیک نمایید! مرد خانه هم همین‌طور، بهترین حرف‌ها را نثار همسرش کند، آری! «زبان سرخ، سرسبز می‌دهد بر باد!»

 


5- صداقت، حرف اول را می‌زند
این جمله را تجزیه و تحلیل کنید و خوب به آن بیندیشید. شهید دکتر بهشتی می فرمودند:

 

«من تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد منافقانه ترجیح می‌دهم.»

 

در زندگی، صادق باشید. صداقت، در گرانبهایی‌ست. یک زن و شوهر نباید ظاهرا با هم خوب و در باطن از همدیگر متنفر باشند. بیشتر مشکلات خانواده‌های ما از همین جا شروع می‌شود که مرد در غیاب همسرش یا زن در غیاب شوهرش، کارهایی را انجام می‌دهند و به همدیگر دروغ می‌گویند و وقتی که مسئله‌ی رسوایی به بار آورد، نتایج وخیمی به دنبال دارد، از جمله:

 

1- اعتماد طرفین سلب می‌شود.

 

2- باعث تنفر از همدیگر می‌گردد.

 

3- پایه‌ی زندگی را مترلزل می‌کند.

 

4- هیچ‌وقت حرف‌های راست هم باور کردنی نخواهد بود.

 

5- دیگران از زندگی خصوصی شما باخبر می‌شوند.

 

6- همیشه مشکل ترس از رسوایی دارید.

 

7- مجبور هستید برای پنهان کردن یک مشکل، دروغ‌های دیگر را بگویید.

 

چه دلیل موجهی دارید که صداقت را رها کنید و دو رنگی را بیشه‌ی خود سازید؟

 

در این مورد، پیامبر بزرگوار صلی‌الله علیه واله وسلم می‌فرمایند:

 

«بدترین مردم کسی‌ست که دوچهره دارد و هر کس را در دنیا دو زبان باشد، برایش به روز واپسین دوزبان از آتش می‌نهند.»

 

بیشتر خانواده‌ها با این دو رنگی‌ها نابود می‌شوند. چه بسا مردی کاری را انجام می‌دهد که بعدا از طرف دیگران به گوش خانمش می‌رسد و او را دچار شک و تردید می‌کند و ذهن و فکرش همیشه درگیر این مسئله می‌شود و موجب بیماری روحی و روانی، بدبینی و ایجاد حس انتقام‌جوی در او می‌گردد که این مسائل بسیار خطرناک است.

ادامه دارد...

منبع : بر گرفته از کتاب زندگی شیرین می شود اگر...

نویسنده :دکتر حسنعلی میرزا بیگی


منبع: تبیان

 



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
(همسرانه) به جای جروبحث از اختلافات استفاده کنید!!!
جمعه ۵ آذر ۱۳۸۹ ساعت 17:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ما انسان‌ها چنین می‌پنداریم که مجبوریم هـمیشـه بـه اختـلافـات و نـاسـازگـاری‌هـا بـه صورت ظهور دو قطب متضاد ‌نگاه کنیم؛

