هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

متداول‌ترین علت‌های بر هم خوردن نظم عادت‌ ماهیانه
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:4 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


در نقطه‌ای از زندگی، سوالاتی درمورد عادت‌ماهیانه برای خانم‌ها پیش می‌آید. چرا خونریزی‌ام اینقدر سنگین است؟ چرا پریودم عقب افتاده است؟ چرا این ماه دو بار پریود شدم؟ بااینکه نامنظم شدن عادت‌ماهیانه مسئله‌ای غیرعادی درمیان خانم‌ها نیست اما خیلی مهم است که بفهمید دلیل آن چیست و بدنتان چه می‌خواهد بگوید..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت، زنان
:: برچسب‌ها: متداول‌ترین علت‌های بر هم خوردن نظم عادت‌ماهیانه, بر هم خوردن نظم عادت‌ماهیانه, عادت‌ماهیانه
فنگ شویی چیست؟
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:1 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
فنگ شویی


فنگ شویی علمی است که نشات گرفته از استادان و بزرگان چین باستان می باشد و برمردم مشرق زمین تاثیر بسزایی داشته است. بنیان گذار این علم چینی ها می باشند. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دکوراسیون
:: برچسب‌ها: فنگ شویی, چین, نمادهای فنگ شویی, علم فنگ شویی
چگونه فرزند بزرگ را برای فرزند جدید آماده کنیم؟
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:58 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چگونه فرزندمان را برای خواهر یا برادر جدید آماده کنیم؟

یک عضو جدید همیشه می تواند تأثیر زیادی بر خانواده شما بگذارد. پس بدانید که باید فرزند بزرگتر خود را قبل از رسیدن نوزاد آماده کنید و نوزاد را به معرفی کنید، بدین ترتیب می توانید رابطه بین آنها را محکم کنید. .

متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: فرزند بزرگ, فرزند جدید
در ارتباط کاری مشکل داریم، خانم ها بیشتر!
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 11:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


نحوه برخورد و ارتباط برقرار کردن ما با دیگران نشان می دهد خود و دیگران را چگونه می بینیم و چه قضاوتی در مورد آنها داریم. ارتباطات ما به خوبی بیانگر احساسات، قدرت و توان مدیریتی ما هستند. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: روش هایی ارتباطی, شغل, ارتباطات, محیط کاری
چی رو با چی بپوشیم؟!
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


یکی از قوانین نا‌نوشته برای رسیدن به ظاهری مناسب، ترکیب درست لباس‌هاست اینکه چه بلوزی را با چه شلوار یا دامنی هماهنگ کنید و همسو با آن سراغ چه مدل کیف و کفشی بروید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مد و لباس
:: برچسب‌ها: ظاهر مناسب, لباس‌, بلوز, شلوار
دانلود کتاب زبان بدن - چگونه افکار دیگران را بخوانیم
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ساعت 8:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s4.picofile.com/file/7820877632/7339773995068482.jpg



نام کتاب : کتاب زبان بدن - چگونه افکار دیگران را بخوانیم

تعداد صفحه :  199

قالب کتاب : PDF

حجم فایل :  ۴.۱۱ مگابایت

توضیحات :

آلن پیز مدیر یک شرکت مشاوره ای در سیدنی استرالیا است. او خالق کتابها، نوارها، و فیلمهایی است که در سراسر جهان به منظور آموزش مهارت های فردی و ارتباط گیری به کار می روند.پیش از نوشتن کتاب زبان بدن او به مدت ده سال در این زمینه به مطالعه، مصاحبه، و پژوهش پرداخت.

 

فهرست:

فصل اول : چارچوبی برای فهم
فصل دو: قلمروها و حوزه ها
فصل سوم: حالت های کف دست
فصل چهارم: حالت های دست و بازو
فصل پنجم: حالت های دست به چهره
فصل ششم: حالتهای دست ها
فصل هفتم: حالت پاها
فصل هشتم: حالت ها و رفتارهای متداول دیگر
فصل نهم: حالت های چشم
فصل دهم: سیگار ، پیپ ، عینک

و...




:: موضوعات مرتبط: کتابهای مرتبط
:: برچسب‌ها: دانلود کتاب زبان بدن, چگونه افکار دیگران را بخوانیم, کتاب زبان بدن, زبان بدن
شجاعت بهتر از آنچه هست که تصور می کنید
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


اگر به طول زندگی خود تا به امروز نگاه کنید، متوجه می شوید خیلی وقت ها بوده است که آرزو داشته اید شجاع تر باشید، بیشتر به خود اعتماد و کمتر احتیاط و دو دو تا چهار کنید تا بتوانید تغییرات مورد نظر را در زندگی خود به وجود بیاورید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: تغییرات, موفقیت
رازهایی که کمتر زنی د‌ر مورد‌ همسرش می‌د‌اند‌
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 16:43 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
از رازهایی که کمتر زنی د‌ر مورد‌ همسرش می‌د‌اند‌ باخبر شوید‌

شما فکر می‌کنید‌ که مرد‌ها، ساد‌ه،‌ بی‌توجه و خود‌خواه هستند‌ اما روانشناسان می‌گویند‌ که آنها نه تنها از زن‌ها پیچید‌ه‌ترند‌، بلکه خیلی د‌قیق به شما و د‌یگر اتفاقات اطراف‌شان توجه می‌کنند‌ و برخلاف تصور شما، خیلی هم فد‌اکار و از خود‌گذشته هستند‌..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی، زنان، مردان
:: برچسب‌ها: مردان, ویژگی های اخلاقی, همسر
اس ام اس و جوک خنده دار تیرماه ۹۲
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 15:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s1.picofile.com/file/7631624408/smsD.jpg

به بعضیا باید گفت : کم پیدایی الحمدالله !

.

.

.

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست

ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

.

.

.

من اگه همین الانم زلزله بیاد

با باقیمونده غذایی که لای دکمه های کیبوردم هست میتونم یه ماه زیر آوار زنده بمونم !

.

.

.

امروز صبح که از خواب بیدار شدم اولین سوالی که برام پیش اومد این بود که من کجام !؟

یه کم که دقت کردم فهمیدم مامانم اتاقمو تمیز کرده :))

.

.

.

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل ب ابر قدرت شدم

.

.

متن کامل در ادامه مطلب..




:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
:: برچسب‌ها: اس ام اس جوک اس ام اس جوک 92 اس ام اس جوک خنده دار
طرز تهیه مسما بادمجان
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 13:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مـواد لازم برای 4 نفر

مسما بادمجان

مرغ500 گرم 900 کیلوکالری

بادمجان متوسط 6 عدد 75 کیلوکالری

گوجه‌فرنگی متوسط 3 عدد 50 کیلوکالری

پیاز متوسط 1 عدد 15 کیلوکالری

روغن کانولا 6 قاشق غذاخوری 540 کیلوکالری

غوره 1 لیوان 0 کیلوکالری

نمک، زردچوبه و زعفران به میزان دلخواه 0 کیلوکالری


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: آشپزی
:: برچسب‌ها: طرز تهیه مسما بادمجان, تهیه مسما بادمجان, مسما بادمجان
دلایل دوری کردن یک مرد از همسرش
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 11:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دلایل دوری کردن یک مرد از همسرش

ممکن این اتفاق برای بسیاری از شما زنان بیفتد که احساس کنید شوهرتان از شما دوری کند اما بهتر است برای کمک به بهبود مشکلات ارتباطی و یا حل آنها با تمام عوامل احتمالی ایجاد کننده این مشکلات رو به رو شوید.


گاهی اوقات فهم مشکلات ارتباطی بسیار مشکل و پیچیده می شود. زمانی که دو طرف در حال مشاجره و نزاع با هم هستند ممکن است یکی از زوجین تصمیم بگیرد که اجتناب کند و یا به طور کامل چشم پوشی کند..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: دلایل دوری کردن یک مرد از همسرش, دلایل دوری کردن یک مرد
خشم و حسادت کودک‌ را چه کار کنیم؟
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:43 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


زندگی با یک کودک پیش دبستانی مانند اسکیت‌سواری است. فرزند شما از بازی با وسیله محبوبش خوشحال است، بعد از اینکه برادر بزرگش آن را از زیر پایش می‌قاپد عصبانی می‌شود و بعد از اینکه این اسباب‌بازی محبوب شکسته می‌شود غمگین و ناراحت می‌شود..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: کودک‌, خشم, حسادت
بدون پیش بینی آینده، برنامه ریزی کنید
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 8:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


بیشتر ما سخت تلاش می کنیم تا به آن آینده ای که امید داریم دست پیدا کنیم اما با نگاه به زندگی کنونی خود متوجه می شویم کارها آن طور که برنامه ریزی کرده ایم پیش نرفته اند. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: موفقیت
:: برچسب‌ها: موفقیت, برنامه ریزی
امامي که تنها ماند
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امامي که تنها ماند


بازخواني وقايع ناظر به ولايت و امامت علي (ع) قبل و بعد از پيامبر (ص)
 

اگر علي (ع) هيچ فضيلتي جز نزديکي به پيامبر آخرين نداشت، بايد مورد تکريم بزرگان اين امت مي بود؛ اتفاقي که نيفتاد. علي (ع) سرشار از فضيلت هايي بود که داشتن برخي از آنها براي رستگاري يک ملت هم کافي بود. اذعان به اين امر توسط کساني که خون هاي جاهليت هنوز در رگ هايشان جاري بود. باعث مي شد از دور قدرت خارج و در سايه عدالت علي (ع) نابود شوند. اين شد که برادر و وصي پيامبر (ص) در فشار سياسي بي سابقه اي خانه نشين شد و تا مدت ها فقط نقش يک مشاور را بازي مي کرد؛ مشاوري که مشورت هايش ضمانت اجرايي هم نداشت.
فاميل هايش را دعوت کرده بود تا حرفش را بزند و بگويد از طرف خدا پيامبر شده و براي هدايت مردم مبعوث. حرف هايش را زد و گفت: «کدام يک از شماها به من کمک مي کند؟»
سکوت بود و سکوت که جواني نورس بلند شد.
دوباره گفت.
دوباره همان پسر.
براي بار سوم، باز هم همان پسر.
محمد (ص) نترسيد از نوجواني علي (ع) و محکم و با اعتماد به نفس گفت: «اين پسر، علي (ع)، وصي و جانشين من است به حرف هايش گوش کنيد و از او پيروي کنيد.»

***
 

در سال نهم هجرت ماجراي جنگ تبوک پيش آمد. پيامبر (ص) در اواخر تابستان که گرماي حجاز سوزان و کشنده مي شد، دستور بسيج عمومي داد. خشکسالي، مسافت طولاني، بيابان خشک و بي آب و علف و ترس از جنگ با روميان باعث شد عده اي از منافقان، کارشکني هايي بکنند و به بهانه هاي مختلف همراه پيامبر (ص) نروند. از طرفي برخلاف تمام مسافرت هاي جنگي ديگر، پيامبر، علي (ع) را همراه خودش نبرد. او را به جاي خودش در مدينه گذاشت تا از شهر و مردم و خانواده پيامبر (ص) مواظبت کند.
اين ماجرا بهانه اي شد براي منافقان تا بگويند علي (ع) از ترس گرما و دوري راه با پيامبر (ص) نرفت. بعضي ديگر هم گفتند: «پيامبر (ص) نخواست علي (ع) همراهش باشد و او را اين طور از خودش دور کرد.»
علي (ع) اين حرف ها را تحمل نکرد، شمشيرش را برداشت و خودش را رساند به رسول خدا (ص) و سپاهش در بيرون مدينه. گفت: «مرا با ماندگان و متخلفان جا گذاشتي؟»
پيامبر (ص) جواب داد: «کار مدينه جز با وجود من يا تو اصلاح نمي شود. خوشحال نيستي که جايگاه تو نسبت به من مثل جايگاه هارون نسبت به موسي (ع) باشد؟»
پيامبر (ص) مي خواست بگويد فقط علي (ع) مي تواند به جاي او بنشيند؛ وقتي او مي خواهد جاي دوري برود.
پيامبر مي خواست بگويد اگر من از ميانتان رفتم، برويد سراغ علي (ع).

***
 

مرد توي مسجد النبي دستش را گرفته بود سمت آسمان و مي گفت: «خدايا تو شاهد باش من در مسجد رسول تو، از مردم کمک خواستم، هيچ کس هيچ چيز نداد و دست خالي بيرون مي روم.»
مرد چند باري کمک خواسته بود و کسي به حرفش توجه نکرده بود. داشت از مسجد بيرون مي رفت که علي (ع) با دستش به او اشاره کرد. خود حضرت نماز مي خواند و در رکوع بود. انگشتش را به مرد نيازمند نشان داد و مرد انگشتر را از دست علي (ع) درآورد.
علي (ع) انگشترش را صدقه داد بي آنکه نمازش را بشکند. انگشتر خيلي قيمتي بود. در جنگي، علي (ع) طوق پسر حران از بزرگان دشمن را نابود کرده و انگشترش را آورده بود براي پيامبر (ص) و پيامبر (ص) هم دوباره داده بودش به علي (ع).
بعد از اينکه علي (ع) انگشترش را بخشيد، آثار وحي در صورت پيامبر (ص) ديده شد که او هم در مسجد نماز مي خواند و اين آيه نازل شد که: «انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم راکعون».

***
 

در سال دهم هجرت، پيامبر (ص) علي (ع) را با حکم قضاوت و داوري به يمن فرستاد. علي (ع) قبل از حرکت پيش پيامبر (ص) آمد و با تواضع گفت: «من جوانم و در طول عمرم داوري نکرده و قاضي نبوده ام.»
پيامبر (ص) دستش را روي سينه او گذاشت و گفت: «خدايا، قلب علي (ع) را هدايت کن و زبانش را از خطا سلامت بدار.»
بعد به علي (ع) گفت: «با کسي از در جنگ وارد نشو و سعي کن با نيروي منطق و خوش رفتاري مردم را به راه راست راهنمايي کني. به خدا قسم اگر خدا کسي را به وسيله تو هدايت کند، از آنچه خورشيد بر آن مي تابد بهتر است.»

***
 

از حج آخر بر مي گشتند؛ حج وداع. محمد (ص) جايي ايستاد به اسم غدير خم.
گفت: «آنها که جلو رفته اند، برگردند. آنها که عقب مانده اند؛ برسند.»
به اصحابش گفت با جهاز شترها منبري درست کنند تا آخرين بند رسالتش را هم براي مسلمانان ابلاغ کند. اصحاب زين شترها را روي هم انداختند تا تلي از زين درست شد. وقتي همه آمدند، پيامبر (ص) بالاي تل رفت و برايشان خطبه خواند. گفت: «مرا در رسالتم چطور ديديد؟» و همه تصديق کردند. بعد آخر سر دست علي (ع) را بلند کرد و براي اينکه حرفش فراموش نشود يا حتي اشتباهي رخ ندهد، سه بار گفت: «هر که من مولاي او هستم، علي (ع) مولاي اوست. خدايا دوست بدار دوستانش را و دشمن بدار دشمنانش را.»
همه آمدند به مولاي جديد تبريک گفتند خيلي طول نکشيد البته که حرف پيامبر (ص) را فراموش کنند.

***
 

عيد غدير، محمد (ص) داشت جواني را براي جانشيني بعد از خودش معرفي مي کرد.
گفت: «وقتي به صحنه محشر مي آيم علي (ع) جلوتر از من است و پرچم حمد را به دست دارد.»
نماينده مردم نجد گفت: «اين حرف درباره کسي است که اختلاف در موردش زياد است.»
محمد (ص) تبسم کرد و گفت: «چرا اختلاف زياد است. نسبت علي (ع) به من، مثل سرم به بدنم است و در مقايسه با لباسم مثل دکمه ام.»
نماينده نجدي ها طاقت شنيدن خوبي ها و برتري هاي علي (ع) را نداشت. با عصبانيت بلند شد و گفت: «خدايا اگر اين حرف ها درست است، از آسمان بر من سنگ بباران.»
آيات اول سوره معراج همان جا نازل شد: «سال سائل بعذاب واقع...»
سنگي از آسمان آمد و او را کشت.

***
 

بعد از ماجراي غدير خم يکي از اصحاب معروف سراغ پيغمبر (ص) رفت و گفت: «وقتي شما مي گفتي هر کس من مولاي او هستم، علي (ع) مولاي اوست، جوان خوش قد و بالا و خوشبويي که کنار من ايستاده بود گفت رسول خدا رشته اي را بست که جز منافق آن را باز نمي کند.»
پيامبر (ص) دست آن صحابي را گرفت و گفت: «آن جواني که کنارت بود، انسان نبود، جبرئيل بود. خواست حرفم را درباره علي (ع) در ذهن شما محکم تر کند.»
اين صحابي البته چند وقت بعد نه حرف پيامبر (ص) يادش آمد و نه حرف جبرئيل.

***
 

حال پيامبر (ص) وخيم بود و نزديک رحلت. مهاجر و انصار هم کنار بالين او نشسته بودند. پيامبر (ص) به علي (ع) نگاه کرد و گفت: «برادر، وصيت مرا قبول مي کني؟»
علي (ع) گفت: «بله رسول خدا.» و به گريه افتاد.
پيامبر (ص) گفت: «بلال! شمشير و زره و اسب و شتر و سنگي را که در روزهاي گرسنگي موقع عبادت به شکمم مي بستم، بياور.»
بلال که بلند شد، پيامبر (ص)، انگشترش را درآورد و به علي (ع) گفت: «اين وسايل مخصوص من، ديگر مال توست. ببرشان به خانه خودت که بعد از من، رفتارها با تو عوض مي شود.»
علي (ع) وسايل را به چشم و صورت ماليد و در حضور مهاجر و انصار به خانه خودش برد.

