کشت بی حاصل
زبیوفایی دنیا دلم پر از خون
است
جواب مهر و وفا را جفا شنیدم من
سراچه دل من جای کینه هرگز نیست
ولی چه سود که همواره کینه دیدم من
چو راز دل به بر یار بازگو کردم
خدای داند از آن پس چه ها کشیدم من
چو کاشتم گل مهر و وفا به باغ دلش
به جای گل، خس و خاشاک را درودَم من
لبم هماره ز لبخند مهر آکنده است
هزار حیف کزو خنده ای ندیدم من
« به باغبانی بی حاصلم بخند ای بخت»
که باد کشتم و توفان درو نمودم من
به بخت خفته« جاوید» هزارخنده رواســـت
بخند گرچه به دل ،سیل گریه کردم من
«
مصرع تضمین از زنده یاد رهی معیری است»