ظرافت راه
راه همان سوختن است
راه همان رنج من است
راه همان بار غم ظلم تو اندوختن است
تا به کی با همه از راه بگویی
ظرافت در چیست؟
ساربان ره بی مقصد تو آخر کیست؟
به فراق تو از این راه غم آلود بروم
تا بجویی و دگر بار نیابی اثرم
من چه کردم که دمادم تو زنی زنجیرم
سادگی بود گناه من و محکوم به آن می میرم
در قفس مرغ اسیر چشم به صیاد بدوخت
پر و بال من بی چاره در این راه بسوخت