***
 

پيامبر (ص) که از دنيا رفت، بنا به وصيتش علي (ع) مشغول غسل و کفن و دفن شد. انصار مدينه هم در سقيفه جمع شدند. سعد - پسر عباده رئيس انصار و بزرگ قوم خزرج- به شان مي گفت: «شما پيامبر (ص) را کمک کرديد تا اسلام ريشه گرفت. حق شماست که خليفه پيامبر (ص) از بين شما باشد.» انصار هم حرف هايش را تاييد کردند و مي خواستند با سعد بيعت کنند. يک نفر خبر جلسه سقيفه را به عمر پسر خطاب رساند. عمر از وسط مراسم کفن و دفن پيامبر (ص) بلند شد، ابوبکر را هم بلند کرد و رفتند سقيفه. ابوبکر که ديد خلافت را انصار دارند مي برند، گفت: «شما هميشه يار و ياور پيامبر (ص) بوديد و هيچ وقت چشمداشتي براي کمک هايتان نداشتيد. ولي ما فاميل رسول خدا (ص) بوديم، سابقه ما در اسلام از همه بيشتر است. قاعده اين است که خليفه از بين ما باشد.»
يک نفر از انصار گفت: «ما مي ترسيم خلافت از بين ما و شما بيرون برود و بشود آنچه نبايد بشود، پس خليفه از مهاجرين باشد ولي بعد از او يکي از انصار خليفه باشد و همين طور يکي در ميان خليفه عوض شود.»
عمر گفت: «عرب به حرف شما گوش نمي کند در حالي که پيامبر (ص) از بين ما بوده. خليفه بايد از قريش باشد. ما هم معاونت و وزارت را به انصار مي دهيم تا هيچ وقت بدون نظر آنها کاري انجام نشود.»
يک انصاري ديگر گفت: «مردم خام نشويد! قدرت در دستان شماست. شما بايد خليفه پيامبر (ص) باشيد. اسلام با شمشير شما بر اعراب مسلط شد. اگر مهاجرين قبول نمي کند، آنها را از اينجا بيرون مي کنيم. بروند به سرزمين خودشان و براي خودشان خليفه انتخاب کنند و ما هم خليفه خودمان را داشته باشيم.»
بشير - يکي از بزرگان قوم خزرج که به رئيس شدن سعد پسر عباده حسادت مي کرد- گفت: «ما از جنگ و جهاد و کمک به پيامبر (ص) دنبال رضاي خدا بوديم نه خلافت. رسول خدا (ص) از قريش بود و فاميل او به خلافت لايق تر هستند.»
همين موقع ابوبکر گفت: «من دعوت مي کنم با عمر پسر خطاب يا ابوعبيده بيعت کنيد.»
عمر و ابوعبيده گفتند: «ما جسارت نمي کنيم تا تو هستي.»
قبل از عمر و ابوعبيده، بشير (همان حسود) جلو پريد و با ابوبکر بيعت کرد. بعد عمر و ابوعبيده - رئيس قبيله اوس- هم که ديد بشير که از بزرگان خزرج است، بيعت کرده و براي اينکه سعد پسر عباده خليفه نشود، بيعت کرد و بعد از او همه اوسي ها بيعت کردند.
هنوز کفن پيامبر (ص) خشک نشده بود. نکردند قول و قرار بگذارند و جلسه را بيندازند براي بعد از مراسم خاکسپاري پيامبر. نکردند با آدم هايي مثل علي (ع) مشورت کنند. نکردند شوراي موقتي تشکيل بدند تا سر فرصت تصميم بگيرند. انگار نقشه اي از پيش تعيين شده باشد؛ با عجله و شتاب.

***
 

بني هاشم در خانه علي (ع) جمع شدند و با ابوبکر بيعت نکردند. عمر با عده زيادي به خانه علي (ع) آمد و بعد از ارعاب و تهديد، علي (ع) را همراه ديگران بردند براي بيعت گرفتن. به علي (ع) گفتند: «بيعت کن.» علي (ع) گفت: «من از شما به خلافت نزديک تر و لايق ترم. شما با استدلال نزديکي و فاميلي با رسول خدا (ص) خلافت را از انصار گرفتيد، من هم با همين استدلال با شما صحبت مي کنم. اگر انصاف داريد همان طور که انصار حرف شما را در نزديکي با رسول خدا (ص) قبول کردند، شما هم حرف مرا قبول کنيد که کسي از من به پيامبر (ص) نزديک تر نبود و اگر قبول نکنيد، ظلم آشکار کرده ايد.»
عمر پسر خطاب گفت: «ولت نمي کنيم تا بيعت کني.»
علي (ع) جواب داد: «تو داري شيري را مي دوشي که نصفش مال توست. امروز تو کار او را محکم کن که فردا ابوبکر آن را به تو بر گرداند. به خدا بيعت نمي کنم.»
ابوعبيده گفت: «اي ابالحسن، تو حالا جواني. اينها پير مردان قوم تو هستند. تو تجربه آنها را نداري. تو حالا خلافت اينها را قبول کن. اگر زنده ماندي بعد از اينها تو لايق خلافتي واقعاً.» ابوبکر گفت: «اگر بيعت نمي کني، مجبورت نمي کنم.»

***
 

علي (ع) گفت: «اي مهاجران، خدا را فراموش نکنيد. حق محمد (ص) را از خانه او به خانه خودتان منتقل نکنيد. خاندان او را از حق و مقام او در بين مردم دور نکنيد. به نظر شما قاري قرآن و فقيه در دين و مطلع از سنت و روش پيامبر (ص) در بين خاندان او نيست که بتواند بار خلافت را به دوش بکشد؟ از نفستان پيروي نکنيد.»
بشير اولين نفري که با ابوبکر بيعت کرد؛ گفت: «اگر انصار اين حرف ها را قبل از بيعت با ابوبکر شنيده بود، حتماً با تو بيعت مي کرد ولي چه مي شود کرد که ديگر بيعت انجام شده.»
علي (ع) که ديد هيچ کس حرکتي نمي کند؛ برگشت و آمد خانه، بي آنکه بيعت کرده باشد.

***
 

بعد از مدت کوتاهي بعضي از همان هايي که با ابوبکر بيعت کرده بودند؛ پشيمان شدند. خودشان همديگر را سرزنش مي کردند که چرا دست حق را گذاشتيم و دست باطل را گرفتيم. آنها منتظر بودند که علي (ع) خودش را نشان بدهد تا به پشتيباني او اقدامي کنند. علي (ع) اما تصميمش را گرفته بود. او سکوت کرده بود تا فتنه اي درست نشود بعد از رحلت رسول خدا (ص)، تا اسلامي که خيلي ها در اصلش طمع کرده بودند از بين نرود.
توي اين مدت نشسته بود در خانه و قرآن را جمع آوري مي کرد. با جديت اين کار را تمام کرد و اولين کتاب کامل قرآن را درست کرد.
شايد علي (ع) ترسيده بود. پيامبر (ص) مردم را به دو چيز سفارش کرده بود؛ کتاب خدا و اهل بيتش. حرمت و مقام اهل بيت (ع) را که نگه نداشته بودند، شايد ترسيده بود به خاطر هواي نفس قرآن را هم نديده بگيرند يا تحريف کنند.

***
 

در زمان خلافت ابوبکر، يهودي اي آمد پيشش و گفت: «اگر تو خليفه پيامبر (ص) هستي سوال دارم.»
ابوبکر گفت: «بپرس.» يهودي پرسيد: «خدا چه چيزي را ندارد، چه چيزي پيش خدا نيست و چه چيزي را خدا نمي داند؟»
ابوبکر عصباني شد و گفت: «سوال کافران را مي کني؟»
مسلمانان خواستند يهودي را بکشند که عبدالله پسر عباس جلويشان را گرفت و گفت با انصاف باشند. حالا که جواب سوالش را نمي دانيد ولش کنيد برود. يهودي را از دستشان درآورد و رد کرد. يهودي مي رفت و مي گفت: «اسلام از دست رفت. اينها نمي توانند جواب يک سوال را بدهند. رسول خدا (ص) کجاست؟ خليفه رسول خدا (ص) کجاست؟ پسر عباس دنبال يهودي آمد و گفت: «چه خبر است. بيا ببرمت پيش معدن علم تا جوابت را بشنوي.» ابوبکر و مردم هم با آنها همراه شدند و عده زيادي به خانه علي (ع) آمدند. ازدحام زياد شد. بعضي مي خنديدند و بعضي گريه مي کردند.
ابوبکر گفت: «اي ابالحسن! اين يهودي از من سؤالات کفرآميز مي پرسد.»
علي (ع) به يهودي گفت: «چه پرسيدي؟»
يهودي گفت: «مي گويم به شرطي که مثل اينها تصميم به کشتنم نگيري» و بعد سؤالش را پرسيد.
امام (ع) گفت: «جوابت را مي دهم به شرط اينکه منصفانه اسلام را قبول کني» و يهودي قبول کرد.
امام (ع) جواب داد: «چيزي که خدا ندارد زن و بچه و شريک است، چيزي که پيش خدا نيست، ظلم و ستم است که پيش او نيست و چيزي که خدا نمي داند اين گفته شما يهوديان است که مي گويند عزير پسر خداست که خدا براي خودش پسري نمي داند.»
يهودي شهادتين را خواند و گفت: «دستت را جلو بياور تا بيعت کنم. جواب اين سوال را جز وصي يک پيامبر نمي دانست.»

***
 

ابوبکر گفت: «علي (ع)، تو برطرف کننده گرفتاري ها هستي.» بعد رفت بالاي منبر و گفت: «مردم من بيعتم را از شما برداشتم. من را ول کنيد و برويد سراغ علي (ع).»
پسر خطاب که خبر دار شده بود، آمد و گفت: «اين چه حرفي است که مي زني؟ ما تو را انتخاب کرديم و پسنديديم.» بعد ابوبکر را از منبر پايين آورد تا ماجرا را تمام کند.

***
 

در زمان خلافت خليفه دوم کشيش هاي نجران مثل هر سال براي دادن جزيه به مدينه آمدند. خليفه دعوتشان کرد مسلمان شوند. کشيش گفت: «شما مي گوييد عرض بهشت خدا برابر عرض آسمان و زمين است. پس جهنم کجاست؟» عمر ساکت شد. مردم گفتند: «جوابش را بده تا نروند ما را مسخره کنند.» خليفه سرش را از شرم پايين انداخته بود و سکوت کرده بود که علي (ع) از در مسجد وارد شد. مردم خوشحال شدند و سراغ ايشان رفتند. عمر سوال کشيش را به علي (ع) گفت. امام (ع) جواب داد: «شب که مي شود روز کجاست به نظر شما کشيش؟» کشيش گفت: «بگذار از اين مرد بد اخلاق بپرسم که خليفه است؛ زميني که فقط يک بار خورشيد بر آن تابيد کجا بود؟» عمر گفت از اباالحسن بپرس. علي (ع) جواب داد: «آن زمين کف دريايي است که خدا براي موسي شکافت، نه قبل از آن آفتاب ديده بود نه بعد از آن.»
کشيش گفت: «درست گفتي، از چه چيزي هر چه برداريم کم نمي شود و بيشتر مي شود؟»
امام (ع) جواب داد: قرآن و علوم.
کشيش پرسيد: «اولين رسولي که خدا فرستاد و نه جن بود و نه انسان که بود؟»
امام (ع) گفت: «همان کلاغي بود که خدا فرستاد تا قابيل را از سرگرداني و چه کنم چه کنم با جنازه هابيل رها کند.»
کشيش گفت: «يک سوال ديگر دارم که بايد او جواب بدهد.» اشاره کرد به عمر و پرسيد: «خدا کجاست؟»
عمر عصباني شد. علي (ع) گفت: «عصباني نشو تا نگويد در جوابش مانده اي.» بعد رو کرد به کشيش و گفت: «هيچ جا از خدا خالي نيست و او چيزي نيست و بر چيزي نيست. او مکان را آفريده و خودش برتر از آن است که در مکاني باشد، قدرت و احاطه او بر همه آسمان و زمين است و ... .»
کشيش شهادتين را گفت و با علي (ع) دست داد و گفت: «تو لايق جانشيني پيامبرتان هستي نه اين مرد بداخلاق.»
علي (ع) لبخند زد. عمر گفت: «خدا مرا گرفتار مشکلي نکند که تو آنجا نباشي اي ابالحسن، اگر تو نبودي من هلاک مي شدم.»

***
 

عبدالله پسر عباس با خلفه دوم مي رفتند. خليفه آيه اي را خواند و از علي (ع) يادي کرد. بعد گفت: «به خدا قسم علي (ع) لايق تر از ابوبکر و من بود براي خلافت.»
عبدالله گفت: «اين حرف را مي گويي و خلافت را همراه ابوبکر از او گرفته اي؟»
خليفه دوم مدتي ساکت شد و بعد گفت: «کاري که ما کرديم از روي عدالت نبود اما ترسيديم عرب به خاطر جنگ هايي که علي (ع) کرده و بزرگاني که کشته، خلافتش را قبول نکنند.»
پسر عباس با خودش گفت پيامبر (ص)، علي (ع) را به مهم ترين ميدان هاي جنگ مي فرستاد و او بزرگان و دشمنان را مي کشت و در هم مي شکست. چطور شد پيامبر آن وقت نترسيد و علي (ع) را کوچک نديد ولي تو و ابوبکر او را کوچک ديديد؟
عمر بعد از سکوتي باز به حرف آمد که: «گذشته ها گذشته ولي به خدا قسم ما در هيچ ماجرايي بدون نظر علي (ع) تصميم نمي گيريم و هيچ کاري را بدون مشورت با او انجام نمي دهيم.»
صبر کرد. حدود 25 سال، خار در چشم و تيغ در گلو. يک زماني قول داده بود به پيامبر (ص) که صبر کند. البته مشورت هم مي داد به خلفا. گاهگاهي هم اشاره مي کرد به حق غصب شده اش اما به هر حال توي اين مدت اصلي ترين کارش صبر کردن بود و تحمل کردن خار و تيغ.

***
 

بعد از قتل عثمان مردم به خانه علي (ع) حمله ور شدند تا با او بيعت کنند. علي (ع) گفت من احتياجي به رهبري شما ندارم ولي مردم اصرار کردند که به خاطر سابقه در اسلام و نزديکي او با پيامبر (ص) باکس ديگري بيعت نمي کنند. علي (ع) باز هم امتناع کرد و گفت: «من اگر وزير باشم بهتر است تا اينکه امير باشم. شما هر کس را انتخاب کنيد، من هم با او بيعت مي کنم.» مردم گفتند: «راهي نيست بايد قبول کني.» آن قدر ازدحام زياد شد که حسن (ع) و حسين (ع) زير دست و پا ماندند و لباس علي (ع) پاره شد. ايشان که ديد وضع اين طور است گفت: «پس برويد مسجد. بيعت نبايد پنهاني و در خانه من باشد.» بعد خودش هم به مسجد رفت. اولين نفري که بيعت کرد طلحه بود و دومين نفر زبير، مردم هم آمدند و بيعت کردند.
بعد از بيعت، علي (ع) براي مردم صحبت کرد و گفت: «اگر مردم جمع نشده بودند و اصرار نمي کردند و اگر خدا از دانشمندان و علما عهد نگرفته بود که در مقابل سيري ظالم و گرسنگي ضعيفان ساکت نباشند، افسار شتر خلافت را روي کوهانش مي انداختم تا هر جا مي خواهد برود.»
گفت که حکومت را با اکراه قبول مي کند و مردم بايد بدانند که امتحان مي شوند و فتنه ها مثل تکه هايي از شب روي سرشان مي بارد و تحملش سخت است جز براي کساني که اهل صبر و بصيرت باشند. گفت او همان علي (ع) زمان پيامبر (ص) است؛ قاطع و محکم. هر کس مالي از بيت المال را به ناحق برده باشد، حتي اگر مهريه زنش کرده باشد بر مي گرداند. گفت همه با هم برابر هستند و اگر کسي در راه خدا کاري انجام داده خدا پاداشش را مي دهد.
اين سخنراني کار خودش را کرد. عده اي که از بيعت و اصرار به علي (ع) براي خودشان آرزوهايي رشته کرده بودند، رشته هايشان پنبه شد و دل هايشان پر از کينه.
فتنه ها مثل تکيه هايي از شب تاريک يکي يکي پيدا شدند.

نكته
 

كفش باارزش
 

سپاهي كه همراه اميرالمؤمنين (ع) از مدينه حركت كرد براي جنگ جمل، در جايي به اسم ذي قار- بين كوفه و بصره - اطراق كرد تا نيروهاي كوفه هم برسند. يك روز حضرت علي (ع) نشسته بود و كفش اش را وصله مي كرد كه عبدالله پسر عباس سر رسيد. امام (ع) صدايش زد و گفت «اين كفش چقدر مي ارزد؟)
عبدالله به كفش كهنه و پر وصله و پينه نگاه كرد و گفت: «هيچ».
اميرالمؤمنين (ع) گفت: «به خدا قسم اين كفش برايم ارزشمندتر از حكومت بر شماست، مگر اينكه با اين حكومت حقي را بگيرم يا باطلي را نابود كنم.»

منابع:
- زندگاني اميرالمومنين (ع) سيد هاشم رسولي محلاتي . دفتر نشر فرهنگ اسلامي / 1374.
- داستان هاي الغدير / سيد رضا باقريان موحد/ انتشارات نصر/ 1379.
- سيماي علي (ع) از منظر اهل سنت/ محمد برفي/ نشر احسان/ 1380.
- غارات/ ابراهيم بن محمد ثقفي / ترجمه عزيرالله عطاردي / انتشارات عطارد/ 1373.
- مناقب مرتضوي/ محمد صالح الحسيني/ تصحيح کورش منصوري/ انتشارات روزنه/ 1380.
- امام علي (ع) از ولادت تا شهادت / علامه محمد کاظم قزويني / ترجمه علي کرمي/ انتشارات دليل/ 1379.
- خلاصه الغدير/ تلخيص يعقوب قاسملو
- سيري در الغدير/ محمد اميني نجفي.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.