در حالی که عملاً خطر در عدم تشخیص نیاز به وجود اختلاف و تدارک شکل‌های مناسب، برای ‌روبه‌رو شدن با آن است. آن‌چه ترسناک است، سعی در احتراز و سرکوب نمودن اختلافات است. ‌در هر رابطه‌ای، اختلافات زیادی وجود دارد که ما آنها را به دو بخش تقسیم می‌کنیم؛ اختلافاتی که در نتیجه وجود ‌مانعی در راه رسیدن ما به نیازهایمان بروز می‌کنندکه ما آنها را اختلاف نیاز می‌نامیم و آنهایی که در نتیجه ‌تـضـاد ارزش‌هـــــا، بـــیـــــن مــــردم بــــروز مــــی‌کــنــنــــد که ما آنـــهــــا را بــــرخـــورد ارزش‌هـــا مـــی‌نـــامــیـــم.‌درهـــر"اخـتــلاف نـیــاز"، هـر یـک ازدو طـرف می‌تواند به روشــنـــــی بــفــهــمــــد و قــبــــول کــنــــد کــــه طرف دیگر، نیازهایی دارد ‌که برآورده نشده‌اند و این نیازها، مهم و معتبر هستند. واضح است که هر چه نیازها ملموس‌تر باشند، دیـگـــری بـــه ‌احـتـمـــال بـیـشـتـــری، اعـتـبــار آنـهـا را می‌پذیرد.‌
‌● چرا سعی می‌کنیم از اختلاف بپرهیزیم؟
وضعیت‌هایی که در زندگی‌مان دربردارنده اختلاف با ‌دیگران هستند ، بیش از هر چیز دیگر ، سبب ترس و فشار عصبی می‌شوند. ما نـتـیجـه را نمـی‌دانیـم و نمی‌خواهیم ‌ببازیم؛ مــی‌تــرسـیــم نتوانیم خودمان را کنترل کنیم و رابـطــه‌مــان آسـیــب بـبـیـنـد.‌بـروز اختلاف به ویژه بـرای زنان، بسیار حساس است. ما بیشتر آمــوخـتــه‌ایم که از اختلاف، مانند خشم و اضطراب ‌پرهیز کنیم؛ به روی خود نیاوریم و آن را بـیـان نـکـنـیـم. همه ما شنیده‌ایم که مردم مـــی‌گـــویــنــد: "مــن بـرای نگـه‌داشتـن ‌آرامـش خانواده، هر کاری می‌کنم." یا "در تمام سال‌های ازدواجـــمـــــان، هــــرگــــز عـــدم تـــوافـــق جـــدی نداشته‌ایم." ‌در حقیقت، این آدم‌ها می‌گویند که اختلافاتشان را هیچ وقت ظاهر نکرده‌اند. آنها خــودشــان خــواستـه‌انـد یـا اصلاً ‌نفهمند که اختلافی با هم دارند و یا از راه‌های غیرمستقیم، روی آن عمل کرده‌اند. در حقیقت، بیشتر خـشـم و ‌اضــطــرابــی کــه در روابــط هـسـت،در نـتـیـجه شـکـسـت در بـرخـورد مستقیم و روشن با اختلافات است. بنابراین آنها ‌همیشه یا حل نشده باقی می‌مانند و یا به طریقی نامطلوب، حــل مــی‌شـونـد. ‌دلیـل اصلـی ایـن‌کـه مـردم مخصوصاً زنان، سعی می‌کنند در مناقشات حضوری درگیر نشوند این است که در بیشتر ‌مـــوارد، اخـتــلافــات قـبـلــی‌شــان از راه‌هــای غیرمنصفانه حل شده‌اند و به جای این‌که با ایـن‌گـونـه اخـتـلافـات، بـه صـورت ‌عـلامت برآورده شدن نیازی برخورد شود ، مبدل به جدال قدرت گشته‌اند و در نتیجه، همیشه برنده یا بازنده‌ای ‌هست و از آن‌جا که بیشتر ما طبیعتاً می‌خواهیم که در رابطه‌هایمان احساس عدالت و دوجانبه بـــودن داشــتـــه بــاشـیــم،‌جــدال قـــدرت مـــی‌تـــوانـــد بـه صـورت راهی جهت برگرداندن تعادل در رابـطـه فـهمیده شود.در عین حال، جدال قدرت، ‌بدون هیچ شکی در هر دو طرف، احساس بازنده بودن به وجود مـــی‌آورد چــون آنـهــا بــه ارضــای نـیــازشــان نمی‌رسند.‌
● کاربرد قدرت در حل مناقشات‌
ما در این‌جا کلمه "قدرت" را به صورت تمام منابعی که کنترل آن در دست شخصی اســت کــه دیـگری به آن محتاج ‌است، نام مــی‌بــریــم. شـخـص قدرتمند می‌تواند بنا به خواسته خود ، از آن قدرت (یا تهدید قدرت) در راه مجبور ‌ساختن شخص دیگر به انجام کار یا کارهایی که خود آن شخص تمایلی به انجام آن ندارد ، استفاده کند.‌‌ ‌قدرت اجبار را می‌توان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به کار برد. با وجـــــود ایـــــن‌کـــــه مـــــا مـــعـــمــــولاً بــــه قــــدرت،از طــریــق ‌شـکــل‌هـای واضـح و بیـرونـی آن نگاه مـــــی‌کـــنـــیــــم، امــــا راه‌هــــــــای اعــــمــــــــال فــــشــــــار غــیـــرمــحــســـوس و غیرمستقیمی هم وجود دارند که ‌اغلب به صورت دفاع در مقابل اعمال قــدرت مــســتــقــیـم دیـگـری بـه کار می‌روند. آدم‌های کم‌قدرت که دستـرسـی زیـادی ‌بـه منابع قـدرت نـدارند ، آدم‌هایی که آموخته‌اند از اختلاف بپرهیزند و یا آدم‌هایی که از برخورد رو در رو مــی‌تـرسند، بـیشتـر مـایلنـد کـه از قـــدرت‌هـــای مــرمـوز یـا غیرمستقیم استفاده کنند.‌بسیاری از زن‌هـا فـکـر مـی‌کـنـنـد کـه در رابـطـه‌هـایـشان،از قـدرت اسـتـفـاده نـمـی‌کـنـند؛در حالی که در حقیقت، آنها آن را ‌مستقیماً یا در ظاهر به کار نـمــی‌بــرنــد. مـثــلا زنــی کــه وقـتــی شـوهـرش می‌خواهد حرف بزند ، شروع به گریه کردن ‌می‌کند.‌خواه قدرت به صورت مـسـتـقـیم به کار رود یا غیرمستقیم، درهر صورت، افـراد می‌توانند از قــدرتـشــان، عـلیـه یکـدیگـر ‌استفـاده کننـد. همچنین ما در موضعی هـستیم که می‌توانیم از قدرتمان در مقابل دیگران استفاده کنیم.‌لازمه روشی که در آن برنده و بـازنـده وجـود نداشته باشد ، تعهد دوجانبه مبنی بــر عـدم استفـاده از قـدرت، بـرای رسیـدن به نیاز خود ،به حساب شخص دیگر است. چون بـیـشـتر ما آموخته‌ایم که مشکلاتمان را از راه‌های برد - ‌باخت حل کنیم و انجام چنین تطابقی برایمان آسان نیست. این روش، به ویژه برای آنهایی که در بیشتر روابطشان ‌تاحد زیـادی قـدرتـمـنـد هـسـتـنـد ، بـسـیـار سـخـت اسـت. ‌وقتی جـرا‡ت کـنـیـم چـنـیـن تـعـهـدی را نـسـبـت بـه همسرمان بر عهده بگیریم ، نتیجه ، بسیار رضایت‌بخش خواهد بود.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
زن... مرد... نيازهاي احساسي
چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۸۹ ساعت 13:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نيازهاي احساسي زنها و مردها تفاوتهاي اساسي با يكديگر دارد. در چالشهاي روحي زنها به اشتراك و مردها به انزوا نياز دارند كه در نتيجه اين اختلاف نيازهاي احساسي، زن و مرد بدجوري براي هم شاخ و شونه ميكشند….

جالبه كه ميدونيم هر 2 طرف با نهايت صداقت به پيش مي آيند تا خود را براي ديگري 6 تيكه كنند ولي نتيجه كاملاً عكس شده و باعث تحريك همديگر ميشوند. خودشون هم كف ميكنند كه دِ بيا...يعني چي؟؟؟!!! مثلاً زن فكر ميكند با سؤالات پي درپي و ابراز دلواپسي به نظر همسرش يك زن مهربان جلوه ميكند در حاليكه مرد يواشكي فكر ميكند كه تحت سلطه قرار گرفته و يكهو تحريك ميشود كه خود را آزاد كند!!! پس اعلام ميكند كه: «خانم ميزاري يه 2 دقيقه نفس راحت بكشيم يا نه؟…» زن هم گيج و منگ ميشود و اصل قضيه را زير سؤال ميبرن… يعني علاقه… زن شوهرش رو با خودش ميسنجه و ميگه: اگه منو دوست داشت ميفهميد كه چقدر به فكرشم… واقعت اينه كه اين رفتاريست كه زنها دوست دارند با آنها بشود و كلي هم باهاش حال ميكنند ولي مرد اگر در شرايط نامناسب مثل خستگي باشد اين رفتار حكم دريل را برايش دارد!!!

