چرا این قدر كه به تغییر و
تعویض لباس، وسایل و تجملات اهمیت مىدهند، براى ارتقاى سطح فكرى و تغییر
رشد عقلى، اهمیت قائل نمىشوند؛ راه درمان چیست؟
انسان در دامان مادر طبیعت و چهاردیوارى تنگ عالم ماده چشم به جهان
مىگشاید و از همان نخستین لحظههاى زندگىاش، با طبیعت و محسوسات ارتباطى
تنگاتنگ دارد.
لذتهاى گوناگون مادى را تجربه مىكند و با آنها انس و الفت عمیقى پیدا
مىكند. گاهى این شیفتگى و علاقه به اندازهاى او را به دنیا وابسته و
دلبسته مىسازد كه هیچ واقعیتى جز امور عادى و دنیوى را نمىپذیرد و هر
حقیقتى را كه از حوزه ی ادراك حواس ظاهرىاش بیرون باشد، انكار كرده، آن
را به باد تمسخر مىگیرد. این گونه بینش كه اصالت را به ماده و محسوسات
مىدهد، همه ی هدف انسان را بهرهمندى هر چه بیشتر از دنیا و لذتها و
موهبتهاى آن مىداند. توجه بیش از حدّ نیاز به مدهاى جدید و تجملات زندگى و
تنوّع در بهرهمندى هر چه بیشتر از مظاهر دنیا و صرف گوهر ارزنده ی عمر -
كه سرمایه ی سعادت جاودانه ی انسان است - در غوطهور شدن در گرداب لذتهاى
ناپایدار و جلوههاى فریباى دنیا، ثمره ی چنین باور و بینشى است.
در یك نظر كوتاه و دید سطحى ، لذتهاى دنیا ، نقد و در دسترس انسان و
لذتهاى معنوى و عقلانى ، نسیه و دور از دسترس است و انسان محاسبهگر و
سودجو، هرگز نقد را با نسیه فدا نمىكند. علم، تعقل و اندیشه از سنخ مجردات
و از عالمى پاك، غیر از عالم ماده و محسوسات است.
راه حل این مشكل و درمان این بیمارى، اصلاح باور و تغییر بینش این گونه
افراد است. انسان، ذاتاً سودجو و منفعتطلب است و همه كوشش و فعالیت او در
زندگى ، براى رسیدن به سود و نفع بیشتر است. پى بردن به ارزش والاى تفكر،
تعقل و رشد عقلانى و نقش اساسى و عمیق آن در سعادت انسان، مىتواند این نوع
بینش و باور را دگرگون سازد.
اگر انسان این آگاهى و توجه را پیدا كند كه اولاً، سرشارترین سود و
پایدارترین لذت ، رسیدن به قرب خداوند و فضایل و كمالات انسانى است و
ثانیاً، نیل به این هدف مقدس، تنها با ترقى و عروج روحى ممكن است و ثالثاً،
تعالى روح در پرتو تفكر، تعقل و اندیشه ی عمیق و بنیادین حاصل مىگردد ،
آن گاه با دید دیگرى به دنیا و امور مادى مىنگرد و دنیا را گذرگاه و پلى
براى رسیدن به سعادت واقعى و جاودان اخروى می داند.
انسانى كه طبعاً لذتگرا است و لذتهاى گوناگون مادى را بارها تجربه و
لمس نموده، حاضر نیست به خاطر رسیدن به لذتهایى كه تنها نامى از آنها
شنیده ، دست از لذتهاى نقد و آماده ی خود بردارد و به آمال و آرزوهاى خود
پشتپا بزند؛ ولى اگر كسى با لذتهاى معنوى و روحى آشنا گردد، شیرینى یاد
خداوند و مناجات با او را بچشد و شهد شیرینِ گذشت، عفو، احسان، تواضع و
ایثار را در كام جانش احساس كند، به راحتى از كنار بسیارى از لذتهایى كه
سالها با آنها مأنوس و همدم بوده، مىگذرد و آن لذتها در نظرش ناگوار و
بىارزش مىنماید.
هنگامى كه طفلى را از شیر مىگیرند و او را به زور از سینه ی مادر جدا
مىكنند، اگر غذایى لذیذتر و گواراتر از شیر مادر ندهند، آرام و قرار از
كودك گرفته مىشود؛ چون همه ی هستى و دارایى خود را بر باد رفته مىبیند؛
ولى با مزه مزه كردن غذاى جدید كه لذیذتر و دل چسبتر از شیر مادر است،
رفته رفته او آرام مىگیرد و دیگر حاضر نیست این غذاى تازه و گوارا را با
شیر مادر عوض كند.
پیامبر گرامى اسلام (ص) در حدیثى نورانى مىفرماید: «دو ركعت نماز در دل
شب در نزد من، از دنیا و آن چه در آن است، ارزندهتر و دوست داشتنىتر
است.»
اگر انسان - هر چند در مقیاسى محدود - با چنین لذتها و زیبایىهایى
آشنا گردد و قدر گوهر گرانبهاى جان خود را بداند و از شكوه درون و حقیقت
خود آگاه گردد و افق پرواز روح خود را درك كند ، خودش را رایگان به دنیا
نمىفروشد و همه ی سرمایه ی هستى و حقیقت خود را فداى زر و زیور و تجملات
بىپایه و سرابگون دنیا نخواهد كرد.
حضرت علی (ع) درباره ی ارزش جان انسان مىفرماید: «جز بهشت چیزى بهاى شما نیست؛ پس آن را به كمتر از این قیمت نفروشید.»