سفره ی احسان و کرم امیرالمؤمنین علیه السلام
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سفره¬ی احسان و کرم امیرالمؤمنین  علیه السلام


چکیده:
 

مطالبی که پیش روی شماست درباره احسان و سفره کرامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می باشد که یکی از سنت های حسنه در روز عید غدیر این است که مردم در ظهر آن روز اطعام دهند و در شب آن روز مردمی را که روزه دار هستند را افطاری دهند که ما فضیلتی که در آن می باشد را از قرآن و اینکه عمل و سیره ی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در چنین روزی این گونه بوده است را یادآوری کرده ایم. باشد که انشاء الله ما هم به سیره ی عملی اهل بیت علیهم السلام عمل نموده و دنباله روی آنان باشیم.
واژگان کلیدی:
سفره احسان، کرامت، عید غدیر و اطعام طعام و ...

مقدمه:
 

اصولاً هر آنچه در جامعه‌ی اسلامی از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است، پذیرایی و اطعام نمودن اندیشه‌ای است که ریشه در اعتقادات، سنت‌ها و باورهای مردم دارد و در بین سایر جوامع زبانزد خاص و عام است. موضوع بحث و مشترک بین تمامی جوامع است، که از زمان‌های بسیار دور و در میان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است و همه‌ی انسان‌ها با هر خصوصیت، تیره و نژادی در هر منطقه‌ی دنیا که زندگی می‌کنند، این خصیصه را در جان و دلشان ثبت کرده و این کار پسندیده را ارج می‌نهند و به آن عمل می‌کنند.
این خصلت بسیار خوب و نیک، با ظهور دین مقدس اسلام در بین جوامع و پذیرش آن از طرف مردم برای همیشه ثبت و جاودانی شد و دین مبین اسلام، این خصلت نیک را تأیید و بر آن تأکید می‌کند.

اطعام طعام در روز عید غدیر
 

یکی از مواردی که مورد سفارش و تأکید اسلام است اطعام طعام و پذیرایی کردن در روز عید غدیر می‌باشد، روزی که نعمت ولایت کامل گردید و پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول وحی فرمودند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (1) ، روز نعمت و کامل نمودن دین با ولایت مولی الکونین، ابوالحسنین، امیرالمؤمنین علیه السلام می‌باشد. به قدری این روز مهم و سفارش شده که بیش از هفتاد نام برای این روز در روایات و خطبه‌ها به چشم می‌خورد. که یکی از این روایات خطبه‌ای است که امیرالمؤمنین علیه السلام روز جمعه‌ای که مصادف با عید غدیر بود ایراد نمودند و از جمله از این نام‌ها که مربوط به بحث ما می‌باشد عبارتند از: «یوم اطعام الطعام»، «یوم الحباء و العطیه»، «یوم صله الاخوان»، «یوم السرور» و «یوم الانفاق» و ...
اطعام دادن در این روز فرخنده و مبارک مورد تایید اهل بیت علیهم السلام و سیره¬ی عملی آن بزرگواران می‌باشد. در قرآن کریم به مسئله¬ی اطعام هم اشاره شده آنجا که می‌فرماید: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً* إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (2)
(و به «پاس» دوستی (خدا) مستمند و یتیم و اسیر را خوراک می‌دادند. [گفتند] : ما تنها برای رضای خدا اطعامتان می‌کنیم، نه از شما پاداش می‌خواهیم و نه سپاسی.)
یا در سوره‌ی دیگر می‌فرماید: «أَوْ إِطْعامٌ في‏ يَوْمٍ ذي مَسْغَبَة* يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ» (3)
(یا طعام دادن در روز گرسنگی، به یتیمی خویشاوند یا مستمندی خاک نشین).
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هر که مسلمانی را غذا دهد تا سیر شود، از پاداش آخرت او جز خداوند پروردگار جهانیان هیچ کس دیگری، حتی فرشته‌ی مقرب و پیامبر مرسل خبر ندارد... سپس این سخن خدای را تلاوت کرد: «أَوْ إِطْعامٌ في‏ يَوْمٍ ذي مَسْغَبَة» یا اطعام کردن در روز گرسنگی. (4)
امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: «خداوند اطعام کردن و قربانی کردن را دوست دارد». (5)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: «خداوند ابراهیم علیه السلام را خلیل خود نگرفت، مگر به جهت اطعام طعام و نماز او در شب در حالی که همه مردم در خواب بودند». (6)
این قدر اطعام دادن در نظر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، انبیاء و اولیای الهی زیبا بوده که خود این کار را انجام می‌دادند و مردم را هم به این کار تشویق می‌نمودند. من باب مثال حضرت ابراهیم علیه السلام که یکی از پیامبران اولوالعزم علیه السلام می‌باشد هیچ وقت بدون میهمان غذا نمی‌خورد و لب به غذا نمی‌زدند. از قضا روزی میهمان برای آن حضرت نرسید و او گرسنه بود از خانه به جستجوی میهمان بیرون آمد. دید در صحرا جماعتی در حال سفرند.
حضرت ابراهیم علیه السلام خود را به آن‌ها که پانزده نفر بودند رساند و آن‌ها را به میهمانی دعوت نمود.
آن‌ها گفتند: ما گروهی کارگر بیچاره هستیم، هر یک از ما اطفال و عیال زیادی داریم. هرگاه خود میهمان شویم اهل و عیال ما گرسنه خواهند ماند.
حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: اجرت عملگی شما را نیز خواهم داد، به هر حال آنها را راضی کرد و به خانه آورد و میهمان نمود.
وقتی کارگران در ضیافت شرکت کردند و اجرت هم گرفتند، با خود گفتند: حقیقتاً دین ابراهیم علیه السلام حق است؛ زیرا میهمانی می‌کند و اجرت هم می‌پردازد.
در همان ساعت نزد حضرت ابراهیم علیه السلام ایمان آوردند و به سوی خانواده‌ی خود برگشتند. (7)
یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: [از] کارهای نجات بخش اطعام طعام، افشاء سلام و اقدام به نماز شب هنگامی که مردم در خواب باشند.(8)
با توجه به روایات بالا که ذکر نمودیم خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را به خاطر اطعام طعام خلیل خود گرفت و این صفت زیبا که از کارهای نجات بخش و مورد پسند خداوند، اولیاء و انبیا علیهم السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام می‌باشد و خدا هم دوست دارد کسی که اطعام می‌دهد.
یکی از سنت‌های سفارش شده در روز غدیر، پذیرایی کردن از مؤمنین و اطعام دادن به آنهاست.
اطعام یعنی طعام به خوراک دادن و تغذیه کردن. این واژه فراگیرتر از تفطیر یا افطاری دادن است. (یکی از نام‌های این روز هم: «یوم تفطیر صائمین» می‌باشد که به ثواب افطاری دادن هم اشاره‌ای خواهیم نمود)
چون تفطیر روزه داران را فرا می‌گیرد، لیکن اطعام پذیرایی و تغذیه است چه روزه دار باشند و چه نباشند.
اما صادق علیه السلام یکی از وظایف عید غدیر را چنین فرمودند: «و اطعام اخواتک» و برادرانت را اطعام بده. (9)
امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «و من اطعم مومناً کان کمن اطعم جمیع الانبیاء و الصدیقین» (10)
کسی که مؤمنی را (روز غدیر) اطعام دهد، مثل کسی است که همه پیامبران و صدیقان را اطعام داده باشد.
راغب اصفهانی در تعریف «صدیق» سه معنا را نقل کرده است:
1- کسی که اصلاً دروغ نگوید.
2- کسی که راستگویی عادت او شده است.
3- کسی که سخن و اعتقادش یکسان است و کارهایش راستگویی او را اثبات می‌کند. (11)
در تفاسیر ذیل آیه‌ی «کونوا مع الصادقین» احادیث بسیاری نقل شده است که مراد از صدیقین در این آیه‌ی شریفه ائمه معصومین علیهم السلام می‌باشند. پس در حقیقت فضیلت اطعام کردن مؤمنان در این روز، برابر است با فضیلت اطعام نمودن تمام انبیاء و امام معصوم علیهم السلام .
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: «فافرحوا و فرحوا اخوانکم باللباس الحسن، والرائحه الطیبه و الطعام» (12)
(در روز غدیر) شاد باشید و برادرانتان را با لباس نیکو و بوی خوش و اطعام شاد کنید.
در این روایت حضرت یکی از راهای شاد کردن مؤمنان را در دادن اطعام طعام می‌داند.
یکی از مصادیق شادی و شاد کردن، گرفتن جشن می‌باشد که همین برپایی جشن مظهر حب و بغض و یکی از شعائر اسلام می‌باشد که قرآن در این رابطه می‌فرماید: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (13)
(و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه‌ی تقوای دل‌هاست).
این آیه از واضح‌ترین آیات برای اثبات رجحان برپایی مراسم است. زیرا به طور صریح دلالت بر محبوبیت و رجحان تعظیم شعائر الهی به طور عموم دارد و اطعام طعام چون یکی از کارهایی که باعث شادی مؤمنان است و یکی از مصادیق شادی گرفتن جشن غدیر می‌باشد لذا اطعام دادن از شعائر الهی محسوب می‌شود که خود این کار باعث تقوای الهی می‌شود.
مسلمین جهت استفاده‌ی معنوی در این ایام و دهه‌ی فرخنده ولایت و کسب فیض از معصومین علیهم السلام در این مجالس شرکت نموده و با بزرگداشت آن به برکات عظیمی دست می‌یابند که مورد سفارش ائمه علیه السلام می‌باشد و خود آن بزرگواران عملاً این کار را انجام و ترغیب بدان نموده‌اند. که در اینجا به آن‌ها اشاره می‌نماییم:

عمل امام حسن علیه السلام در عید غدیر
 

در این روز فرخنده و بزرگ امام حسن علیه السلام غذا تهیه می‌کردند و مردم را برای صرف غذا دعوت می‌نمودند. از جمله یک سال که عید غدیر و جمعه هم‌زمان شده بود شیعیان و نماز گزاران پس از اتمام نماز جمعه همراه حضرت علی علیه السلام به منزل امام حسن علیه السلام آمدند و حضرت از آنها پذیرایی نمودند. (14)

امام رضا علیه السلام و عید غدیر
 

در چنین روزی حضرت امام رضا علیه السلام بهترین لباس خود را می‌پوشیدند و بذل و بخشش چشمگیری و بی سابقه‌ای انجام می‌دادند، برای منزل شیعیان و دوستداران، غذا، هدیه، لباس، کفش و انگشتر می‌فرستادند و فضائل این روز را برای مردم بیان می‌داشتند. (15)

افطاری دادن در این شب
 

از جمله سنت‌های دیگر در این روز عزیز، که بسیار هم سفارش شده است افطاری دادن به روزه داران است، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می‌فرمایند: کسی که در شامگاه عید غدیر به یک مؤمن افطاری دهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران و شهیدان و صدیقان را افطاری داده است حال چگونه خواهد بود پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان مؤمن را در این شب افطاری دهد؟ قسم به پروردگار که هر کس چنین کند من ضمانت می‌کنم او را نزد خداوند متعال که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب یا تا عید غدیر سال آینده بمیرد، پاداش الهی در انتظار او باشد.(16)
در روایات هم آمده است که حضرت امام رضا علیه السلام در شام چنین روزی نزدیکان خود را برای افطاری دعوت می‌کردند.(17)

بخشش کردن در روز غدیر
 

امام رضا علیه السلام در فضیلت این روز فرمودند:
«فافضل علی اخوانک فی هذا الیوم؛ در این روز (عید غدیر) بر برادرانت ببخش» (18)
که یکی از مصادیق بخشش، اطعام طعام و پذیرایی نمودن از مؤمنین و مؤمنات باشد.
در برخی روایات گفته شده که در روز عید غدیر تنگ‌نظرانه با نعمت‌های خدا برخورد نکنیم و با گشاده دستی، نعمتها و داده‌های خداوند را مصرف کنیم. در راه خدا و در قلمروهای سازنده‌ی دیگر مانند احیای اطعام و هدیه دادن و ...) به کار گیریم، بدهیم و ببخشیم.
همان‌طور که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الولد الوالد الی یوم القیامه؛ حاضران به غائبان برسانند و پدران به فرزندان تا روز قیامت این واقعه‌ی عظیم و مهم را برسانند برای این که این واقعه بلکه این عقیده فراموش نشود باید جشن گرفت و اطعام و هدیه داد و طبق روایات هم فضائل این روز را به مردم برسانیم و بگوییم زیرا که حضرت فرموده‌اند: «ذکر علی عباده».
در روایتی آمده که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «تهاونوا النعمۀ فی هذا الیوم؛ در این روز (روز غدیر) در مصرف داده‌های خداوند آسان گیر باشید.» (19)
و یکی از داده‌های در این روز مالی است که خداوند به ما عنایت گردانده است و این مال را صرف اطعام طعام و پذیرایی نمودن نماییم، چون طعام دادن باعث شادی مؤمنان می‌باشد و کسی که مؤمنی را شاد نماید خدا را شاد نموده است.
از نام‌هایی هم که در این روز وارد شده است روز غدیر را «یوم السرور» می‌خوانند. یعنی ایجاد فرح و سرور در برادر دینی ثواب بسیار دارد و وسعت روزی می‌آورد، و اثرات اخروی نیز دارد مثل اینکه قبر او یکی از روضه‌های بهشت قرار می‌گیرد.
اسباب شادی بسیار است مثل هدیه دادن، مشکلات شخصی را بر طرف کردن، میهمانی کردن، اطعام طعام و پذیرایی نمودن، و اشعار در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و ذکر قضایایی که واقعیت است مثل قضیه‌ی غدیر از همان موقعی که پیامبر صلی الله علیه و آله راه افتادند به طرف حج رفتند و سخنان ایشان در بین راه تا رسیدند به صحرای غدیر و سه روز در آنجا توقف نمودند و خطبه‌ی عظیم حضرت را که دیگران را در وقت شنیدن به فرح و سرور می‌کشاند.
که در روایت وارد شده که این روز، روز نفی غم‌ها است و مهربانی کردن رحمت الهی را به دنبال دارد. (20)

وسعت دادن بر اهل و عیال در روز غدیر
 

یکی از سفارشات ائمه معصومین علیهم السلام برای ایجاد هر چه بیشتر محبت در کانون خانواده رفتار و کردار خویش با اهل خانه است. بخیل نبودن در خرج خانه و با روی باز برخورد کردن با اهل و عیال، از نمونه‌های آن است که خداوند به مال او پیش از پیش برکت عنایت می‌فرماید، و گر نه اسباب فقر او بیشتر می‌شود.
درباره توسعه به اهل و عیال در روز غدیر خم در فرمایشان معصومین علیهم السلام تاکید شده که برای همسر و فرزندان و در بعضی روایات برادران اسباب آسایش و راحتی به هر طریقی که میسر باشد فراهم آورد که ثواب آن نسبت به بقیه‌ی ایام مضاعف است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: «هر کس در این روز بر عیالش و بر خودش وسعت دهد خداوند مالش را زیاد می‌کند.» (21)

انفاق نمودن
 

از نام‌های این روز «یوم الانفاق» است. انفاق در هر حالی در زندگی انسان سلامتی و عاقبت به خیری در خود صدقه دهنده و نسل او و توفیق در انجام کارهای خیر تأثیر دارد.
نمونه‌های انفاق را می‌توان در میهمانی، اطعام طعام و پذیرایی نمودن، آب دادن، تهیه‌ی لباس برای مستمندان، موعظه و نصیحت دلسوازنه، و از مال و جان و آبرو برای دیگران مایه گذاشتن مشاهده کرد.
در روز عید غدیر که بهترین ایام برای انفاق است ثواب این نیکی‌ها مضاعف می‌شود. یک درهم انفاق در آن روز دویست هزار درهم محسوب می‌شود و در روایتی یک درهم را به یک میلیون درهم برابر دانسته است. (22)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «شیعنتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم و انفسهم لنا»، یعنی: شیعیان ما در خوشحالی ما خوشحال و در حزن ما محزون می‌شوند و مال و جانشان را برای ما بذل می‌نمایند. شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام این کلام امام علیه السلام را نصب العین خود قرار دهند تا مجالس ائمه علیهم السلام ا عظمت گردد، و در آن روزها از دادن صدقه و انفاق و خوشحال کردن فقرای شیعه کوتاهی ننمایند. (23)

احسان نمودن
 

از سنت‌های حسنه احسان نمودن است که از مصادیق احسان نمودن، اطعام دادن می‌باشد که باعث افزونی مال و زیاد شدن آن می‌گردد. (24)
گاهی با تبسم به صورت برادر دینی خود به او احسان کرده‌ای، گاهی عبور دادن شخصی از خیابان، گاهی قرض دادن به برادر دینی، گاهی گوش دادن به مشکل برادر دینی، و گاهی قدم برداشتن برای گرفتاری برادر دینی احسان به شمار می¬رود.
در این روز شریف که بهترین زمان برای احسان است و ثواب آن مضاعف بر روزهای دیگر است، ائمه معصومین علیهم السلام ما را امر به احسان فرموده‌اند.
یکی از موارد احسان نیکی به برادر دینی در روز غدیر است بدون آنکه او درخواستی داشته باشد. اگر قبل از درخواست برادر دینی به او احسان و اکرام و انفاق کند مانند کسی است که این روز را روزه بگیرد و شب آن روز هم به عبادت مشغول باشد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: «احسان در این روز موجب رشد مال و زیاد شدن آن می‌گردد». (25)

سفارش حضرت امام صادق علیه السلام به شیعیان
 

در کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق (قدس سره) : به سندش از عبد الله بن زياد كه در منى به امام صادق علیه السلام سلام داديم و من گفتم: يا ابن رسول الله ما گروهى درگذريم، و نتوانيم چنانچه خواهيم در اين مجلس شما بمانيم، به ما سفارشى بفرما، فرمود بر شما است تقوا از خدا، و راستگوئى، و اداى امانت، و خوش‏صحبتى با مصاحب، و فاش گفتن سلام، و اطعام طعام، در مساجدشان نماز بخوانيد، بيمارانشان را عيادت كنيد و دنبال جنازه‏هاشان برويد كه پدرم به من باز گفت: شيعه ما خانواده بهترين افراد آنانند، اگر فقيه باشد از آنها است، و اگر مؤذن باشد از آنها است، و اگر امام باشد از آنها است، و اگر امانت‏دار باشد از آنها است، و اگر وديعه نگهدار باشد از آنها است چنين باشيد، و ما را نزد مردم محبوب سازيد و مبغوض آنان نكنيد. (26)
طبق روایات حضرت اطعام طعام کنید و ... باعث می‌شود که در مجلس آنها باشیم یعنی همیشه در محضر آنها هستیم زیرا، امام همیشه حی و حاضر می‌باشد «و بیمنه رزق الوری و ثبتت الارض و السماء» (27) و «این السبب المتصل بین الارض و السماء:»(28) ؛ و این اعمال و افعال و صفات علی‌الخصوص اطعام نمودن و پذیرایی کردن باعث این است که محبت خودمان را نسبت به اهل بیت علیهم السلام نشان می¬دهیم. و دیگران و فرقه‌های دیگری که به ما نگاه می‌کنند چگونه با این اعمال از مکتب آنها دفاع نموده و سیرهای عملی آنان (که یکی از آنها اطعام طعام و پذیرایی نمودن است) را انجام داده‌ایم و احیاء امر آنان را نموده‌ایم زیرا در روایات آمده است که ابو الصلت هروى مى‏گويد: از امام ابو الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام شنيدم كه مى‏فرمود:
رحم اللَّه عبدا احيى امرنا
خدا رحمت آورد بر بنده‏اى كه امر ما را احياء كند.
گفتم: چگونه امر شما احياء مى‏شود؟
فرمود: علوم ما را فرا گيرد، و به مردم بياموزد، زيرا كه مردم اگر زيبايى‏هاى كلام ما را بدانند، از ما پيروى مى‏كنند. (29)
از مصادیق بارز احیاء نمودن امر اهل بیت علیهم السلام اطعام طعام و پذیرایی نمودن و سفره‌ی کرم انداختن به نام نامی مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام است.