مردها هم بدتر از زنها… وقتي ميبينند كه زن ناراحت است وي را با حالات خود ميسنجند و بهترين دارو را برايش تجويز ميكنند… تنهايي!!!… او خيلي رومانتيك زنش را به حال خود رها ميكند تا براي خودش بال بال بزند و با خودش كنار بيايد. بعضي از مردها هم در اين مواقع ميشن آخر درك كردن و به همسرشون ميگن: … نگران نباش... چيز مهمي نيست!!!
در اين لحظات زنها اگر قدرت داشتند شوهرانشان را خفه مي كردند!!!… آخه آدم حسابي… اين چه وضعه ادراكه؟ چرا نمي خواين اين تفاوتها رو درك كنيد؟؟… بابا، به پير، به پيغمبر، نيازهاي احساسي و ادراكي شما با هم فرق داره… تو رو خدا اونها رو ياد بگيرين و درست عكس العمل نشون بدين… براي احساس خوشبختي لازم نيست روزي 20 بار چشماتونو خمار كنين، لباتونو چوله كنين، بگين I Love You....
آقايون بدونين…
1- بايد به همسرتون نشون بديد كه بهش توجه ويژه دارين تا او حس كنه كه دوستش داريد.
2- بايد با حوصله به حرفاش گوش بديد تا احساس كنه كه دركش ميكنين.
3- بايد يه حقوقش احترام بذارين تا بدونه به شخصيتش علاقمنديد.
4-بايد باهاش صميمي باشين تا احساس خوشنودي كنه.
5-بايد بهش اجازه بروز و ارائه بديد تا احساس اعتبار كنه.
خانومها توجه داشته باشين….
1- بايد رفتار شما با شوهرتون توأم با پذيرش باشه تا حس كنه كه بهش اعتماد دارين.
2- نبايد سعي در تغيير اون داشته باشين تا احساس اطمينان كنه و خودش تغيير بوجود بياره.
3- بايد ازش قدرداني كنين تا انگيزه پيدا كنه.
4- بايد نشون بدين كه به تواناييهاش اعتقاد دارين.
5- بهش نشون بديد كه بهترين انتخاب شما اون بوده….

منبع: daneshju.ir



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
نمره بیست زندگی مخصوص خانمها با توصیه های ما!
چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۸۹ ساعت 13:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

آرامش داشته باشید زندگی و جهان را به خاطر افکار و اعمال دیگران بر خود سخت نگیرید . کوشش نکنید پیش از اینکه فردایتان برسد همین امروز آنها را زندگی کنید.وقت آن رسیده تا نگاهی عمیق به دنیای ژرف درون خود بیندازی.درس اول.....

آرامش داشته باشید زندگی و جهان را به خاطر افکار و اعمال دیگران بر خود سخت نگیرید . کوشش نکنید پیش از اینکه فردایتان برسد همین امروز آنها را زندگی کنید.
وقت آن رسیده تا نگاهی عمیق به دنیای ژرف درون خود بیندازی و آنچه سالها تو را آزار می‌‌دهد بشناسی .
آنگاه تعادل و آرامشی بزرگ را تجربه خواهی کرد .

درس اول
1. استقلال و قدرت مرد را با سوال کردن زیاد از بین نبرید.
2. آیا می‌دانید با بعضی از سوال ها مانند تا به حال کجا بودی ، مرد احساس بی استقلالی می‌کند ؟
3. به فکر کنترل و تغییر شوهرتان نباشد ؛ چرا که اوضاع بدتر می‌شود .
4.اگر قدرت مرد در خانه تخریب شود ، زن نمیتواند جایگاه آن را در خانه پر کند .
5.آیا می‌دانید با جدل کردن ، فریاد زدن و سوال های زیاد ، خصوصا جلوی بچه ها قدرت مرد را کاهش می‌دهید ؟
6. سعی نکنید حرف آخر را در زندگی شما بزنید .
7.مردان بیشتر دوست دارند در کارهایشان به آن ها آفرین گفته شود .
8. اگر شوهرتان یکی از وسایل خراب خانه را درست کرد ، او را تشویق کنید .
9.مردان دوست دارند بخشی از تعریف و تحسین را از همسرشان بشنوند .
10. متوجه باشید که شوهرتان گاهی نیاز دارد با دوستانش تفریح کند .

منبع: forum.patoghu.com



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
10 فايده جالب و موثر ارتباط عاشقانه در زندگي مشترک
سه شنبه ۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 15:57 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
انسان ها براي برقراري ارتباط مخابره مي کنند و زماني که به برقراري ارتباطي معقول و دوست داشتني موفق مي شوند، پاداش وبهره اي سترگ و عظيم را براي خود به ارمغان مي آورند. البته هيچ مدرک و شاهدي در رابطه با تاثيرمثبت عشق هاي تازه و پرتنش و حرارت اوليه، بر سلامتي مشاهده نشده است. افرادي که عاشق مي شوند، مدعي تجربه احساس جذاب، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اينها همگي مي تواند منبعي از استرس باشد. در حالي که عشق ثابت و متعادل و عميق مي تواند تاثير مثبتي بر سلامتي فرد داشته باشد. جالب است بدانيد زوج هايي که داراي ارتباط بلند مدت و خشنود کننده هستند، در سنجش ها و معاينات باليني امتياز بيشتري کسب کرده اند. رمز اين ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراري ارتباط با ديگران، دريافت احترام، احساس با ارزشي و احساس تعلق داشتن است.
و اما 10 فايده موثر ارتباط عاشقانه در زندگي مشترک

1-نياز کمتر براي مراجعه به پزشک:

يکي از فرضيه هاي توجيهي براي اين مزيت اين است که افرادي که داراي ارتباط خوب با يکديگر هستند، بهتر از خود مراقبت مي کنند، بهترين دوستان شما به شما انگيزه حفظ رژيم غذايي سالم را مي دهند.

2-افسردگي و سوء مصرف دارويي کمتر:

تحقيقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش ميزان استرس در مردان و زنان مي شود و ميزان مصرف مواد مخدر و نوشيدني هاي غير مجاز را به طور قابل ملاحظه اي کاهش مي دهد.

3-کاهش فشارخون:

ازدواج موفق و شاد يکي از عوامل تاثير گذار بر فشارخون مي باشد و اين مقدار را در حد ايده آلي حفظ مي کند.

4-کاهش اضطراب:

اين افراد به دليل توليد دو پامين بيشتر کمتر دچار اضطراب مي شوند.

5-کنترل طبيعي درد:

مطالعاتMRI بر روي زوج ها ثابت کرده که فعاليت بخشي از مغز اين افراد در کنترل درد چشمگيرتر مي باشد.

