در میان اشباح
در میان اشباح راه می روم،
سرایی که می گفتند خانه ی من است،
به منزلگاه اشباح می ماند،
با نشانهای به جای مانده از روزگاران وصل.
ایا من خود شبحی بوده ام همه عمر،
یا خواب می دیدم همه ی آن روزان و شبان را؟
دیری است که درگذشته ام و درگذاشته ام همه ی رویاها را.
شهر من منزلگاه اشباح است،
می روند و می ایند و خاکستر به جای می گذارند،
شهر من دل من بود.