آمرزش گناهان به توسط اطعام طعام
 

«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ‏ » (30) و آنها گرويدند و كارهاى شايسته كردند چون اطعام طعام و صله ارحام و گرويدند به آنچه فرو فرستاده شده بر محمّد صلی الله علیه و آله كه قرآنست و آن راست و درست است از نزد پروردگار ايشان بپوشد و در گذراند از آنهائى كه متّصف به اين صفات هستند كردارهاى بد ايشان را و به صلاح آرد حال ايشان را در دين و دنيا و نيز در تفسير خود آورده كه ابو عبد اللَّه علیه السلام فرمود: كه آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ در شأن اميرالمؤمنين علیه السلام است و حقّ او است كه خداى فرموده: كه بگروند به امامت وى بعد از پيغمبر صلی الله علیه و آله به صلاح آرند امر و حال خود را به وى. (31)
یکی از آیاتی که در شأن مولی امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است آیه‌ی ولایت «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (32)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند؛ همان‌ها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.
و آیه‌ی غدیر «الیوم اکملت» می‌باشد و چه چیزی بهتر از این که ما توسط اطعام طعام و پذیذایی نمودن و هدیه نمودن و شاد کردن مؤمنان اصلاح کار خودمان را بنماییم که این کار مورد قبول خداوند است و کارهای بد ما را ببخشد و اصلاح می¬فرماید دین و دنیای ما را؛ و خداوند همان طوری که ما از حضرت تبعیت و پیروی می‌نماییم و دعای هر روزمان در نماز این است که: «اهدنا الصراط المستقیم»، که راه مستقیم طبق تفاسیر تشیع و تسنن راه امیرالمؤمنین علیه السلام می‌باشد همیشه در این راه باشیم و لحظه‌ای از این راه جدا نشویم نه تند حرکت نماییم که جلو بیفتیم و نه آهسته که عقب بمانیم زیرا در روایت آمده است که: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏» (33)
مثل اهل بيت من در اين امت مثل كشتى نوح علیه السلام و قوم آن حضرت است هر كه در آن كشتى نشست از هلاكت و غرق نجات يافت، و هر كه ترك ركوب سفينه نوح نمود، غرق گشت‏.
صله نمودن
صله در لغت به معنی جایزه، و احسان و عطیه، تقدیم اموال و ... می‌باشد.
از امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: هر كه برادر مؤمن خود را صله و احسان كند، پيغمبر صلی الله علیه و آله را صله و احسان كرده است. (34)
امام صادق علیه السلام فرمود: درهمى كه در راه صله امام صرف شود، از هزار هزار درهمى كه در غير آن، در راه خداى عزّوجلّ صرف شود افضل است. (35)
امام صادق علیه السلام فرمود: كسى كه قادر به صله ما نباشد، می‌باید افراد صالح از شيعيان ما را مورد صله قرار دهد، تا ثواب صله ما برايش نويسند، و هر كس قادر بر زيارت ما نباشد پس شايستگان پيروان ما را زيارت كند تا ثواب زيارت ما براى او نوشته شود. (36)
طبق این روایات خرج نمودن در راه اهل بیت علیهم السلام و احسان نمودن به شیعیان حضرت، افضل‌ترین کارها است که در رأس آنها اطعام طعام و سفره‌ی کرم و پذیرایی نمودن از مؤمنین می‌باشد.
نتیجه گیری:
آنچه که از رفتار و گفتار و معصومین علیهم السلام به ما رسیده است سرمشق و الگوی اعمال شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. محب واقعی می‌کوشد تا با کسب آگاهی بیشتر از سنت‌های معصومین علیهم السلام ، اعمال خویش را بیش از پیش مطابق با خواستۀ آنها نماید. به همین جهت شایسته است تا گوشه‌ای از دستورات ائمه علیهم السلام پیروی نماییم و اطعام طعام، پذیرایی نمودن، اکرام و انفاق، و انداختن سفره‌ی احسان به نام امیرالمؤمنین علیه السلام نموده و فضائل این روز را به هر گونه‌ای که میسر می‌باشد بدون هیچ‌گونه ترسی بیان نماییم و خود این افعال و اعمال ما باعث می‌شود که این روز بزرگ را فراموشش ننموده و اگر کسی هم سئوالی نمود و یا شبهه‌ای در ذهنش بود و گفت: که این‌گونه کارها از برای چیست؟ می‌گوییم که روز عید ولایت و عید غدیر است. مِثل اکثر صحابه نباشیم که غدیر را فراموش کردند و باعث چه فتنه‌ها و جنایت‌هایی شدند که وقتی رجوع به تاریخ می‌شود انسان را تکان می‌دهد و اشک از چشمان سرازیر می‌شود که تمامی مشکلات و جنایات از همان موقعی شروع شد که پیغمبر تقاضای قلم و دوات نمود که بنویسد امت بعد از او گمراه نشوند. و عمر گفت: پیغمبر هذیان می‌گوید و بعد شهادت پیامبر و بعد از آن فاطمیه و حوادث عظیم و مصائب تلخ و ناگوار و جراحاتی که بر دخت پیامبر وارد نمودند و دختر پیامبر را به شهادت رساندند همان بانویی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله بارها در حق او فرمودند: هر کس دخترام فاطمه را اذیت نماید مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است. و 25 سال امیرالمؤمنین علیه السلام را خانه نشین و سبط مصطفی امام حسن مجتبی علیه السلام را تنها گذاشتند و به معاویه پیوستند و او را مظلومانه به شهادت رساندند و بعد از آن واقعه‌ی کربلا و مصائبی را که بر امام حسین علیه السلام وارد نمودند و او را به شهادت رساندند و اسارت اهل بیت او که تمامی این‌ها نشأت می‌گیرد از زمانی که غدیر را فراموش نمودند و در این زمان هم دشمنان غدیر و طرفداران سقیفه مانند سلفیه و وهابیت و ... دست به جنایت‌هایی مانند خرابی و ویران نمودن حرم ائمه اطهار علیهم السلام مانند گنبد و بارگاه حرم عسکریین علیهما السلام و سرداب مقدس به نام امام زمان علیه السلام می‌نمایند در این برهه‌ی از زمان وظیفه‌ی ما این است که غدیر را فراموش نکرده و پیرو و دنبال یادگار و میراث دار غدیر کسی که می‌آید و انتقام از شهیده¬ی غدیر و امام حسین علیهم السلام می‌نماید و فرهنگ بزرگ جهانی و زلال غدیر را اجرا می‌نماید. که ما هم باید آرمانهای غدیر را مد نظر داشته و به آنها جامه¬ی عمل بپوشانیم. به امید آن روز.
والسلام علیکم
شب ولادت با سعادت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
11 ذی قعده 1432هجری قمری.

پي‌نوشت‌ها:
 

- مائده /3.
2 - انسان/8 و 9.
3- البلد/ 14-16.
4- میزان الحکمه/ ج 7/ ص 3293.
5 - همان/ ص 3293.
6- قصص الانبیاء/ ص 155.
7 - مهمان داری در اسلام / ص 11-12، به نقل از آثار و اشعار شیخ بهایی / ص157.
8 - من لا یحضر الفقیه، ترجمه غفاری/ ج2/ ص 370.
9 - اقبال/ ص 475.
10 - اقبال/ ص 465.
1 - مفردات راغب/ ص 277.
12 - مصباح کفعمی/ ص 700.
3 - حج/ 32.
4 - بحارالانوار/ ج 95/ ص 112.
5 - بحارالانوار/ ج 97/ ص 112.
6 - مصباح کفعمی/ ص 700-701.
7 - بحارالانوار/ ج 97/ ص 112.
8 - وسایل الشیعه/ ج 10/ ص 302.
9 - مصباح کفعمی/ ص 700.
20 - اقبال/ ص 463.
21 - عوالم ، ج3/15/ ص 223.
22 - تهذیب/ج3/ ص 144.
23 - غررالحکم / ج2/ ص 549- 668.
24 - اقبال / ص 463.
25 - عوالم ، ج3/15/ ص 206.
26 - آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج‏1، ص: 104.
27 - دعای عدیله (مفاتیح الجنان)
28 - فرازی از دعای ندبه.
29 - معاني الأخبار/ 174؛ تحف العقول، ترجمه کمره ای/ ص 2؛ عيون اخبار الرضا 1/ 307 و جامع احاديث الشيعة 1/ 238.
30 - محمد (ص)/2.
31 - الفين- ترجمه وجدانى، ص: 852 و 853.
32 - مائده/ 55.
33 - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏2/ ص 233؛ بحارالانوار/ ج 23/ ص 105.
34 - مكارم الأخلاق، ترجمه مير باقرى/ ج‏1/ ص 256.
35 - من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفارى/ ج‏2/ ص 385.
36 - من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفارى/ ج‏2/ ص 385.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنابع و مآخذ
قرآن کریم
میزان الحکمه/ محمد محمدی ری شهری/ مترجم: حمید رضا شیخی / انتشارات دارالحدیث/ قم/ چاپ سوم/ سال1381ش.
قصص الأنبياء (قصص قرآن)/ فاطمه مشايخ‏/ ناشر: انتشارات فرحان‏/ سال چاپ: 1381 ش‏/ چاپ اول‏.
مهمان داری در اسلام/ نور علی مرادی / انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم/ چاپ اول/ سال1378ش.
من لا يحضره الفقيه- ترجمه غفارى‏/ نشر صدوق‏/ تهران‏/ چاپ 1367 ش‏/ چاپ اول‏.
الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة في السنة / حلّى، سيد ابن طاووس، رضى الدين، على‌/ تاريخ نشر: ه‍ ق‌/محقق/ مصحح: جواد قيومى اصفهانى‌.
مفردات ألفاظ القرآن/ اصفهانى، حسين بن محمد راغب/ ناشر: دار العلم- الدار الشامية‌/ تاريخ نشر: 1412 ه‍ ق‌/چاپ اول‌/ چاپ: لبنان- سوريه‌/ محقق/ مصحح: صفوان عدنان داودى‌.
المصباح- جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية‌/عاملى، كفعمى، ابراهيم بن على‌/ناشر: دار الرضى( زاهدى)/ تاريخ نشر: 1405 ه‍ ق‌/چاپ دوم‌/ قم- ايران‌
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ علامه مجلسى‏/ ناشر: اسلاميه‏/ چاپ: تهران‏/ سال چاپ: مختلف‏/نوبت چاپ: مكرر
تهذيب الأحكام‌/ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن‌/ ناشر: دار الكتب الإسلامية/ تاريخ نشر: 1407 ه‍ ق‌/ چاپ چهارم/ ‌تهران- ايران‌.
غرر الحكم و درر الكلم‏/ عبد الواحد تميمى آمدى‏/ ناشر: دفتر تبليغات‏/ قم‏/ سال 1366 ش‏/ چاپ اول‏.
آداب معاشرت- ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار/ محمد باقر كمره‏اى‏/ ناشر: اسلاميه‏/ تهران‏/ سال 1365 ش‏/ چاپ اول.‏
معاني الأخبار/ شیخ صدوق/ ترجمه: عبد العلى محمدى شاهرودى‏/ ناشر: دار الكتب الاسلاميه‏/ تهران‏/ سال 1377 ش‏/ نوبت چاپ: دوم‏.
تحف العقول/ شیخ صدوق/ ترجمه : محمد باقر کمره ای/ انتشارات كتابچى‏/ تهران‏/ سال 1376 ش‏/ چاپ ششم‏.
عيون اخبار الرضا علیه السلام / شیخ صدوق/ ترجمه: حميد رضا مستفيد- على اكبر غفارى‏/ نشر صدوق‏/ تهران‏/ سال 1372 ش‏/ چاپ اول‏.
إرشاد القلوب إلى الصواب‏/ شيخ حسن ديلمى‏/ ناشر: شريف رضى‏/ قم‏/ سال 1412 ق‏/ چاپ اول‏.
مكارم الأخلاق- ترجمه مير باقرى‏/ ناشر: فراهانى‏/ تهران‏/ سال 1365 ش‏/ چاپ دوم‏.


اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه (1)
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه (1)


چکيده
 

نوشتار حاضر، پژوهشي درباره ي اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه است. بدون ترديد آشنايي با مجموعه آموزه هاي ديني، احياگر نوعي اعتدال و روشن بيني نسبت به زندگي اجتماعي است. از مجموع آموزه ها چنين برمي آيد که امام علي(عليه السلام) به عنوان اميرمؤمنان، با اعضاي خانواده و آحاد جامع بهترين رفتار را داشت. امام اطاعت و نيکي به والدين را توصيه مي کرد؛ نسبت به همسر خود توجه داشته و در کار خانه همکاري داشت؛ نسبت به تربيت و آموزش و برقراري رابطه ي عاطفي با فرزندان توصيه فرموده و خود در سيره ي علمي، به آن ملتزم بود؛ در برخورد با خويشاوندان احترامي همراه با محبت داشت و حقوق آنها را رعايت مي کرد؛ نسبت به اعضاي جامعه اخلاق خوش داشت؛ مهمان نواز بود؛ نسبت به همسايگان خوش رفتار و در انتخاب دوست دقيق بوده و به ديدار آنها مي رفت؛ نسبت به قشرهاي مستضعف جامعه نيز به همين روش عمل مي کرد؛ نسبت به يتيمان و نيازمندان مهربان بوده و حقوق آنها را رعايت مي کرد؛ نسبت به رفتار با کفار و اهل کتاب، ضمن رعايت احتياط، از بدرفتاري پرهيز مي کرد به گونه اي که برخي از مخالفان به دليل اخلاق نيکو جذب ايشان شدند.

واژه هاي کليدي:
 

اخلاق، تربيت، سيره ي اخلاقي علوي، الگوي اخلاقي، رفتار اخلاقي.
* استناد: باوفا، مرجان (پاييز 1389)، اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 189-206.

مقدمه
 

اخلاق از ديدگاه اسلام، نه تنها در کنار اعتقادات و احکام فقهي به عنوان يکي از ارکان اساسي معارف ديني مطرح است؛ بلکه بيانگر راه زندگي درست و خداپسندانه و روش نيل به کمال نهايي و ارتباط با خداي متعال است.
محققان و دانشمندان براي يافتن بهترين الگوي اخلاقي تلاش هاي بسيار کرده و طرح ها و برنامه هاي فراواني ارائه داده اند. اما بايد توجه داشت که عقل، بدون کمک راهبران آسماني، براي سعادت در زندگي انسان کافي نيست. نهج البلاغه، چون مشاوري دلسوز و آگاه، الگوي کامل را معرفي مي کند و امام علي(عليه السلام) به عنوان الگو در اين کتاب مطرح اند. اين نوشتار بر آنست تا الگوي رفتاري امام علي(عليه السلام) با عنايت بر نهج البلاغه، تبيين کرده و ضمن تطبيق گفتار با سيره ي عملي امام(عليه السلام) عامل بودن ايشان نسبت به گفتار خويش را اثبات کند.