6-مديريت بهتر استرس:

افرادي که توسط ديگري حمايت مي شوند و ديگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرايط استرس زا به طور معقول تري برخورد مي کنند.

7-کاهش ميزان سرماخوردگي:

افرادي که داراي روابط عاشقانه هستند، کمتر دچاراسترس، اضطراب و افسردگي مي شوند و در نتيجه سيستم ايمني آنها ارتقا مي يابد و در برخورد با عوامل ويروسي و سرما کمتر دچار بيماري خواهند شد.

8-التيام سريع تر:

سرعت التيام زخم يکي ديگر از قدرت هاي حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمايش صحت آن تاييد شده است.

9-افزايش طول عمر:

سرعت مرگ و مير افراد مجرد به هر دليل ممکن 58% بيشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگي با ميزان کاهش انزوا طلبي در ارتباط است. تنهايي و انزوا طلبي يکي از دلايل اصلي مرگ و مير مي باشد.

10-زندگي شادتر:

يکي از بارزترين مزاياي عشق، لذت و شادي است. شادي حاصل از تاهل و ازدواج و احساس تعلق، بيشتر از درآمد قابل توجه، شادي آور ولذت بخش است.


منبع:نشريه ايرانيان ،شماره 30



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
پول‌ من يا پول‌ تو؟
سه شنبه ۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت 1:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
همه پدر و مادرها آرزو دارند كه زندگي خوب و ايده‌آلي براي فرزندانشان فراهم كنند؛ يك زندگي بدون دغدغه. البته تعريف زندگي خوب و همين طور بي‌دغدغه براي افراد مختلف، متفاوت است، چراكه نظر مردم در مورد خوب و كامل بودن يك زندگي با هم تفاوت دارد، اما تعريف شما از اين زندگي هر چه باشد، حتما مي‌خواهيد بچه‌ها يك زندگي بدون مشكلات و دشواري را تجربه كنند.

مي‌خواهيد هر چه را مي‌توانيد و در توان داريد، براي آنها فراهم كنيد، طوري كه آنها در آرزوي چيزي نباشند.

اين رويايي قابل تحسين است، اما رسيدن به آن شايد غيرممكن باشد. هر قدر سعي و تلاش كنيم تا فرزندانمان نيازي برآورده نشده نداشته باشند، باز هم نمي‌توانيم اين خواسته را برآورده كنيم. البته متخصصان بارها تاكيد كرده‌اند كه اين كار از لحاظ تربيتي نيز براي آنها مفيد نيست. به همين دليل در كل بهتر است زياد به فكر رفع تمام نيازهاي آنها نباشيم. اما هر پدر و مادري بايد بتواند نيازهاي اوليه فرزندان خود را فراهم كند. براي دست يافتن به اين هدف نيز داشتن برنامه‌اي دقيق و حساب شده در مورد مسائل مالي خانواده مهم و حياتي است.

تصور كنيد اگر پدر و مادر هر دو بخواهند تمام سعي و تلاش خود را انجام دهند تا فرزند از لحاظ مالي دغدغه‌اي نداشته باشد، ولي در نهايت در كنار انبوهي از وسايل و لوازم مورد نياز، مادر و پدري خسته، بي‌انرژي و بي‌حوصله داشته باشد، آيا شما به هدف خود رسيده‌ايد؟

با اين روش، آنها ياد مي‌گيرند تنها راه نشان دادن عشق و علاقه، بخشيدن هداياست و نه اختصاص دادن زمان و انرژي براي آن كه دوستش داريم. تصور كنيد اگر كودكي با اين طرز فكر بزرگ شود، چه اتفاقي در آينده براي او خواهد افتاد؟ فراموش نكنيد كه بچه‌ها بيشتر دوست دارند يا بهتر است بگوييم نياز دارند كنار شما باشند و دقايقي را با شما بگذرانند. شرايط مالي را بهانه‌اي براي دور شدن از آنها قرار ندهيد.

بدانيد با چه مسائل و مشكلات مالي درگير هستيد

با خود فكر كنيد مديريت دقيق شرايط مالي خانواده چه مشكلات ذهني براي شما ايجاد مي‌كند؟ شما هر روز با چه مشكلاتي درگير هستيد؟ فكر مي‌كنيد همسرتان بيش از اندازه پول خرج مي‌كند؟ قبض‌هاي پرداخت نشده داريد؟ و در كل هميشه فكر مي‌كنيد براي گذران زندگي پول كافي نداريد؟

شايد هم اوضاع برخلاف چنين تصوراتي باشد. به اين معني كه شما پول زيادي داريد و حالا مشكل ديگري رهايتان نمي‌كند چون اعضاي خانواده ديگر از داشتن لوازم جديد و دلخواه احساس لذت نمي‌كنند.

در هر صورت وقتي كه پولي به دست مي‌آوريد، نحوه خرج كردن آن براي خانواده، بر روابط شما با فرزندان، همسر و دوستانتان تاثير دارد. علاوه بر اين، سلامت شما هم تا حد زيادي به نحوه كار كردن براي درآمد بيشتر و شيوه خرج كردن آن بستگي دارد.

در همه نقاط جهان، يكي از مهم‌ترين و عمده‌ترين دلايل طلاق و جدايي در خانواده‌ها مشكلات مالي است. بنابراين درست نيست كه اين موضوع مهم را ناديده بگيريم. به طور حتم شما هم از بحث و مشاجراتي كه در خانواده‌ها و در مورد موضوعات مالي مطرح مي‌شود، آگاه هستيد؛ بحث‌هايي در مورد كم يا زياد خرج كردن پول، قرض‌هاي پرداخت نشده خانواده، لوازمي كه بايد خريداري شوند ولي هنوز هزينه آن تامين نشده و... .

گاهي هم خانواده‌ها راهي بدتر را انتخاب مي‌كنند؛ سكوت در مورد اين مسائل و صحبت نكردن با همسر و شريك زندگي. غافل از اين كه اين سكوت نه‌تنها مشكلات را حل نمي‌كند، بلكه شرايط را بدتر هم خواهد كرد.

به همين دليل برخي محققان معتقدند كه ناآگاهي خانواده‌ها از شيوه‌هاي مديريت و كنترل مخارج خانوادگي، زمينه‌ساز بروز مشكلات متعددي مي‌شود.

