کسوف
می خواستم دست تو رو بدوزم رو پوست دستم
همه ی ویرونه هام بسازم با دست خستم
می خواستم اسم تو رو حک کنم سردر قلبم
تموم دنیا ببین پای اسم تو نشستم
می خواستم که رویاهام ُ سایه بونت بذارم
تیکه های سرخ عشق جای نونت بذارم
شب که شد شمعدونیا رو بیارم رو طاق ایوون
پای حرفای نجیب و مهربونت بکارم
آره وقتی که می خواستم ، آسمون آبی و صاف بود
خرس غصه ، تک و تنها ، روی کوه دور قاف بود
آره وقتی که می خواستم ، خورشیدم روشن و داغ بود
تو شب تاریک و خاموش چشم تو نور چراغ بود
اما وقتی تو نخواستی، قصمون خواب و خیال شد
با تو بودن ، از تو بودن آرزوهای محال شد
دیگه وقتی تو بریدی ، خورشیدم من ُ بغل کرد
برای زخمهای بی تو ، همه دنیا رو غزل کرد