ابعاد اخلاقي
 

انسان ها در طول عمر خود با افراد مختلفي معاشرت داشته و در برخورد با هر کدام ابعاد مختلفي از ويژگي هاي اخلاقي را بروز مي دهند. امام علي(عليه السلام) در مواضع مختلف بهترين صفات و برخوردهاي اخلاقي را بروز داد. بنابراين با بررسي ابعاد گوناگون اخلاقي اين بزرگ مرد اخلاق، مي توان به الگوي عملي در موضوع هاي گوناگون اخلاقي دست يافت.
1- رفتار با والدين، پدر و مادر حقوق زيادي برفرزندان دارند. اين امر در آيات و روايات بسيار مورد توجه است. امام(عليه السلام) در نهج البلاغه به اين مورد اشاره مي فرمايد:
فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في کل شيء الا في معصيه الله سبحانه؛
حق پدر بر فرزند اين است که فرزند در همه چيز جز نافرماني خدا از پدر اطاعت کند (نهج البلاغه، حکمت 399).
در فرازي ديگر مي فرمايد: خردسالان، به طور کلي، بايد از بزرگان پيروي کنند:
ليتاس صغيرکم بکبيرکم (همان، خ 166).
آموزه هاي دين در باب معاشرت و رفتار با والدين طريق مدارا و نرمي را سفارش کرده و در برخورد با ناملايمات رفتاري آنها سفارش بر صبر و تحمل دارد. اين دسته از روايات به يادآوري زحمات والدين در دوران طفوليت اشاره دارد. با اين توجه، نبايد به والدين از آنچه خداي تعالي براي انسان وسعت داده تنگ گرفت و از آنها روي گرداند و صداي خود را بلندتر از صداي آنها کرد (گيلاني، ص 437).
امام(عليه السلام) ضمن تأکيد در برقراري رابطه ي عاطفي با والدين مي فرمايد:
بوسيدن والدين عبادت است (طبرسي 220/1).
والدين همه ي آموزش هاي لازم و اوليه را به فرزندانشان تعليم مي دهند و اولين کساني اند که به فرزندان راه نيکو سخن گفتن را مي آموزند؛ پس وظيفه ي فرزندان است که با آنها با درشتي صحبت نکنند.
لا تجعلن ذربلسانک علي من انطقک، وبلاغه قولک علي من سددک؛ (نهج البلاغه، حکمت 411).
2. رفتار با همسر، امام علي(عليه السلام) به لطافت و ظرافت زنان توجه خاصي داشتند. بطوري که به امام حسن(عليه السلام) سفارش فرمود:
لا تملک المراه من امرها ما جاوز نفسها، فان المراه ريحانه، وليست بقهرمانه؛
به زن، بيش از حد خود و اموري که مربوط به او نيست تحميل مکن! زيرا زن همچون شاخه ي گلي است، نه قهرمان خشن (همان، ن31).
امام علي(عليه السلام) در سيره ي عملي خود به مراقبت نسبت به همسر توجه به سزايي داشت. روايت است يک روز امام علي(عليه السلام) متوجه شدند که کارهاي خانه به همسرشان فشار زيادي مي آورد، به همين علت به ايشان پيشنهاد کردند که به حضور پدرشان امام رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) برود و از آن امام خدمتکاري براي کمک خودش بگيرد (مجلسي 24/10-25).
امام علي(عليه السلام) به رفتار و کردار خويش نسبت به حضرت زهرا (س) توجه کامل داشت و مي فرمود:
«سوگند به خدا که هرگز بر او غضب نکردم و او را بر امري اکراه ننمودم، تا به جوار رحمت حق پيوست» (زواره اي 492/1).
علي بن ابي طالب(عليه السلام) و زهراي مرضيه (س) پس از ازدواج و آغاز زندگي مشترک، تربيت و تقسيم کارهاي خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله)واگذاشتند و به ايشان عرضه داشتند، يا رسول الله! ما دوست داريم ترتيب و تقسيم کارهاي خانه با نظر شما باشد. پيامبر کارهاي بيرون خانه را بر عهده ي علي(عليه السلام) و کارهاي داخلي را به عهده ي زهرا (س) گذاشتند (حرعاملي 123/14).
در عين حال امام علي(عليه السلام) هرگاه فراغتي مي يافت در کارهاي خانه به کمک زهرا (س) مي پرداخت. روايت است که روزي پيامبر(صلي الله عليه و آله) به خانه ي آنان آمد و ديد که با هم کار مي کنند. پرسيد: کدام يک از شما خسته تر است تا من به جاي او کار کنم؟ امام علي(عليه السلام) عرض کردند: يا رسول الله! زهرا (س) خسته است. رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) به زهرا (س) استراحت داد و مدتي خود به کار پرداخت (مجلسي50/43).
3. رفتار با فرزند، امام علي(عليه السلام) در مورد حق فرزند بر پدر فرمايش هايي دارند:
و حق الوعد علي الوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه و يعلمه القرآن؛
و حق فرزند بر پدر آنکه نام نيک برايش انتخاب کند، خوب تربيتش کند و او را قرآن بياموزد (نهج البلاغه، ق 399).
امام علي(عليه السلام) آنقدر به تربيت فرزندان اهميت مي داد که حتي، به قول خود امام، در اين امر شتاب مي کند، فرمود:
انما قلب الحدث کالارض الخاليه ماالقي فيها من شيء قبلته. فبادر تک بالادب قبل ان يقسو قلبک، و يشتغل لبک؛
قلب نوجوانان مانند زمين کاشته نشده، آماده پذيرش هر بذري است که در آن پاشيده شود. پس در تربيت تو، شتاب کردم، پيش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چيز ديگري مشغول گردد (همان، ن31).
اميرالمؤمنين(عليه السلام) نه تنها در سنين کم فرزندان به تربيت آنها مي پرداخت، بلکه در سنين جواني آنها نيز در اين امر کوتاهي نمي کرد. در حالي که لحظات پاياني عمر امام سپري مي شد به امام حسن و امام حسين(عليه السلام) وصيت فرمود و توصيه هاي فراواني در مورد اخلاق معاشرتي ابراز داشت. ازجمله: ايجاد صلح و آشتي در بين مردمان، رسيدگي به حال يتيمان، نيکي به همسايگان، بخشش همديگر، ايجاد پيوند دوستي، امر به معروف و نهي از منکر و .... (نک: همان، ن 47).
امام علي(عليه السلام) بنا به گفته ي خود، يکي از حقوق فرزند بر پدر را تعليم قرآن مي داند (همان، ق399)، ايشان نسبت به آموزش فرزندان خود توجه خاصي داشتند، به طوري که به امام حسن(عليه السلام) مي فرمايد:
ان ابتدئک بتعليم کتاب الله عزوجل و تاويله، و شرائع الاسلام و احکامه، و حلاله و حرامه، لا اجاوزذلک بک الي غيره؛ (همان، ن31).
در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا کتاب خدا همراه با تفسير آيات را به تو بياموزم و شريعت اسلام و احکام آن را، از حلال و حرام، به تو تعليم دهم و اين همه توجه را به تو کردم و غير تو را برنگزيدم.
بنابراين امام علي(عليه السلام) به تعليم و تربيت فرزندانش بسيار اهميت مي داد. در اين بين تعليم آداب معاشرت نيز مورد اهتمام امام بود، به طوري که به امام حسن(عليه السلام) فرمود با افرادي مانند احمق، بخيل، فاسق، دروغگو دوستي نکند:
يابني، اياک و مصادقه الاحمق، فانه يريد ان ينفعک فيضرک. واياک و مصادقه البخيل، فانه يقعد عنک احوج ماتکون اليه. واياک و مصادقه الفاجر، فانه يبيعک بالتافه. واياک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: يقرب عليک البعيد، ويبعد عليک القريب؛ (همان، ق38).
يکي از راههاي ايجاد رابطه ي عاطفي با فرزندان، بوسيدن آنها است که در روايات بسياري به آن سفارش شده است. امام علي(عليه السلام) نيز در اين مورد سفارش مي کند:
بوسيدن فرزند رحمت است(طبرسي 475/1).
بنابراين امام علي(عليه السلام) مانند پدري مهربان به امور فرزندان مي پرداختند:
رايت حيث عناني من امرک ما يعني الوالد الشفيق، واجمعت عليه من ادبک ان يکون ذلک؛ (نهج البلاغه، ن31).
همان گونه که يک پدر مهربان بهترين نيکي ها را براي فرزندش مي خواهد، من نيز صلاح ديدم که تو را بدين صورت تربيت کنم و همت خود را بر آن گماشتم.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج) 30


دغدغه امام علی (ع) برای عدالت و آزادی
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:19 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
 دغدغه امام علی (ع) برای عدالت و آزادی


چکیده:
 

از نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، فقدان عدالت و آزادی از آن جایی ناشی می شود که حاکم کم خرد و تبهکار زمامدار شود. چنین حاکمی عدالت و آزادی را پایمال خواهد ساخت و شهروندان را رعیت خواهد پنداشت. اما علی علیه السلام ذات و جوهر انسانی را آزاد می خواهد تا آدمی بندۀ دیگران نشود. عدالت علوی قرار گرفتن هر چیز در جای درست خود است که برتر از جود و بخشش خواهد بود. با توجه به همین معانی است که امیرالمؤمنین علیه السلام حاکمیت خود را در مدتی کوتاه اعمال می کند و البته این رویکرد امام، کسانی را می آزارد. در مسیر همین شیوۀ حکومتی است که امیرالمؤمنین از مردم می خواهد که از گفتن سخن حق دریغ نورزند.
روش امیرالمؤمنین موجبات پدیداری آزادی و برون رفت از ناآگاهی را فراهم می کند. از این روی، هر عملی که مخالفت با عدالت و آزادی مورد نظر حضرت علی علیه السلام باشد، ضد ارزش های انسانی تلقی می شود.

واژگان کلیدی:
 

حاکم فاسد، آزادگی، بیعت، عدالت، حق، خیانت، کرامت انسانی.
«إِنّی إِلَی لِقاءِ الله لَمُشتاق، وَ حُسن ثَوابِهِ لَمُنتَظِر راجٍ؛ وَ لکِنَّنی آسَی أَن یَلِیَ أَمرَ هذِهِ الأُمَّة سُفَهاؤُها و فُجَّارُها؛ فَیَتَّخِذُوا مالَ اللهِ دُوَلاً وَ عِبادَهُ خَوَلاً، وَالصَّالِحِینَ حَرباً، وَالفاسِقِینَ حِزبٍ!» [صبحی صالح، ن 62]
«بی گمان من دیدار خدا را بسی مشتاق و خواستارم، و نیکی پاداش او را چشم به راه و امیدوارم؛ لکین تنها دغدغه ای که پیوسته مرا به خود گرفتار کرده است آن است که کار فرمانروایی بر این امت را مشتی کم خرد تبهکار فرا چنگ آرد، و در نتیجه دارایی خدا را (همچون ملک شخصی) دست به دست در میان خودشان بگردانند، و بندگان خدا را بردگانی (متعلق به خود) به شمار آرند. با افراد صالح و شایستگان (که زیر بار آنان نمی روند) به جنگ برخیزند، و با تبهکاران و فاسدان حزب و دار و دسته تشکیل دهند».
همۀ نگرانی و ناراحتی امیرالمؤمنین آن است که مشتی افراد کم خرد و تبهکار فرمانروایی و مسئولیت ارادۀ مردم را به دست گیرند و بر گُردۀ مردم سوار شوند و دارایی و امکانات و منابع اقتصادی و اجتماعی مردم را به خودشان و دار و دستۀ فاسد خود اختصاص دهند، و به همۀ مردم که از ایادی و کارگزاران خودشان نیستند به چشم برده و فرمانبر بنگرند، و همین که به اعتراض و انتقاد لب بگشایند، با دار و دسته ای که پیرامون خود گرد آورده اند به جنگشان برخیزند. این کار یعنی نابودی عدالت و آزادی.

آزادی چیست؟
 

حال ببینیم آن آزادی که علی (ع) دغدغۀ آن را دارد چیست؟
آزادی ابعاد گوناگون و نمودها و چهره های بسیاری دارد. هر کس به شکلی با آن نرد عشق باخته، و بی بهرگان از ان غزل ها در فراقش ساخته اند.
تعریفی که هر کسی از آزادی دارد نیز، بسته به زمان و مکان و شرایط تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی اش، با دیگران تفاوت دارد.
قرآن هدف بعثت پیامبر بزرگ اسلام را آزاد کردن انسان ها از بندها و زنجیرهای بسته شده بر دست و پا و زبان و اندیشۀ آنان، و برداشتن بار گران از پشت و ران و ذهن و گشودن عقده ها از جان و سراسر وجودشان می داند:
«الّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَبِیَّ الاُمِیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مکتوباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ و الإِنجیلِ، یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَیَنهاهُم عَنِ المُنکِر، وَ یُحِلُّ لَهُمَ الطَیِّباتِ وَ یُخَرِّمُ عَلَیْهِمُ الخَبائِثَ، وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهم؛ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ و عَزَّرُوهُ و نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ، أوُلِئکَ هُمُ المُفلِحُون». [الأعراف، 157]
«کسانی از آن فرستادۀ پیامبر ناوابسته پیروی می کنند که (نام) او را نوشته و در تورات و انجیل می یابند، آنان را به کارهای پسندیده فرمان می دهد، و از کارهای ناپسندشان باز می دارد، و پاکیزه ها را برایشان روا می شمارد، و پلیدی ها را بر آنان ناروا می کند، و بار سنگین کمرشکن شان را از پشت آنان برمی دارد، و بند و زنجیرهایی را که بر (دست و پا و اندیشۀ) ایشان بسته شده است (می گشاید)، پس کسانی که به او ایمان آوردند و به پشتیبانی و یاری او برخاستند، و از نوری که با او فرود آمده (یعنی قرآن) پیروی کردند، (از بند) رستگان همان کسان هستند».
برخی دنبال آزادی تجارت هستند، عده ای خواستار آزادی مالکیت، گروهی آزادی شغل و مقام را می جویند، دسته ای هم آزادی بیان و اجتماعات و ابراز عقیده.
هر یک از این خواستاران مقصد و مطلوبی دارند و به دنبال آن هستند و سرانجام به مطلوب خود می رسند، لیکن چیزی که افراد از آن غافل می باشند آزادی جان و وجود انسان از هر قید و بندی است که انسان خود بر گردن خویش بسته و گوهر انسانی اش را به تاراج گذاشته است. انسان اگر آزاده شد، هر بندی را می تواند باز کند و هر گرهی را بگشاید. امیرالمؤمنین می فرماید:
«وَلا تکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً». [صبحی صالح، ن 31]
«آزادگی را خدا در نهاد انسان گذاشته است».
اگر انسان آزاده باشد، بندگی خدا هم برای او آزادی می آورد. بدین جهت، امام حسین (ع) در روز عاشورا به بندگان زر و زور و تزویر که قصد چپاول حرام او را دارند می فرماید:
«اگر هرگز دینی نداشته اید، و از روز رستاخیز نمی ترسید، دست کم در این جهان آزاده باشید».
زیرا آزادگی از ارتکاب عمل ننگین و غیرانسانی جلوگیری می کند. و حر بن یزید ریاحی تا هنگامی که اسیر مقام فرماندهی و دلباختۀ قدرت بود، یکی از افراد پست عبیدالله بن زیاد به شمار می رفت؛ پست تر از لجن. همین که خود را از این بند رها ساخت، به آزادگی و آزادی تاریخی و جاویدان رسید و پس از شهادت و رسیدن به فلاح یعنی رَستن از بند وابستگی ها بود که سرور آزادگان حسین بن علی (ع) بر بالای سرش حاضر شد و این مدال افتخار را به وی اعطا کرد و به او گفت:
«أَنتَ حُرّ کَما سَمَّتْکَ اُمُّکَ».
«تو آزاده هستی چنان که مادرت این نام را بر تو نهاد».
بنابراین آزادی از آزادگی می زاید، و کسی که آزاده نباشد، نه خواستار آزادی برای دیگران است، نه خودش می تواند آزادی را به دست آورد و حفظ کند و چنان که باید از آن بهره مند شود. امیرالمؤمنین که آزادی را در آزادگی می داند، به مردمی که ارزش آزادی را درک نمی کنند، و پیوسته به دنبال زورگویی خودکامه ای هستند تا آنان را به هر کاری خواست فرمان دهد و به هر سوی و مقصدی مایل بود ببرد، چنین می گوید:
«هان هُش دارید که از همۀ فتنه ها ترسناک تر برای شما در نزد من فتنۀ بنی امیه است؛ زیرا بیگمان فتنه ای است کور و تیره سازنده، فرمانروایی آن همگان را دربر گیرد، و گرفتاری سخت آن دامان ویژگان را بگیرد. گرفتاری آزمونش دچار کسی شود که به همه سوی آن بینا باشد، و از کسی درگذرد که از دیدن آن کور و نابینا باشد.
به خدا سوگند یاد می کنم که بنی امیه را پس از من به خداوندانی برای خویش خواهيد یافت؛ همچون ماده شتر کلان سال بدخویی: با دهانش گاز می گیرد، با دستش فرو می کوبد، با پایش لگد می پراند، و دوشیدن شیرش را نمی گذارد. پیوسته با شما چنین رفتار کنند و دست از شما برندارند مگر از کسانی که سودی به ایشان رسانند یا زیان رساننده به آنان نباشند.
گرفتاری آنان پیوسته بر سرتان سایه افکن باشد تا آنجا که داد خواستن کسی از شما از آنان مانند دادخواستن بنده از پروردگار خود، یا همراهی پیرو از سروری باشد که پیروی او را پذیرفته است...». [صبحی صالح، خ 93]
آری کسانی که فرهنگ آزادی را کسب نکرده باشند و قدر و ارزش آزادی را ندانند، یا از آزادی سوءاستفاده کنند، دولت آزادی از دستشان بیرون می رود، و خودکامگانی بر آنان فرمان می رانند که جز با رابطۀ ارباب رعیتی و فرمان بردن بی چون و چرا، رابطۀ دیگری با شهروندان نمی شناسند.
امام علی (ع) پس از تجربه هایی گرانبار برای ادارۀ امور مردم، و با بینشی ژرف، و عشقی به حق، و شناخت حقوق گوناگون مردم، سرپرستی مردم را با پیشنهاد مصرانه و با پافشاری مردم به دست گرفت. از همان لحظۀ پذیرش بار این مسئولیت سنگین، اوضاع و شرایط اجتماعی آن روز مردم را بر ایشان تشریح می کند، و برنامۀ انقلابی و زیر و رو کنندۀ خود را به روشنی برای مردم باز می گوید، آنگاه همه را آزاد مي گذارند كه با او بيعت بكنند يا نكنند. مردم با شیفتگی و علاقه و آگاهی و آزادی با وی پیمان می بندند. لیکن تنی چند از افراد ممتاز و ته ماندۀ اشراف که در رژیم های قبل از همۀ امکانات بهره مند بوده اند و بیم آن را دارند که علی آن امتیازات را از آنان بگیرد و به صاحبان حق که مردم است باز پس دهد، حاضر نمی شوند با او بیعت کنند. برخی از یاران علی که می ترسند این گروه با نبستن پیمان بیعت به کانون فتنه و فساد و توطئه علیه سرپرستی مردم و نظام راستین مردم سالاری تبدیل شوند، می خواهند آن افراد را به بیعت مجبور کنند. امیرالمؤمنین در برابر این خواست می ایستد و اعلام می کند که بیعت با من اجباری نیست، هر کس مایل است، بیعت کند. لیکن هنگامی که مردم آگاهانه و آزادانه بیعت کردند، نه آنان حق شکستن بیعت را دارند، مگر آن گاه که مسؤول از اصول قرارداد ضمنی پیمان بیعت منحرف شده باشد، و نه کسی می تواند به بهانۀ حضور نداشتن در مراسم بیعت، دیگری را برگزیند. [صبحی صالح، خ 173]
پس از بسته شدن پیمان بیعت، برنامۀ اقتصادی داد گرانۀ خود را چنین می گوید:
«به خدا سوگند، اگر (اموال و حقوق عمومی را) بینیم که با آن برای کابین همسران پرداخته اند، و کنیزکان خریداری کرده اند، بی هیچ تردید و درنگی آن را (به بیت المال همگانی) باز می گردانم؛ زیرا در دادگری گشایشی است و هر کس که از داد به تنگنا افتد، بیداد او را بیشتر به تنگنا افکند!» [صبحی صالح، خ 15]
آری آن کسان که آزاد بوده اند تا اموال عمومی را چپاول کنند، با برنامه های سوسیال دموکراسی علی (ع)، تجارب لیبرالی و آزادی ویژۀ خود را از میان رفته می بینند، و شعار «النّاس مسلطّون علی اموالهم و انفسهم» سر می دهند، تا پای جان هم که شده است، و به بهای نابودی همۀ ملت، به جنگ با علی برمی خیزند.
امیرالمؤمنین اعلام می کند که عدالت گشایشی و فراخنایی به اکثریت می دهد که اگر افراد بهره مند از امتیازها و رانت خواران، به حق خود، مانند دیگر مردم، بسنده کنند، از آن گشایش همگانی و ارزش های انسانی می توانند بهره مند شوند، اما اگر بخواهند از همان امتیازخواهی ها و انحصارطلبی های بیدادگرانه همچنان برخوردار باشند، با پدید آوردن بحران های اقتصادی برای کشور و در فشار گذاشتن مردم، خود آنان هم در این تنگنایی که پدید آورده اند گرفتار می شوند، و در آتشی که افروخته اند، خواهند ساخت.