اولين قدم در كنترل موفق شرايط مالي

اگر شما اولين قدم براي مديريت شرايط مالي خود را درست برداريد، مي‌توانيد مطمئن باشيد كه گام بلندي براي بهبود شرايط مالي و عاطفي خود برداشته‌ايد.

همچنين به اين نكته مهم هم دقت داشته باشيد كه بچه‌ها در مدرسه درسي به عنوان كنترل و مديريت شرايط مالي ندارند. پس اين ماييم كه بايد به آنها بياموزيم چگونه پول خود را خرج كنند. اين هم يكي از وظايف پدر و مادر است كه نبايد آن را ناديده گرفت. آنها بايد براي زندگي واقعي آماده شوند. بنابراين بايد به آنها نحوه مديريت براي خرج كردن پول را نيز بياموزيم.

اين كار وقتي بچه پول كمتري دارد و همچنين توقعاتي اندك، راحت‌تر از زماني است كه بزرگ شده و نيازهايش بيشتر شده‌اند.

پول زن يا پول شوهر

هميشه از مادربزرگ‌ها شنيده‌ايم كه پول زن و شوهر ندارد. شايد قديمي‌ها بيشتر به اين موضوع اعتقاد داشتند. امروز كمي تعريف همسران نسبت به گذشته تفاوت كرده است، اما اين سوال را خيلي از زنان و مردان مي‌پرسند كه چه شيوه‌اي موفقيت‌‌آميزتر است؟

روان‌شناسان اعتقاد دارند مردم در مورد بسياري از نكات زندگي صحبت مي‌كنند. گاهي حتي قبل از ازدواج، اما صحبت و تبادل نظر در مورد پول و شرايط مالي خانواده هميشه ناديده گرفته مي‌شود. چرا براي ما صحبت در مورد پول و مسائل مربوط به آن سخت است؟ شايد يكي از دلايلش اين باشد كه پول براي افراد مختلف معاني مختلفي دارد؛ مفاهيمي چون قدرت، كنترل، امنيت يا حتي عشق!

اما مهم است كه زن و مرد اين نكته و تعريف يكديگر از شرايط مالي را از همان روزهاي اول ازدواج و شايد قبل از آن بدانند. با اين‌كه مي‌گويند مسائل مالي يكي از عوامل طلاق است، اما روان‌شناسان بسياري مي‌گويند مي‌توان شاد و راضي زندگي كرد تنها به اين شرط كه نگذاريد پول و مسائل مربوط به آن روابط شما را درگير خود كند. پس تا حد امكان در چند مورد ‌ با همسرتان صحبت كنيد.

در زمان مناسب صحبت كنيد: وقتي همسرتان از مسائل مالي خسته و عصباني است يا مشكلي در اين رابطه دارد، شرايط را بدتر نكنيد. هدف ما اين است كه بحثي آرام و راحت داشته باشيم كه به نتيجه برسد.

پيشقدم شويد: در مورد يك موضوع مالي داوطلب صحبت شويد. اين كار همسرتان را هم تشويق به صحبت مي‌كند. اگر رابطه‌تان اولين اولويت است، هر دو نفر شما بايد مايل به بحث و مذاكره باشيد. احساسات، تجارب و اهداف خود را در مورد مسائل مالي با هم به اشتراك بگذاريد. به همسرتان توضيح دهيد والدين شما چگونه با پول و مسائل مالي برخورد مي‌كردند و نظر شما در مورد آن شيوه چيست.

با خودتان روراست باشيد‌: در مورد آنچه فكر مي‌كنيد و آن طور كه فكر مي‌كنيد با خودتان روراست باشيد. اگر شما همواره در موارد مالي مستقل بوده‌ايد، اين‌كه شخص ديگري براي شما برنامه‌ريزي كند، ممكن است به نظر غيرقابل تحمل باشد. بنابراين هميشه با خودتان صادقانه برخورد كنيد تا بتوانيد با همسرتان هم همين طور باشيد.

سخن آخر:‌ بايد بدانيد از زندگي خود چه مي‌خواهيد و نيز بدانيد براي رسيدن به هدف خود بايد برنامه‌ريزي دقيقي براي مخارج و هزينه‌هاي زندگي داشته باشيد.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
10 راه برتر برای ایجاد موفقیت، رضایت و آرامش در زندگی
دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت 19:16 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

زندگی، اعمالی است که بین زمانیکه پا به این دنیا می گذاریم و زمانیکه از این دنیا می رویم انجام می دهیم. فقط یک بار شانس آنرا داریم و باوجود آنچه بقیه مردم ممکن است تصور کنند، این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم با آن چه کنیم.

زندگی با ساعت ها و دقیقه ها اندازه گیری نمی شود. باید آنرا با خاطرات و لحظات سنجید. وقتی این جمله را خواندید چه حسی پیدا  کردید؟

زندگی یا برای ما اتفاق می افتد یا ما آنرا به چنگ می آوریم. در اینجا 10 راه عالی برای به چنگ آوردن زندگی و شروع به زیستن در آن به شما معرفی می کنیم.

1.       برای طلب کردن زندگی به خودتان اجازه دهید. درست است، اجازه بدهید. شما تنها کسی هستید که می تواند تصمیم بگیرد که مسئول زندگیش باشد. بااینکه شاید به نظر برسد نباید اینکار را  بکنید، اما این ویرایشگرهای درونیتان، آن  ضبط صوتی که مدام  بایدها و نبایدها و قوانینی که به شما تعلق ندارد را به شما گوشزد می کند را خاموش کنید.

2.       زندگی کردن را برای خودتان تعریف کنید. به آن اندازه ای که به نظر می رسد سخت نیست. فقط کافی است خودتان را در پایان زندگیتان تصویر کنید که به عقب نگاه می کند. دوست دارید در آن زمان خودتان را چطور توصیف کنید؟

3.       دست از زندگی کردن در آینده بردارید. هر زمان که گفتید "یک روز" یا "هر زمان وقت کردم اینکار را می کنم"، از خودتان بپرسید، "چرا الان نه؟" به این جمله فکر کنید: "همیشه می خواستم اما هیچوقت اینکار را نکردم." کارهایی که همیشه دوست داشتید را انجام دهید، همین امروز، همین الان. هر روز صبح زندگیتان را انتخاب کنید. هر روز برای انجام کاری در آن روز برنامه ریزی کنید که احساس زنده بودن به شما دست دهد.

4.       دور و اطرافتان را با آدم هایی پر کنید که از زندگی کردن لذت می برند.  آنها مطمئناً فهمیده اند چطور باید زندگی کنند و از زندگی کردن لذت ببرند. چرا نباید با این آدم ها بگردید؟

5.       ناراحتی، درد و عصبانیتتان را زمین بگذارید. حمل کردن آنها با خودتان فقط زندکیتان را سخت تر می کند  و نمی گذارد از زندگی لذت ببرید. هیچ فایده ای برایتان ندارد و همه خوشبختیتان را هم می دزدد.

6.       بگذارید بازنده ها برنده شوند. درمورد چیزهایی که برایتان اهمیت ندارند بحث نکنید، مگراینکه واقعاً تهدیدی برایتان تلقی شوند. بگذارید کسانیکه چیزی برای ثابت کردن دارند آنچه که لازم دارند را اثبات کنند. چرا باید زندگیتان را  در تلاش برای درست کردن اشتباهات آنها هدر دهید؟

7.       انرژی تولید کنید. ببخشید و دوست داشته باشید بعد نتیجه گیری کنید. اکثر نتیجه هایی که به آن می رسیم نه تنها اشتباه هستند بلکه منفی اند. نتیجه گیری های منفی ما را به حالت دفاعی می کشاند. قرار گرفتن در حالت دفاعی زندگی کردن نیست. پنهان شدن از آن است.

8.       نشانه های فیزیکی زمانی که رابطه مغز و قلبتان قطع می شود را بشناسید. وقتی برای خودمان افسوس می خوریم یا نسبت به احساسات دیگران کور می شویم خودمان می فهمیم. می توانیم به یاد بیاوریم که وقتی بدرفتاری کردیم چه حس فیزیکی داشتیم. باید این نشانه ها را بشناسید تا بتوانید آن رفتارها را متوقف کنید.

9.       ریسک های کوچک کنید که به طرق مختلف مرزهایتان را گسترده تر می کند. لذت زندگی در یاد گرفتن چیزهایی است که با مهارت های ما در ارتباط است. وقتی کمی از نظر عقلی، فیزیکی یا احساسی خودمان را گسترش می دهیم، رشد می کنیم. زندگی کردن یعنی رشد کردن. حتی تک تک سلول های شما این را می دانند.

10.   برای افراد یا مکان هایی که برایتان مهم  است ارزش قائل باشید و از آنها حمایت کنید. کار ما زندگی ما نیست. فقط بخشی از آن است. اجازه بدهید کسانیکه برایتان اهمیت دارند در اولویت زندگیتان باشند و به همه این را نشان دهید. شماره 1 و 2 را دوباره بخوانید.

ما با هرآنچه که داریم وارد زندگی می شویم. زندگی ما متعلق به ماست. زندگی شما فقط آنچه که برایتان اتفاق می افتد نیست، این شمایید که می توانید آنرا خلق کنید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
رمز زندگی شاد
جمعه ۲۸ آبان ۱۳۸۹ ساعت 20:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
براساس پژوهشهای انجام شده دریافته‌ایم که در شرایط افسردگی شدید تأثیر شناخت درمانی اگر بیشتر از دارو درمانی نباشد، کمتر از آن نیست. افراد به شدت افسرده‌ای که مدت سه ماه از روش‌های شرح داده شده استفاده کرده‌اند، سلامت روانشان را باز یافته‌ و علایم افسردگی در آنها تخفیف یافته است .

براساس پژوهشهای انجام شده دریافته‌ایم که در شرایط افسردگی شدید تأثیر شناخت درمانی اگر بیشتر از دارو درمانی نباشد، کمتر از آن نیست. افراد به شدت افسرده‌ای که مدت سه ماه از روش‌های شرح داده شده استفاده کرده‌اند، سلامت روانشان را باز یافته‌ و علایم افسردگی در آنها تخفیف یافته است. ‌
● تعریف شناخت:
واژه شناخت به زبان ساده طرز فکر و احساسی را که انسان در لحظه خاص نسبت به اشیاء و امور دارد در برمی‌گیرد.
● سه اصل شناخت درمانی:
نخستین اصل شناخت درمانی این است که، حال انسان نتیجه شناختها و تفکرات اوست. همه چیز بستگی به نگرش شما دارد؛ برداشتها، طرز تلقی‌های روانی و باورهایتان تعیین کننده هستند؛ و بستگی به این دارد که حوادث را چگونه تفسیر می‌کنید و از سایرین و از اشیاء چه توجیهی دارید. ‌اصل دوم این است که در شرایط افسردگی، افکار تحت تأثیر یک منفی گرایی زورمند قرار می‌گیرد؛ و شما نه تنها خود؛ بلکه دنیا را تیره و تار می‌بینید و از آن بدتر، کم کم باور می‌کنید که اوضاع به همان بدی است که فکر می‌کنید. ‌
اصل سوم به لحاظ فلسفی و درمانی اهمیت فراوان دارد. امروزه دریافته‌ایم که افکار منفی تقریباً همیشه بی‌پایه و اساس هستند و با آنکه به ظاهر معتبر به نظر می‌رسند، همان طور که خواهید دید غیر منطقی و به زبان ساده اشتباه هستند. این مشکلات ناشی از طرز فکر و برداشتی است که از مسایل داریم و علت اصلی ناراحتی جز این چیزی دیگری نیست. ‌
براساس پژوهش‌های علمی دکتر برنز در دانشگاه پنسیلوانیا - به طور عمده و اساسی ما گرفتار ده نوع خطای شناختی هستیم که ما را دچار شناخت غلط، اندیشه نادرست، حال نادرست و رفتار نادرست می‌کند. نکته مهمی که جای پرداختن بیشتر دارد، این است که این خطاهای شناخت و اندیشه هم اکنون در ما به صورت شرطی و عادت درآمده است. ‌
● ده خطای شناختی:
۱) تفکر هیچ یا همه چیز:‌ همه امور را سیاه و سفید می‌بینید. اگر نتیجه کارتان عالی نباشد، خود را ناکام و شکست خورده تلقی می‌کنید. ‌
۲) تعمیم مبالغه آمیز:‌ جزئی‌ترین حادثه منفی را به حساب شکست همیشگی می‌گذارید. ‌
۳) فیلتر ذهنی: شبیه قطره جوهری که چون بر لیوان آبی‌ چکید، همه آب را رنگی می‌کند، حوادث جزئی به قدری بزرگ می‌کنید که حقیقت در سایه‌اش محو می‌شود. ‌
۴) بی‌توجهی به امر مثبت:‌ تجربه‌های مثبت را به هر دلیل بی‌اعتبار می‌دانید و در نتیجه باورهای منفی را در وجود خود می‌کارید.
۵) نتیجه گیری شتابزده:‌ بدون دلیل تفسیر‌های منفی می‌کنید. ‌
الف) اشتباه پیشگو: پیش بینی بدبینانه می‌کنید و معتقدید که عین واقعیت را می‌گویید.
‌ب) ذهن خوانی: بدون دلیل فکر می‌کنید که دیگران نسبت به شما واکنش منفی دارند و زحمت تحقیق بیشتر را هم به خود نمی‌دهید .