عدالت چیست؟
 

دانشمندان و فرزانگان، در سراسر روزگار، عدالت را میانۀ تندروی و کندروی، گزافه و کوتاهی، بیش از اندازۀ پیش رفتن و کمتر از آنچه باید به حرکت درآمدن، انصاف، حق و مانند این ها می دانند. امیرالمؤمنین عدل را چنین تعریف می کند:
«عدل کارها را در جای (درست) خود می گذارد، و بخشش چیزها را از سمت و سوی خود بیرون می برد؛ عدل گرداننده و پرورانده ای همگانی است، و بخشش پراکنده رگبارگذاری ویژگانی است، پس (در هنگام سنجیدن این دو با یکدیگر) والاتر و برتر دادگری است». [صبحی صالح، ق 437]
امیرالمؤمنین عدالت اقتصادی را همبسته و در پیوند با آزادی سیاسی و هر دو اصل را وابسته به امنیت و نظم اجتماعی می داند.
گروهی سبک مغز و متعصب و قشری و ظاهربین که قرائت و حفظ قرآن و نقل حدیث از رسول خدا (ص) را بر فهم و درک و درست به اجرا گذاشتن آن ها ترجیح می دهند، با همین دریافت سطحی و اندیشۀ قالبی و بسته، امیرالمؤمنین (ع) را به کافر شدن متهم کردند، زیرا او حکومت الهی را به داوری بشرها گذاشته است. پیوسته شعار می دادند که «لا حُکمَ اِلّا لِله»! امیرالمؤمنین نخست به آنان تفهیم کرد که آنچه متعلق به خدا است و قرآن از آن سخن گفته است حکومت به معنای داوری و قضاوت است، نه فرمانروایی سیاسی و گردانیدن و به دست گرفتن امور مردم. امور مردم باید بوسیلۀ خودشان و با توجه به شرایط و اوضاع اجتماعی و تاریخی و دیگر مصالح مردم اداره شود، حتی اگر این فرد تبهکار باشد.
سپس به یاران آموخت که با دارندگان اندیشه نباید به قهر و جنگ متوسل شد، زیرا اینان به دنبال حق بوده اند، لیکن به علت همین تعصب و رویه نگری و دور شدن از خردورزی به باطل افتاده اند. و به آن گروه که دست از لجاجت و عناد و مخالفت برنمی داشتند و به جای استدلال و منطق، پیوسته در مساجد و محافل شعار می دادند، و مجالس سخنرانی و حتی نماز امیرالمؤمنین را به هم می زدند، گفت که «شما در نزد ما سه حق دارید: 1- آزادی آمد و شد کردن به مسجد برای عبادت (و بحث کردن و ابراز عقیده و اظهارنظر)؛ 2- برابري اقتصادی و گرفتن سهم خودتان از بیت المال (مانند همۀ مردم)؛ و تا به روی ما شمشیر نکشیده اید (و با مقاومت مسلحانه امنیت اجتماع را به خطر نینداخته اید) ما هم با شما درگیر نمی شویم). [تاریخ طبری، ذیل حوادث سال 37، چاپ لیدن هلند، ص 3362]

کرامت انسانی و عدالت و آزادی
 

امیرالمؤمنین (ع) راه تأمین قسط اقتصادی و عدالت اجتماعی را در تقویت بنیۀ مالی و فراهم ساختن راه های درآمد می داند، لیکن اقتصادی که از راه های مشروع و با حفظ کرامت انسانی و بر پایۀ عدالت و آزادی و از روی اعتقاد و ایمان به دست آمده باشد. کسب مالیات با این شیوه و پرداخت آن از سوی مؤدیان از روی عقیده و ایمان است که عبادت به شمار می رود، اجتماع را از موانع رشد پاک می کند، و زمینه را برای پیشرفت و بالندگی آماده می سازد و می توان چنین عملی را زکات و وسیلۀ تزکیه و تربیت نامید.
امام در یک بخشنامۀ آموزنده و انسان ساز، به کارگزار گردآوری خراج و زکات و صدقات، چنین سفارش می کند:
«با پروا گرفتن از خدای یگانه ای که هیچ همتایی ندارد به راه بیفت. مبادا مسلمانی را به هراس اندازی، به زور بر (خانه یا زمین) او بتازی، و بیشتر از حق خدا را که در دارایی او هست (و باید بپردازد) از او بگیری.
پس چون وارد قبیله ای شدی، در میان خانه هایشان منزل مکن و بر سر آب قبیله فرود بیا! سپس با آرامش و سنگینی به سوی ایشان برو، تا این که در میان آنان بایستی. بر ایشان درود بفرست، و در خوشامد گویی به آنان کوتاهی نکن. آنگاه می گویی:
بندگان خدا! ولیّ خدا و خلیفۀ او مرا به نزد شما فرستاده تا حق خدا در دارایی تان را از شما بگیرم؛ آیا خدای را حقی در دارایی های شما هست که آن را به ولی او بپردازند؟»
اگر کسی گفت نه، بار دیگر سؤالت را تکرار مکن. اگر کسی آری گفت، بی آن که او را بترسانی یا به او ستم رسانی، یا تکلیفی بر او بار کنی، به همراه او روانه شو و هر چه زر و سیم به تو داد بگیر. اگر شترانی یا چارپایانی دارد، بدون اجازه اش به میان آن ها مرو، زیرا بیشتر آن ها متعلق به اوست. هنگامی که اجازه گرفتی، مانند شخصي سلطه دار و درشت کردار به میان آن ها مرو. مبادا چارپایی را برمانی یا بترسانی یا به صاحبشان آزاری برسانی! آن چارپایان را دو بخش کن و او را در گزيدن هر بخش آزاد بگذار، بخش ديگر را دوباره دو بخش كن و باز هم او را در برداشتن هر یک از آن دو بخش آزاد بگذار. همچنان به این بخش کردن ادامه بده تا آن اندازه که می توان حق خدا را از دارايي او گرفت و هر اندازه كه حق خدا است از او بگیر. اگر خواستار به هم زدن بخش کردنت شد از او بپذیر، و همه را با هم مخلوط کن، و مانند بار نخست اقدام کن تا آن جا که حق خدا در دارایی او را از وی بستانی.
نباید چارپای پیری، فرسوده ای، دست و پا شکسته ای، از بیماری ناتوان شده ای، و یا آسیب دیده ای را بگیری. (برای آوردن آن ها) کسی را می گماری که به دینداری او اطمینان داشته باشی و او نسبت به مال مسلمانان مهربان باشد، تا آن ها را به سرپرست مسلمانان برساند و سرپرست، آن ها را در میان مسلمانان تقسیم کند. (برای رسانیدن) آن ها را به کسی می سپاری که نیک خواهی دلسوز و امانت داری نگاهبان باشد، نه درشت خویی سخت گیرنده و درمانده سازی به ستوه آورنده.
هر چه در نزدت گرد آمده زود به نزد ما بفرست تا طبق فرمان خدا عمل کنیم. به شخص امین خودت که آن ها را می آورد سفارش کن که میان ماده شتر و کُره شیرخوارش را جدا نکند، و همۀ شیر آن را ندوشد که برای فرزندش چیزی نماند، با سوار شدن بر شتر آن را به خستگی دچار نکند، باید میان آن ماده شتر و ماننده های آن در سواری گرفتن عادلانه رفتار کند. بر ستور وامانده در حرکت آسان گیرد. با شتر ساییده سُم و لنگ مدارا کند و آن ها را آهسته براند. در هنگام عبور از آبگیرها آن ها را بر سر آب ببرد، از زمین های گیاه دار آن ها را دور نکند که بخواهد در جاده های خشک و بی گیاه ببرد. ساعاتی آن ها را آسوده گذارد، و در کنار آب ها و گیاه های اندک فرصت بیشتری به آن ها بدهد، که به اذن خدا آن ها را فربه و تنومند به نزد ما برساند، نه خسته و درمانده، تا بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش آن ها را (در میان مستحقان) تقسیم کنیم. چنین شیوۀ عملی، به خواست خدا، پاداش ترا بزرگ تر می کند، و به رشد و بالندگی تو نزدیک تر است». [صبحی صالح، ن 25]
علی نسبت به شهروندانی که باید خراج و مالیات بپردازند رئوف و مهربان است، و در برابر کسانی که خواستار امتیازی بیش تر از عموم مردم هستند، و به ویژه کارگزاران و مسئولانی که باید در خدمت مردم باشند و وسائل رفاه یا حداقل معیشت را برای تودۀ مردم فراهم کنند بسیار سختگیر است، بطوری که اگر گمان برد که ممکن است کوچکترین خیانتی در مال مردم که به عنوان امانت بدانان سپرده شده است، روا دارند، چنان به شدت هشدار می دهد و مؤاخذه می کند که احتمال هیچ سازش و گذشتی از او نمی رود، حتی اگر در برابر برادر و یا دختر یا فرزندانش باشد. در نامه ای به کارگزار خود زیاد بن أبیه می نویسد:
«به خدا سوگند می خورم راستین سوگندی، که بی هیچ تردیدی اگر به اطلاع من برسد که در غنیمت مسلمانان خیانتی، کوچک یا بزرگ، کرده باشی چنان به شدت بر تو سخت خواهم گرفت که آن شدت عمل تو را به صورت شخصی درآورد اندک بهره، بسیار گران پشت، و ناچیز کار (و بی مقدار)، بدرود». [صبحی صالح، ن 20]
و به یکی دیگر از کارگزارانش که در بیت المال زیر دستش خیانت ورزیده آن را برداشته به شهر خود، مکه برده است، پس از تشریح اوضاع برای او و نصیحت کردنش می نویسد:
«خدای را پروا گیر، و اموال آن مردم را به ایشان بازگردان، زیرا اگر چنین نکرده باشی و خدا امکان دست یافتن بر تو را به من بدهد، دربارۀ تو به درگاه خدا عذر خواسته، با همان شمشیرم بر تو خواهم کوفت که هیچ کس را با آن نزده ام جز آن که به آتش درآمده است! به خدا قسم می خورم اگر حسن و حسین هم کاری همچون تو کنند. هیچ سازش و آتشی بسی نزد من ندارند، و به کوچکترین خواستشان دست من نمی یابند، تا این که حق را از آن دو بگیرم، و باطل را از ستم کردنش بزدایم». [صبحی صالح، ن 41]
از نظر امیرالمؤمنین بزرگترین خیانت، خیانت به امت است، و زشت ترین کارها نیرنگ زدن به پیشوایان:
«کسی که امانت را پست شمارد، و در چراگاه خیانت بچرد، و وجود و دین خود را از خیانت پاکیزه نگرداند، خود را در این جهان در خواری و رسوایی افکنده است، و در جهان دیگر خوارتر و رسواتر خواهد شد. بزرگترین خیانت، خیانت کردن به امت است، و زشت ترین نیرنگ، فریفتن پیشوایان است». [صبحی صالح، ن 26]
امیرالمؤمنین نصیحت و انتفاد خیرخواهانۀ همگان، و رایزنی با همۀ مردم را شرط تحقق عدالت می داند، و هر دو یعنی آزادی و عدالت را ضامن به اجرا در آمدن حق.
در روزهای جنگ صفین، مردم را گرد آورده به آنان حق شان را آموزش می دهد. و نسبت به وظیفه ای که دارند آگاه می سازد، و حق و وظیفۀ سرپرست و مسئول امر را هم یادآوری می کند و این دو را متقابل و وابسته به یکدیگر می داند. «از گفتن سخن حقی، یا دادن نظر مشورتی دربارۀ عدلی، به من خودداری نورزید». [صبحی صالح، خ 216]

جمع بندی و نتیجه گیری
 

خلاصه آن که امیرالمؤمنین مسئولیت امر و ولایت و سرپرستی مردم را ابزار و وسیله ای می داند برای به رشد رسانیدن و در جهت تعالی و کمال بردن مردم. و همین که مردم مسؤولیت سرپرستی و فرمانروایی را به وی سپردند، همۀ دغدغه اش آزادی و عدالت بود. نخست شناسانیدن آن ها به مردم، آگاه ساختن مردم از وجود آن ها و موانعی که بر سر راه آن ها است و حقوقی و وظایفی که دارند؛ و سپس برداشتن موانع و به اجرا درآوردن آن ها در صحنۀ اجتماع.
نگرانی بزرگ امام آن بود که دشمنان مردم با ایجاد فتنه و آشوب فکری و اجتماعی، مردم را دربارۀ حق به شبهه اندازند و به غفلت و ناآگاهی بکشانند، و آنگاه خود زمام حکومت را به دست گیرند و برای تسلط یافتن کامل بر قدرت، آزادی را از مردم سلب کنند و آنان را به صورت برده درآورند، و اموال مردم را بربایند و آن را دارایی شخصی خود بدانند.
امیرالمؤمنین در اجرای عدالت بسیار سختگیر است و در برابر خائنان به اموال عمومی شدیدترین موضع را می گیرد، لیکن در دادن آزادی برای ابراز عقیده و بیان اندیشه و اظهار نظر به موافق و مخالف اهل تسامح و گذشت است.
علی در همه حال کرامت و ارزش انسان را در نظر دارد، و همۀ اقداماتش برای رسانیدن بشرها به مقام «کرّمنا بنی آدم» است. به امید موفقیت برای شناخت آموزش های انسان ساز علوی، و راهنمای عمل قرار دادن آن ها در همه حال.


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385


ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) در دعای افتتاح (1)
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:18 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) در دعای افتتاح (1)


* چکیده

دعای افتتاح، منقول از امام زمان ارواحنا فداه (عج) است که توصیه شده تا بهترین لحظات مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان به مدد آن سپری شود. این دعا مانند سایر ادعیه چنان با تار و پود توحید، رسالت و امامت به هم آمیخته که تفکیک آن ها کاری دشوار است. در دعای افتتاح پس از حمد و ثنای الهی نخست به آستان مقدس پیغمبر اکرم (ص) عرض ادب می شود و پس از صلوات بر وجود پر برکت ایشان با یادآوری خاندان آن حضرت، در خواست درود الهی بر تک تک آن بزرگواران می کند. از آن جا که خاندان رسول خدا (ص) به وسیله حضرت علی (ع) ادامه پیدا می کند، این صلوات از ایشان آغاز می شود و به حضرت مهدی (عج) خاتمه پیدا می کند. و در طی آن به اوصافی از حضرت اشاره می شود که با تحلیل قرآنی آنها می توان به حقایق ارزشمندی دست یافت. از جمله اینکه اعتقاد به امامت از ضروری ترین شروط قبول توحید می باشد.
* واژگان کلیدی: دعای افتتاح، امیرالمومنین، وصی رسول، عبدالله، ولی الله، اخی رسول الله، حجة الله، آیت کبرای الهی، نبأ عظیم.

تبیین بحث

امام شناسی همانند شناخت توحید و در کنار ضرورت پیغمبرشناسی اصلی است که در نگاه اسلام در تحقق راستین اسلامیت هر مسلمان ضرورت اجتناب ناپذیر دارد. (حسینی طهرانی، 1422 ق: ج 1، ص35). «آری آنان که از سوی خدا به رسالت یا امامت در بین مردم منصوب می شوند همانند آئینه ای صاف و صادق اند که دستور الهی را منعکس و به مردم ارائه می دهند و تمام حقیقت آن ها در ظاهر و باطن و گفت و شنود و خواستن و بلکه هر حرکت و سکون، منطبق با اراده ی خداست.» (ممدوحی کرمانشاهی، 1385 ش: ج4، ص 106) فلسفه ی حقیقت امامت یک چیز است و آن هدایت مردم، نورانیت آن ها و الهی کردن جامعه است اما در هر عصری به مقتضیات همان شرایط به شکلی جلوه گری می کند. (طاهری، 1384 ش: ص269) امامت اساسی ترین اصول اجتماعی اسلام و روح این مکتب و رشته ای است که کلیه ی قوانین تکامل انسان را به هم پیوند نموده و در جهت فلسفه آفرینش قرار می دهد و تفکیک این اصل از اسلام اسفناک ترین فاجعه های تاریخ است زیرا با این طرح بدون این که مسلمانان بفهمند اسلام از درون تهی می شود و نماز، روزه، حج، جهاد و... بی خاصیت می گردد و بالاخره کلیه قوانین اسلام که برنامه تکامل انسان است عقیم می ماند. (محمدی ری شهری، بی تا: ص 69) «ولایت و امامت را به حق ما اصحاب امامیه از اصول مذهب شمرده ایم بلکه در واقع آن را می بایست ام الاصول دانست چون اگر این معنا درست شود بقیه ی اعتقادات انسان نیز تصحیح می شود.» (نجفی، بی تا: ص195) یکی از سنت های الهی وجود امام به عنوان حجت خدا و واسطه فیض عالم هستی در هر عصری می باشد. امام صادق (ع) فرموده اند اگر زمین بدون امام باقی بماند ساکنانش را در خود فرو می برد. (کلینی، کافی، ج1) یکی از راه های شناخت امامت، شناخت امامان از طریق اوصافشان می باشد، اوصافی که در متون موثق مذهبی با آنها توصیف شده اند. سر سلسله امامت شیعی حضرت علی (ع) در دعای افتتاح این گونه معرفی شده اند: «اللهم و صل علی علی أمیر و المومنین و وصی رسول رب العالمین عبدک و ولیک و أخی رسولک حجتک علی خلقک و آیتک الکبری و النبإ العظیم»، «خدایا درود فرست بر علی (ع) که سردار و پیشوای مومنین است وجانشین پیامبر خدا، پروردگار جهانیان، بنده تو و ولی تو و برادر رسول توست و نشانه تو بر خلق توست، اوست که نشانه و آیه ی بزرگ تو و خبر بزرگ تو است.»

* ویژگی های حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در دعای افتتاح:

1- امیرالمومنین

امام عصر (عج) ابتداً، امام علی (ع) را با لقب امیرالمومنین معرفی کرده اند و این خود نکته جالبی است چرا که مقام وصی، عبد، ولایت، حجت، آیت کبری، نبأ عظیم در جای خود شاید خیلی مهم تر از این لقب ایشان باشد اما امام زمان (عج) از مقدم آوردن این لقب هدفی خاص داشته اند و ناگفته پیداست که در حکومت اسلامی، شخص باید دارای صفات و ویژگی هایی باشد تا امیرالمومنین و رهبر شود. امام (ع) گویا حرف آخر را اول زده اند و این حاکی از شدت حزن ایشان به خاطر اذیت ها و اجحاف هایی است که در حق امیرالمومنین (ع) شد. گویا می فرمایند: یک کلام حضرت علی (ع)، امیرالمومنین است و دیگر هیچ. واژه امیر از «مار، یمیر، میره» به معنی طعام دادن و آذوقه خوب برای خانواده تهیه کردن است. (راغب اصفهانی، 1412ق: ص783؛ قرشی، 1371 ش: ج7، ص 324) از حضرت ابولحسن (ع) سوال شد چرا آن حضرت امیرالمومنین نامیده شد؟ فرمود: زیرا او مومنین را طعام علمی می دهد مگر نشنیده ای که خدا در کتابش می فرماید: «و نمیر اهلنا» (یوسف/ 65)، «و ما خانواده خود را طعام می دهیم» و در روایت دیگر در جواب این سوال امام باقر (ع) فرمودند: «لأنه میره العلم یمتار منه و لایمتار من أحد غیره» (کلینی، بی تا: ج1، ص 412؛ صدوق، بی تا: ج1، ص 160) زیرا حضرت (ع) طعام و خواربار علم بود که دیگران از او تغذیه می کردند و احدی غیر از آن حضرت این طور نبود. ممکن است مقصود از روایت این باشد که حکام و زمامداران دیگر که امیر مردم هستند غذای جسمی و خواربار و آذوقه ی معاش آن ها را منظم می کنند و در دسترس آن ها می گذارند تا زندگی حیوانی آن ها اداره شود ولی حکومت علی (ع) علاوه بر جنبه ی معاش مردم از نظر غذای روحی و زندگی علمی و معنوی افراد مورد توجه است و اختصاص به مومنین هم دارد، زیرا تنها ایشانند که از علوم آن حضرت استفاده می کنند. رسول خدا (ص) در مورد حضرت علی (ع) فرمودند: او از من است و من از اویم او مولا و امیر هر کسی است که من رهبر و امیر اویم و من رهبر تمام مسلمانانم و من و او پدران این امتیم. (مجلسی، بی تا: ج38، ص91)
امیرالمومنین یکی از القابی است که پیامبر اکرم (ص) طبق روایت به حضرت علی (ع) اختصاص داد آن گاه که پیامبر (ص) زنده بودند، علی (ع) را به عنوان امیرالمومنین لقب داد و معرفی کرد. گرچه پیشوایان دین و ائمه ی معصومین
(ع) همه امیرالمومنین هستند ولی این لقب تنها به حضرت علی (ع) اختصاص یافت و دیگر ائمه اهل بیت (ع) حاضر نبودند کسی آن ها را امیر المومنین خطاب کند.
(مهدوی کنی، 1381ش: 187) «از امام صادق (ع) سوال شد که به امام قائم به عنوان امیرمومنان سلام می کنند؟ فرمودند: نه، آن نام را خدا مخصوص امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) نموده پیش از او کسی بدان نام، نامیده نشده و بعد از او هم جز کافر آن نام را برخود نبندد.» (کلینی، بی تا: ج1، ص411) پس واژه امیرالمومنین تنها یک کلمه نیست چرا که در مورد واژه ها این محدودیت وجود ندارد چیزی فراتر از یک واژه و لقب است. در حالی که اولین ویژگی برای پیامبر (ص) در این دعا، عبد بودن حضرت ذکر شده و اختلافی بر این مطلب بین مسلمانان نیست، بنابراین امام (ع) به خاطر اختلاف مردم بر سر امارت امیرالمومنین (ع) و وصایت حضرت رسول رسول (ص)، این ویژگی و لقب را بر صفت عبودیت ایشان تقدم داشته اند تا تایید و تأکیدی بر امامت حضرت علی (ع) باشد.

2- وصی رسول

وصی یعنی سفارش شده و جمع آن اوصیاء است. مالی را به او وصیت کردم یعنی برای او قرار دادم. (ابن منظور، 1414 ق: ج15، ص 394) معنای دیگر وصی اتصال و وصل کردن است و "ارض واصیه"، یعنی زمینی که پوشیده از گیاه است. (جوهری، 1407 ق: ج6، ص 2525) بنابراین در ماده وصی یک نوع ارتباط و اتصال وجود دارد. اصل کلمه وصی به معنای اتصال چیزی به چیز دیگر است. (ابن فارس، 1415 ق: ص 1094) بنابراین وصی کسی است که نوعی ارتباط در ارسال سفارش از وصیت کننده به دیگران دارد و در واقع وصیت آن است که موصی کارش را به کارهای وصی متصل می کند یا کارهای قبل از مرگ یعنی امر دنیا را به کارهای بعد از مرگ یعنی آخرت متصل می کند. بدین سبب معنی اصطلاحی وصیت، اتصال کارهای وصیت کننده به وصی و تداوم آن از ناحیه ی اوست. در قرآن کریم از ماده وصی 32 مورد از مشتقات آن ذکر شده است که به معنی وصیت و سفارش به کار رفته اند مانند: «و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی إن الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن إلا و أنتم مسلمون» (البقرة/ 132)، وصیت پیامبران عهد و پیمانی است که پیامبران به اوصیای خود نموده اند تا پس از آن ها به تبلیغ شریعت آن ها بپردازند و سرپرستی امتشان را به عهده بگیرند. تعیین وصی از آدم تا خاتم ادامه داشته است و این جای هیچ شکی ندارد و نصوص تاریخی این موضوع مهم را اثبات می کند. وصیت در تمام قرون و تاریخ بشریت جاری بوده است تا آینه خداوند این نور را در عبدالمطلب و سپس در فرزندان عبدالله پدر رسول خدا (ص) قرار داد. (مسعودی، بی تا: ج1، ص 38) رسول خدا (ص) فرمودند: علی بن ابی طالب بعد از من امام، پیشوا و جانشین من است. (مجلسی، بی تا: ج38، ص 90) وصی یکی از امتیازات و صفات حضرت علی (ع) است چرا که او وصی و جانشین پیامبر (ص) است. وقتی که آیه شریفه «و أنذر عشیرتک الاقربین» (الشعراء/ 214) نازل شد، پس از سه سال تبلیغ مخفیانه به پیامبر دستور رسید که از امروز باید دعوتت را آشکار کنی و در مرحله نخست بایستی رسالتت رابه نزدیکانت و قوم و قبیله ات ابلاغ کنی و آن ها را بیم دهی. پیامبر (ص) خویشان خود را به میهمانی فراخواند و از آن ها سه روز پذیرایی کرد و فرمود من پیامبر خدا هستم، و من بهترین ارمغان و خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خداوند مرا دستور داده تا شما را به سوی او دعوت کنم. کدام یک از شما شریک و یار من در انجام رسالت می شود تا برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشم، که این جریان به «حدیث یوم الدار» معروف است (مهدوی کنی، 1381ش: ص188) که نهایتاً جمعیت همگی سرباز زدند جز علی (ع) که از همه کوچکتر بود. او برخاست و عرض کرد پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام. پیامبر (ص) دست برگردن علی (ع) نهاد و فرمود: «أن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه» (این بردار و وصی و خلیفه من در میان شماست، از او فرمان برید و به گفته ی وی گوش فرا دهید. (حسینی مرعشی تستری، 1388 ش: ج4، ص 62) هم چنان که رسول اکرم (ص) در ایامی که نزدیک به پایان عمر مبارکشان بود چند مرتبه مولا امیرالمومنین (ع) را طلبید و امر وصایت را به او واگذار فرمود و انگشتر و شمشیر و زره و جمیع سلاح دیگر خود را به او عطا فرمود و در آخرین روز پایان عمر شریفش که ضعف زیادی بر او مستولی شده بود فرمود بخوانید برادرم و یاورم علی را و چون امیرالمومنین حاضر شد رسول اکرم (ص) با همان حال ضعف اشاره به سوی او کرده و او را نزدیک طلبید تا به حدی که آن دو بزرگوار روی را بر هم چسبانیدند و رسول (ص) زمانی طولانی با او راز گفت و آن چه را که باید سفارش کرد، پس امیرالمومنین (ع) برخاست مردم او را گفتند: یا ابالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت حضرت فرمود که هزار باب از علم تعلیم نمود که از هربابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که به جا خواهم آورد. إن شاالله تعالی. (زمردیان، 1350 ش: صص 315-314) پیامبر در هر سفری کوتاه یا بلند خود، فردی به جای خود می گماشت که مردم در غیاب حضرتش به مدت چند روز یا چند هفته سرگردان نمانند. آیا قابل تصور است که پیامبر خاتم (ص)، برای دینی که جهانی است و جاودانگی، یعنی برای تمام زمان ها در تمام نقاط زمین جریان دارد جانشینی به جای خود نگمارد و این جانشین باید که مانند پیامبر واجد، والاترین فضایل و برترین فرد امت باشد.

3- عبدالله

مقام بندگی مقدّم بر همه ی ویژگی های کمال در انسان های برگزیده می باشد همان طور که اوصاف پیامبر (ص) نیز این گونه آورده شده «عبده و رسله». بندگی تنها یک ادعا از طرف بنده و عبد به مولای خود نیست بلکه رتبه و شأن است هر که را خداوند برگزیند در صف بندگانش وارد می کند و در جوار خود جای می دهد و بنده استحقاق و شایستگی فرمانبرداری و طاعت خدا را پیدا می کند و بالاترین مقام برای انسان بندگی است که براساس تمام مقامات و مراتب کمال به آن نایل می شود و این جاست که علی ابن عبد خالص خداوند می فرماید: «الهی کفی بی عزا أن اکون لک عبدا و کفی بی فخرأ أن تکون لی ربا» (مجلسی، بی تا: ج74، ص402)، «ای معبود من این سربلندی برای من بس که بنده ی تو باشم و این برای من کافی است که پروردگارم باشی.» و او که پا جای پای امام و مقتدایش رسول الله (ص) می گذارد و آینه ی تمام نمای پیامبر (ص) می باشد و قدمی از فرمان مولای خود بیرون نمی گذارد و عبد و تسلیم و محض پروردگار خود می باشد و نهایت عبد بودن در عبادات او بر دوست و دشمن آشکار است.

4- ولی الله

آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که امامان معصوم (ع) در تأویل و تفسیر، به مقام ولایت علی (ع) اشاره کرده اند چرا که آنان به حق مفسران قرآنند و حتی مرحوم کلینی در یک باب از کافی 92 روایت ذکر می کند که تأویل آیات قرآن مربوط به ولایت می باشد و خداوند برای اتمام حجت با هر بهانه جویی و در تأیید مقام ولی الله بودن حضرت علی (ع) و در تأکید این که ولایت، ضروری ترین شرط توحید است و ولایت علی بن ابی طالب (ع) پناهگاهی است برای پیروان او، در حدیث مشهوری که به نام حدیث «سلسله الذهب» می باشد چون در سلسله سند آن، هشت معصوم قرار دارند فرمایشات محکمی فرموده اند. امام رضا (ع) از پدرانشان و پدرانشان از نبی (ص) نقل کردند که : «سمعت الله عزوجل یقول: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشروطها و أنا من شروطها» (شیخ صدوق، بی تا: ج2، ص 137؛ مجلسی، بی تا: ج49، ص 123؛ محدث اربلی، بی تا: ج2، ص 308) «کلمه «لا اله الا الله» پناهگاه من است هر کس داخل پناهگاه من گردد، از عذاب من در امان است اما با شرایطی و من هم جزو آن شرایط هستم.» پس کلمه توحید وقتی نجات دهنده از عذاب الهی خواهد بود که همراه ولایت ائمه (ع) و در واقع توحید خالص فقط در این صورت محقق می گردد. لذا ولایت امیرالمومنین علی (ع) همان اثری را دارد که کلمه توحید دارد. ممکن است کسی در ظاهر اهل توحید باشد ولی اگر اهل ولایت نباشد توحیدش پذیرفته نیست، ولی اگر کسی به راستی اهل ولایت امیرالمومنین (ع) باشد هم توحیدش پذیرفته است و هم به نبوت و رسالت پیامبر اکرم (ص) اقرار کرده است زیرا ولایت امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه (ع) روح و اساس توحید و نبوت می باشد. خداوند می فرماید: « إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنواالذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و هم راکعون» (المائده/55)، «سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آن ها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع، زکات می پردازند.» این ولایت در رتبه ی پس از ولایت خدا و رسول قرار می گیرد و جانشین رسول الله (ص) واقع می شود. تعابیر واژه ی ولی بر ولایت اشارت دارد که آن ها ولی و سرپرست است و اولی به تصرف بر مؤمنانند چنان که می فرماید: «النبی أولی بالمومنین من انفسهم» (الاحزاب/6)، «رسول خدا نسبت به مومنان از خودشان بیشتر اختیار دارد.» و در اهمیّت و نقش بسیار حساس و اساس مقام ولایت، «از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: اسلام بر پنج پایه گذاشته شده نماز، زکات، روزه، حج، ولایت. سوال شد: کدام یک از آن ها افضل می باشد فرمود ولایت از همه آن ها افضل است و کلید آن ها می باشد و راهنمای مردم به آن چهار پایه است.» (مجلسی، بی تا: ج65، ص 332) همان طور که مفتاح، معنای گشایش و گشودن را در خود دارد، ولایت نیز به کلید تشبیه شده چرا که کلید بازکننده درهای بهشت است. زیرا وقتی ولایت باشد نماز، زکات، روزه و حج، معنا و ارزش پیدا می کنند و در نبودن ولایت، هیچ کدام از این ها، برای انسان سودی نخواهد داشت. چون مانند گنجینه هایی هستند بدون کلید و در اهمیت شناخت و پیروی از ولی خدا امام باقر (ع) فرموده اند: «أما او أن رجلا قام لیله و صام نهاره، و تصدق بجمیع ماله، و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولی الله فیوالیه و یکون جمیع أعماله بدلالة منه الیه ما کان له علی الله حق فی ثوابه و لا کان من أهل الایمان» (حکیمی، بی تا: ج2، ص 618)، «آگاه باشید که اگر مردی همه شب به نماز برخیزد و روزش را روزه بدارد و همه مال خود را در راه خدا انفاق کند و پیوسته به زیارت خانه خدا رود و از ولایت ولی خدا آگاه نباشد تا از او پیروی کند همه اعمالش به راهنمایی او باشد، چنین کسی را حق پاداش از خدا به خاطر همه آن چه کرده است نیست و نیز از اهل ایمان به شمار نمی رود.»

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
2- دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39


امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(1)
جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:13 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امام عليه (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(1)


«انسان کامل»،عنواني است که از ديرباز مورد توجه بوده و نه تنها انديشمندان و فلاسفه در اين وادي وارد شده و کتابهايي نوشته اند بلکه براي عموم مردم هم جاذبه زيادي داشته است و با اينکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازه اي مي آفرينند و لوازم و ابزار جديدي در اختيار مي گذارند ولي همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسايل و ابزار برهند و مجال انديشه و بازگشت به خويشتن خويش را دريابند، در جاذبه اين آرمان قرار گرفته و دوست مي دارند که اگر بدان جايگاه رفيع نرسيده لااقل سيماي او را به تماشا بنشينند و از حال و هواي او برخوردار گردند.
راستي انسان کامل کيست و چه صفات و خصوصياتي را داراست؟

کمال انسان در چيست؟
 

بجز مکتب «ماترياليسم»که اصولاً از انسان تعريف ديگري دارد، عموم مکاتب بشري مانند«بودا»،«يوگا»،«بهاکتي»از هند باستان و «لائوتسه»،«کنفوسيوس»از چين باستان و «افلاطون»و«ارسطو»از يونان باستان و «اپيکور»،«رواقيون»از يونان و روم، تا «اومانيسم»و«اگزيستانسياليسم»(1)اعتراف دارند که کمال انسان در وراي «خور و خواب و خشم و شهوت»است، و از همه بالاتر در منظر اديان الهي بويژه اسلام، کمال آدمي از اين زاويه نگريسته مي شود، و اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بيش از يکصد و چهل مورد در اين رابطه سخن ايراد فرموده است.(2)
در اين مقاله مشخصات انسان کامل در سه عنوان ذيل خلاصه مي شود:
1ـ تقوي «انّ اکرمکم عند الله اتقيکم»
حاکميت هدايت و فرمان الهي در وجود آدمي که گفتار و کردار نيکو، خدمتگزاري و خيررساني، راستي و درستي، بلند نظري و آينده نگري را در پي دارد.(3)
2ـ علم «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون»
آگاهي و دانش از علوم و معارف سعادت بخش و راهگشا.
3ـ جهاد«فضّل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما»
دفاع از پاکي و عزت و شرافت و ايستادگي در برابر باطل، ظلم و فساد
محصول اين سه رکن، ايجاد جامعه برتر انساني و عدالت اجتماعي است و جامعه انساني بدون تقوي، علم و جهاد هرگز تحقق نخواهد يافت.
البته کمال انساني داراي مراتب و درجات مختلف است و افرادي بالنسبه از آن برخوردار بوده اند ولي آنچه مهم و مورد نظر است انسانهايي هستند که به اوج اين کمال دست يافته و در قله آن قرار گرفته اند و در نتيجه الگو و مربّي انسانها در راه رسيدن به کمال مي باشند.
اميرالمؤمنين عليه السلام نمونه عالي انسان کامل است که در آن سه ويژگي(تقوي ، علم و جهاد)سرامد روزگار بود، و در طول عمر پربرکت خود به ويژه دوران زمامداري آن را به اوج خود رساند. بطوري که محصول آن يعني عدالت اجتماعي در تاريخ ضرب المثل شد.

دانش علي عليه السلام
 

اما از نظر علم:پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله درباره علم اميرالمؤمنين عليه السلام مطالب مهمي ايراد فرمودند، مانند:
«انا مدينة العلم و عليّ بابها»(4)
که من شهر علمم علي ام در است.
«أعلم أمّتي بالسّنة و القضاء بعدي عليّ بن ابي طالب»(5)(داناترين امت من به سنت و قضاوت پس از من، علي بن ابي طالب است).
«ان رسول الله صلي الله عليه و اله علّمني الف باب من العلم يفتح کل باب الف باب 6و لم يعلّم ذلک احداً غيري ».
«رسول خدا صلي الله عليه و اله هزار در از دانش را به من آموخت که هر دري هزار در را مي گشايد و به هيچ کس جز من آن را نياموخت.
«قال ابن عباس:و ما علمي و علم اصحاب محمد صلي الله عليه و اله في علم علي رضي اله عنه الّا کقطرة في سبعة البحر».(7)
(دانش من و دانش ياران پيامبر در مقابل دانش علي عليه السلام مانند قطره در برابر هفت درياست).
تقواي اميرالمؤمنين عليه السلام و اما از نظر تقوي:که حضرتش مولاي متقيان است و نمونه کامل اوصاف اهل تقوي در خطبه همان آمده که مصداق اتم آن به شهادت تاريخ، زندگي و روش خود آن حضرت است.
از عمر بن عبدالعزيز نقل است که مي گفت پس از رسول خدا صلي الله عليه و اله زاهد تر از علي عليه السلام در بين اصحاب نيافتم.(8)
در اشعاري که حافظ ابوالمؤيد محمد البکري مکي حنفي (568 م )درباره فضايل اميرالمؤمنين سروده به زهد و تقواي امام بارها اشاره کرده است که ترجمه بعضي از آنها آورده مي شود.
ـ در حقيقت علي عليه السلام است که بر بلنداي کمالات انسانيت اوج گرفته است.
ـ او براي رضاي خدا با هواهاي نفساني خود مبارزه کرد.
ـ لباس درشت و موئين و کهنه به تن مي کرد در حالي که کليد خزائن اسلام در دستش بود و درون بيت المال مالامال از اموال و درهم و دينار بود.
ـ امام علي عليه السلام رهبر آزادگان، مجموعه صفاتي که در ديگر ياران پيامبر صلي الله عليه و اله نبود، علي عليه السلام همه آنها را در خود سرشته بود .
ـ آنچه را که علي عليه السلام در وجودش گرد آورده بود که همه آنها ستوده و گزيده و فضيلت بود در تمام مردم وجود نداشت.(9)
هارون بن عنتره از پدرش نقل مي کند که در «خورنق»(10)برامام وارد شدم که لباس کهنه اي در برداشت و از سرما مي لرزيد، عرض کردم اي اميرمؤمنان خداوند در اين مال براي تو و خانواده ات هم مانند ديگر مسلمانان سهمي قرار داده ولي شما اينگونه با خودت به سختي رفتار مي کني.
امام در پاسخ فرمود:من از اموال شما (بيت المال)هيچ چيز برداشت نکردم و اين دو جامه کهنه هم همان است که از منزلم در مدينه با آن بيرون آمدم و ديگر جز آن ندارم.(11)
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود:
« و لقد وليّ خمس سنين و ما وضع آجرة علي آجرة و لا لنبة علي لنبة و لا أقطع قطيعاً و لا أورث بيضاً و لا حمراء»(12)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام پنج سال حکومت کرد ولي نه آجري روي آجر و نه خشتي روي خشتي گذاشت و نه زميني و ملکي را براي خود برداشت و نه طلا و نقره اي به ارث گذاشت.
آن حضرت به عثمان بن حنيف فرماندار بصره نوشت:
«الا و انّ امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه ألا و انکم لا تقدرون علي ذلک و لکن اعينوني بورع و اجتهاد فو الله ما کنزت من دنيا کم تبراً و لا ادّخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالي ثوبي طمراً».(13)
آگاه باش که هر رهروي را راهبري است که بدو اقتدا کند..هان! که پيشواي شما از دنيا به دو جامه کهنه بسنده کرده است، و از غذاها به دو قرص نان، بدانيد که شما هرگز توان آن را نداريد ولي با پارسايي و تلاش و عفت و راستي و درستي، مرا ياري کنيد. به خدا سوگند، از دنيايتان سيم و زري نيندوختم و از ثروتهاي آن مالي ذ خيره نکردم، ولي براي کهنه جامه ام شور و اشوري فراهم نساختم.

جهاد اميرالمؤمنين
 

جهاد از بزرگترين ارزشهاي الهي و انساني است زيرا مجاهد، عزيزترين سرمايه يعني جان خود را در راه خدا و براي تجات انسانها به خطر مي اندازد و اين نشانه بالاترين ايثار و فداکاري اوست و تا جهاد نباشد غارتگران سرجاي خود نخواهند نشست و با ظلم و تجاوز روزگار مردم را سياه مي کنند، و تنها با مبارزه با ستمکاران و دفاع از کيان انسان و ارزشها است که زندگي مفهوم و ثبات مي يابد.
بنابراين برترين فضايل و ارزشها جهاد است و آنکه در اين صفت برجسته وسرآمد باشد در انسانيت و کمال سرآمد است.
امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين فضيلت هم گوي سبقت را از ديگران ربوده است، ابن ابي الحديد ميگويد:
و اماجهاد در راه خدا پس نزد دوست ودشمن روشن است که امام عليه السلام سيد مجاهدان است و اصولاً جهاد نزد کسي جز علي عليه السلام نيست و دانستي که بزرگترين نبردها در زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله با مشرکان، جنگ بدر بزرگ بود که در آن هفتاد نفر از کافران کشته شدند که نصف آنان به دست علي عليه السلام کشته شدند.
امام، در زمان پيامبراکرم صلي الله عليه و اله در همه غزوات شرکت داشت جز غزوه تبوک که جانشين آنحضرت در مدينه بود که حديث معروف «منزلت»
يا علي انت منّي بمنزلة هارون من موسي الّا انه لا نبيّ بعدي(14)
مربوط به آن است.
و اين نشانه آن است که علي عليه السلام در جهاد از همه برتر است.
آن حضرت در نامه به عثمان بن حنيف نوشت:
«و الله لو تظاهرت العرب علي قتلي لما وليّت عنها و لو امکنت الفرصة من رقابها لسارعت اليها».(15)
به خدا سوگند اگر همه قبايل عرب همدست و همداستان شوند و به مصاف من در آيند از آنان روي برنگردانم و در هر فرصتي برآنان بتازم.
در جنگ خندق که يکي از ميدان هاي بزرگ نبرد با کفار بود، امام عليه السلام با کشتن «عمروبن عبدود»که با هزار سوار برابري مي کرد، شجاعت و پيشگامي خود را در جهاد به نمايش گذارد.
و در همين نبرد بود که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمودند:
«لضربه علي عليه السلام يوم الخندق افضل من اعمال الثقلين»
بي شک ضربت علي عليه السلام در روز جنگ خندق از اعمال خير و عبادات جن و انس برتر است.
و«برزالاسلام کله الي الکفر کلّه».
و همه اسلام در برابر تمامي کفر به مبارزه برخاسته است.(16)

پي نوشت ها :
 

1ـ به سلسله درسهاي انسان کامل از ديدگاه مکاتب از انتشارات بنياد نهج البلاغه مراجعه شود.
2ـ انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص40،حسن زاده آملي، حسن، بنياد نهج البلاغه.
3ـ خطبه همام184نهج البلاغه
4ـ الخصال:574/2.
5ـ الاستيعاب(هامش الاصابة)40/3.
6ـ الخصال:572/2
7ـ الفتوحات الاسلامية:337/2-الغدير:44/2-45.
8ـ مناقب خوارزمي فصل دهم.
9ـ مناقب خوارزمي، فصل27.
10ـ نام محلي است در کوفه.
11ـ بحارالانوار:334/40.
12ـ بحار الانوار:332/40.
13ـ نهج البلاغه:نامه 45.
14ـ بحار:256/37.
15ـ نهج البلاغه،نامه 25.
16ـ خصال شيخ صدوق:579/2.
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9


شخصیت شناسی از روی ابروها
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:27 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


می‌گویند چشم‌ها رازهای شخصیت آدم‌ها را برملا می‌کنند و برخی هم گمان می‌کنند برای پی‌بردن به افکار و احساسات یک فرد، کافی است در چشم‌هایش خیره شوند. گاهی ابروی فرد مقابل شما، بهتر از هر گوشه‌ای از صورتش، می‌تواند بگوید که هست و چطور زندگی می‌کند. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: شخصیت شناسی, ابرو, انواع ابرو, مدل های ابرو
آشنایی با مهمترین دلایل خانگی کمردرد
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
کمر درد را می توان ناشی از دلایل گسترده ای دانست که هر روزه محققان به برخی از آن پی می برند و تا به حال راه های بسیاری برای جلوگیری از آن ارائه شده است. بسیاری از دلایل کمردرد به طرز نشستن بستگی دارد اما برخی دلایل نیز هستند که می توانید آن ها را تنها در خانه جویا شوید. این دلایل پنهان به راحتی قابل پیشگیری هستند و تنها باید آن ها را به خوبی بشناسید. .



متن کامل در ادامه مطلب..



:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: خواندنی, باشگاه, دلایل, خانگی
جراحی زیبایی صدا
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


از صداي‌تان راضي هستيد؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است چه خوب اما حتما در جامعه با افرادي برخورد داشته‌ايد كه صدايي نامتناسب با چهره و وضعيت اجتماعي خود دارند و هر چه هم سعي مي‌كنند نمي‌توانند اثرات نامطلوب صداي ناخوشايند خود را از بين ببرند. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: جراحی صدا, صدا, ناهنجاري صدا, صداي بد
آموزش بستن کراوات
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 18:6 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ست های پیشنهادی تابستانی برای زنان
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 16:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


چی‌رو با چی بپوشیم دقیقا ویترینی از تصویرهای ساده و کوچک است که به شما می‌گویند لباس‌های همیشگی‌تان را چطور با هم هماهنگ کنید تا مثل همیشه، در اوج سادگی بهترین باشید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مد و لباس
:: برچسب‌ها: لباس, ست پیشنهادی لباس, ترکیب درست لباس‌ها
20 نکته و ترفند خانه داری برای کدبانو
پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:39 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

ترفندهای خانه داری، کارهای ریز و درشتی را در برمی گیرد که هر کدام از آن ها را می توان هنری دانست که اگر کدبانوی خانه با آن ها آشنایی داشته باشد، می تواند از کار ارزشمند خانه داری لذت بیشتری ببرد.

.

با طرح 20 ترفند ظریف، قصد داریم بخشی از دغدغه هایی را که ممکن است زمان کار در منزل به سراغتان بیاید، برطرف کنیم..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هنر در خانه
:: برچسب‌ها: 20 نکته و ترفند خانه داری برای کدبانو, ترفند خانه داری, ترفند خانه داری برای کدبانو
بیماری‌هایی که از بی‌تحرکی سراغ زنان می‌آید!
چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:30 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
اگر مادران ورزش کنند چه تاثیری در شادابی و نشاط خانواده می‌گذارد؟ چرا اکثر ما با آن که به فواید ورزش کردن آگاهیم برای این امر مهم کمترین وقت و هزینه را می‌گذاریم؟ این یک سئوال کلی است اما مهم‌تر از آن این است که آیا ما در همه جا شرایط و امکانات ورزش کردن را داریم؟ چقدر در شهرها و روستاها امکانات و فضای ورزش کردن برای مادران ما فراهم است؟



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: بیماری‌هایی بی‌تحرکی, بی‌تحرکی, بیماری‌
ازدواج در سن بالا
چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت 16:29 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ازدواج در سن بالا

سن ازدواج در ایران بالا رفته و به دنبال آن، انتخاب همسر سخت تر شده است. در دهه سوم زندگی موقعیت های ازدواج هم برای دختر و هم برای پسر محدودتر است و احتمال این که فرد مورد نظر شما بیشتر معیارهایتان را داشته باشد، کمتر است. از این ها که بگذریم، بالا رفتن سن انتخاب کردن را با ترس و اضطراب بیشتری همراه می کند و قدرت ریسک را پایین می آورد..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: ازدواج در سن بالا, ازدواج, سن ازدواج در ایران
راه و رسم خواستگاری در دنیای امروز
چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت 10:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
راه و رسم خواستگاری در دنیای امروز

زندگی در «دنیای جدید» مهارت های متناسب و ویژه خود را می طلبد و شیوه مناسب خواستگاری در این شرایط نیاز به رعایت اقتضائات همین دنیا دارد. سخت ترین مرحله ازدواج و خواستگاری در دنیای جدید شناخت فرد موردنظر برای ازدواج است که بخش مهمی از سوالات و دغدغه های جوانان امروز را به خود اختصاص می دهد. واقعا بهترین راه برای انجام خواستگاری و شناخت طرف مقابل در دنیای جدید چیست؟



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: راه و رسم خواستگاری در دنیای امروز, راه و رسم خواستگاری, خواستگاری, خواستگاری در دنیای امروز
قتل عام ثانیه ها - ویژه نامه تابستان و اوقات فراغت
چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:35 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s4.picofile.com/file/7816816769/saniel.jpg


قتل عام ثانیه ها - ویژه نامه تابستان و اوقات فراغت


موضوعات ویژه در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: ویژه نامه
:: برچسب‌ها: قتل عام ثانیه ها, ویژه نامه تابستان و اوقات فراغت, ویژه نامه, اوقات فراغت
كودكان و آموزش برقراري ارتباط اجتماعي
چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
كودكان  و آموزش برقراري ارتباط اجتماعي


مادران در مقايسه با پدران ، سهم بيشتري را در اجتماعی کردن کودکان‌شان دارند ..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: كودكان, ارتباط اجتماعي, پدر و مادر, والدین