6) درشت بینی، ریزبینی: در اهمیت موضوعات، مانند شکست کوچکی که خورده‌اید و یا موفقیت دیگران، مبالغه بیش از حد می‌کنید. ‌
۷) استدلال احساسی: فرض را براین می‌گذارید که احساسات منفی لزوماً ماهیت حقیقی امور را نشان می‌دهند، چون احساس می‌کنید حتماً همینطور است. ‌
۸) عبارات باید، بهتر است: با گفتن جملاتی مثل بهتر است این کار را بکنم یا باید آن کار را انجام دهم مثلا می‌خواهید به خودتان انگیزه بدهید اما زمانی که از معیارهای مورد نظرتان عقب می‌مانید؛ احساس شکست، خجالت و گناه بر شما حاکم می‌شود. این بایدها و نبایدها در مورد رفتار دیگران نیز مضر است، چون دیگران نمی‌توانند طبق معمول انتظارات شما را برآورند، رنجیده خاطر می‌شوید. ‌
۹) برچسب زدن: شدیدترین نوع تعمیم مبالغه آمیز است. به جای توضیح اشتباه، به خود برچسب اشتباه می‌زنید من بازنده‌ هستم گاه هم بر چسب را متوجه دیگران می‌کنید آدم تنبلی است. ‌
۱۰) شخصی سازی: خود را مسبب حوادثی می‌بینید که در اصل مسئول آن نبوده‌اید.
● روش‌های مقابله با افسردگی:
▪ راه حل: ثبت افکار منفی کمک به مراجع برای آگاهی یافتن از فرایندهای فکری خود یکی از دشوارترین جنبه‌های جریان درمان است. اساساً استفاده از این روش نوشتن افکار منفی است. بدون نوشتن این افکار و بعد، بازنگری در آنها علت واقعی افسردگی خود را پیدا نمی‌کنید. ‌
از جمله مخرب ترین افسردگی کاهش میل به کار و فعالیت است. مرد افسرده موجود کم حوصله‌ای است که انگیزه‌ای برای کار کردن ندارد و چون با کار نکردن امکان موفق شدن و احساس موفقیت کردن وجود ندارد، افسردگی بیشتر می‌شود. برای شروع از جدول برنامه روزانه کمک بگیرید. این جدول از دو بخش تشکیل شده است، در ستون برنامه آینده ساعت به ساعت برنامه‌ روزنامه خود را مشخص کنید.در مقابل زمان مشخص شده کارهای انجام شده را بنویسید. (کار انجام شده ممکن است با برنامه‌ پیش بینی شده یکسان یا متفاوت باشد). خواهید دید که دشواری کار آنچنان که فکر می‌کردید نبوده است و در پایان شما از انجام کارها لذت برده‌اید.
▪ راه حل: برخورد با بیکار نشستن ‌
قبل از انجام کار شدت دشواری را پیش بینی کنید و پس از انجام هر مرحله از کار شدت دشواری واقعی و رضایت حاصل از انجام آن را یادداشت نمائید.
با این روش‌ها می‌توانید پس از مدتی احساسی منطقی نسبت به امور داشته باشید، خطاهای شناختی خود را دریابید و شادی و آرامش را به خود برگردانید. ‌
● رمز و کلید شاد زیستن را بیاموزیم‌
انسان قدرت و توانائی آنرا دارد که نومیدی را به امید و شکست را به پیروزی و اشک را به خنده تبدیل سازید، مشروط به آن که به زندگی و شگفتیهای آن، به لذت‌ها، ناامیدی‌ها، تلاش‌ها. زنجها، و دردها جواب مثبت دهیم.
اگر بکوشیم کلماتی که از قبیل: بله، امکان دارد، همیشه، امیدوارم. می‌توانم، را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادیها خواهیم بود. ما قدرت آن را داریم که همه پدیده‌های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آنها را برای خود خلق کنیم. فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم. اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم، معنی و مفهوم حیات و شاد زیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد.
● شاد زندگی کردن به چه معناست؟
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هیچگاه. داشتن پول و اموال نشانه‌ خوشبختی و بی‌نوائی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود، ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند. در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها. شوق‌ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت خود را به این بهشت می‌رساند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب وبی غش باشد. ‌
وقتی احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند. جهان باز تاب و عکس العمل رفتار خود ماست. ‌
وقتی از خودمان بیزاریم، از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظر مان دوست داشتنی است.
پس بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم. بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی، تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و بهترین چیزی را که می‌توانیم از لحظات بسازیم، شادی است.
به گفته ِ کسی،اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند و به گفته روانشناسی دیگر:<قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید>
● شیوه‌های بدست آوردن احساس شادی در زندگی:
۱) در حال زندگی کنیم: غبار گذشته را از شانه‌هایمان فرو ریزیم. هر اندازه در تیرگی گذشته قدم برداریم، از نور و درخشش آینده دور خواهیم شد. فرو ماند در گذشته، فرو ماندن در سیاهی و تاریکی و ظلمت است. ‌
‌<کلید شادی و خوشحالی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است> ‌
در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی‌کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی‌های آن درس گرفته و بنای موفقیت را در زمان حال پی‌ریزی کرد، تا آینده‌ای روشن پیش روی داشته باشیم. ‌
۲) بخشندگی داشته باشیم: وقتی از بخشش دیگران امتناع می‌کنیم، در واقع این ما هستیم که رنج می‌بریم.
در بیشتر اوقات فرد مقصر خبر ندارد که در سر ما چه می‌گذارد. در حالی که ما خویش را در کانون رنج‌های روانی قرار داده‌ایم. وقتی راه بخشش را برمی‌گزینیم، وقتی تغییر می‌کنیم. دیگران هم تغییر می‌کنند. وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می‌کنیم، آنها هم شروع به تغییر رفتار می‌کنند. ‌
۳) تفکر مثبت داشته باشیم: تفکر مثبت سازنده است و تفکر منفی مخرب، زیرا دارندگان تفکر مثبت تنها به آنچه مطلوب آنهاست فکر می‌کنند و آنگاه الزاماً به سوی این اهداف کشیده می‌شوند. همیشه به آنچه می‌خواهید به دست‌ آورید، فکر کنید.
۴) ناامید و مایوس نشویم: در مسیر زندگی امید خود را از دست ندهیم و مایوس نباشیم. هرگز فکر نکنیم راهی که در پیش گرفته‌ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راههای دیگر باشیم چرا که: <عاقبت جوینده یابنده بود> ‌
۵) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان‌تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خود رو راست نبوده‌ایم، بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. ‌
وسخن دیگر این که هنگام روبرو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نمائیم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نمائیم.
در این رابطه توصیه‌هایی ضرورت دارد:
ـ فکر کردن غیر از غصه خوردن است. غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی‌کند و فایده‌ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راههایی برای رفع نگرانی‌ها پیدا می‌شود. ‌
ـ هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی‌ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
ـ غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک باشد، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند. وقتی شاد باشیم، چهره دیگران شاد می‌شود. ‌
ـ گذشته هرگز مساوی آینده نیست. هر چند با ناملایمات روبرو شده‌ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی با پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود. ‌
‌راز شاد زیستن. انجام دادن آنچه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.
در زندگی شادی نیست، هر شاد زیستن است‌
برو شادی کن ای یار دل افروز
غم فردا نشاید خورد امروز ( سعدی )
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد ( خیام )



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، زناشویی
چگونه به والدینمان احترام بگذاریم
پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت 13:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

گاهی سالیان سال طول می کشد تا فرزندی بتواند به خوبی از والدین خود قدردانی کند. ممکن است تا زمانیکه با آنها زندگی می کردید به خوبی احترامشان نمی کردید یا عشقتان را به آنها نشان نمی دادید. ولی چه ازدواج کرده باشید و برای خودتان خانواده تشکیل داده باشید، چه هنوز در کنار پدر و مادرتان زندگی کنید، می توانید با استفاده از راه های زیر احترام و قدرشناسی خود را به آنهایی که شما را به این دنیا آوردند نشان دهید.

احترام چیست؟

احترام گذاشتن یعنی قدرت و توانایی آنها را بشناسید و این یعنی بدانید که آنها در مقامی بالاتر از شما قرار دارند و حق دارند برای شما قانون تعیین کنند و مجبورید از این قوانین پیروی کرده و به آنها احترام بگذارید.

اما اگر این قانون ها عادلانه نبود چه؟ یادتان باشد قوانین آنها همیشه در جهت صلاح و منفعت شماست و دلیل آن این است که آنها واقعاً دوستتان دارند و به فکر شما هستند.

احترام گذاشتن به والدین یعنی اصلاحات آنها را وقتی اشتباه می کنید بپذیرید.

اما بیشتر از همه اینها، وقتی به والدینتان احترام می گذارید، به آنها نشان می دهید که دوستشان دارید. انسانها معمولاً به چیزی احترام می گذارند که برایشان عزیز است و ارزش و اعتبار بالایی برایشان دارد. و مطمئناً والدینتان شایسته این احترام هستند.

بعضی احساس می کنند که والدینشان شایسته این احترام نیستند چون پدر و مادر خوبی برایشان نبوده اند-- ممکن است والدینشان معتاد بوده یا از آنها به طرق مختلف سوء استفاده می کرده اند. اما همیشه جایگاه خودتان بعنوان فرزند را به خاطر داشته باشید و حتی اگر آنها درست با شما رفتار نکردند، هرچه که در توان دارید برای احترام به آنها صرف کنید.

چطور احترامتان را نشان دهید

با والدینتان حرف بزنید. ارتباط و گفتگو بهترین راه است. خیلی ها بعد از مرگ والدینشان افسوس می خورند که به اندازه کافی با آنها حرف نمی زده اند. شما مرتکب این اشتباه نشوید و برای حرف زدن با والدینتان وقت بگذارید. خیلی زود متوجه می شوید که والدینتان می توانند دوستانی فوق العاده برای شما باشند.

صادق باشید و زندگی دوگانه نداشته باشید. هیچ چیز برای پدر و مادر سخت تر از این نیست که بفهمد فرزندش زندگی دوتایی دارد. و حتی اگر بدانید که آنها کاری که می کنید را نمی پذیرند، باز با آنها صادق بوده و حقیقت را به آنها بگویید. اجازه بدهید از هر اتفاقی که در زندگیتان می افتد باخبر باشند. شاید نتوانند زندگی شما را درک کنند اما حداقل این احترام را به آنها گذاشته و مطلعشان کنید.

از قوانین پیروی کنید. همانطور که قبلاً ذکر شد، این قوانین به نفع شما هستند. و والدینتان این قوانین را با بهترین روشی که می دانند تعیین می کنند. برای پیروی از این قوانین نهایت تلاش خود را بکنید و اگر درمورد آنها سوالی داشتید، آن را با احترام در میان بگذارید.

اگر از بچگی روی پای خودتان بزرگ شده اید، باز هم هیچوقت والدینتان را فراموش نکنید. آنها دوست ندارند خیلی از زندگی شما دور باشند و دلشان برایتان تنگ می شود. حتماً به آنها تلفن کنید و سر بزنید. با آنها وقت بگذرانید، حتی اگر خیلی از آنها دور باشید.

 بله، والدینتان واقعاً ارزش احترام و قدرشناسی شما را دارند. آنها شما را به دنیا آورده، بزرگ کرده و مراقبتان بوده اند. پس دستورات دین را رعایت کرده و هم از نظر فیزیکی و هم احساسی از آنها مراقبت کنید، مخصوصاً وقتی سنشان بالاتر می رود و نیاز به کمک پیدا می کنند. کمک های زیادی از دست شما برایشان برمی آید. دنبال کارهای بیمه آنها بروید و در کارهای خانه کمکشان کنید و به هر طریقی که می توانید عشقتان را به آنها نشان دهید.



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی