هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

این شماره من ...09 اگه ممکنه با من تماس بگیرید، مطمئن باشید، پشیمان نمی‌شوید!
جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سرنوشت عشق‌های خیابانی تا باندهای سرقت


چهره مردانه و زیبایی دارد و صد البته صدای خوب و دلنشین؛ دیگر چه می‌توان به او گفت؟ چراکه تمام معیارهای آن مرد رویایی سوار بر اسب‌سفید را دارد. نزدیکتر که می‌شود با آن صدای مردانه‌اش می‌گوید:«خانم زیبا! من مزاحم نیستم، مدتهاست که شما را تحت نظر دارم و من از ظاهر شما خیلی خوشم آمده این شماره من ...09 اگه ممکنه با من تماس بگیرید، مطمئن باشید، پشیمان نمی‌شوید..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: این شماره من, 09 اگه ممکنه با من تماس بگیرید, مطمئن باشید, پشیمان نمی‌شوید
ساپورت پوشي؛ مُدگرايي يا هنجار شكني؟!
جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 8:34 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
ساپورت پوشي


نوع پوشش جديد امسال عده اي از زنان و دختران كه در بين مردم به "ساپورت پوشي" شهرت يافته، حرف و حديث هاي زيادي را بوجود آورده است. عده اي معتقدند چنين پوششي خلاف هنجارهاي متعارف اجتماعي و فرهنگي بوده و در دراز مدت ممكن است روابط سالم اجتماعي بويژه بنيان خانوادگي را دچار آسيب جدي كند..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی
:: برچسب‌ها: ساپورت پوشي؛ مُدگرايي يا هنجار شكني, ساپورت
آتش بس! با فرزند خود صلح کنید
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 23:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


اگر همیشه با کودک خود جنگ و دعوا دارید، از این ایده های صلح استفاده کنید شاید آرامش به خانه شما هم بازگردد. به طور مثال، اگر کودک اتاق به هم ریخته ای دارد، لازم نیست مدام با او دعوا کنید. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: تربیت کودک, فرزند
در دامان دِنا
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:50 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
در دامان دِنا


همسایگی بلوط ها و چنارها، زیستگاه حیات وحش، وجود چشمه ها و کوهساران و هزار تصویر دیگر، شاید فقط بتواند کمی از زیبایی ها «دنا» بازگو کند.برای رسیدن به تعریفی از این منطقه طبیعی، باید ساعت ها در آن قدم زد و به تماشای لحظه لحظه زیبایی هایش نشست. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: ایرانگردی
:: برچسب‌ها: دنا, پارک ملی دنا, کهگیلویه و بویراحمد, یاسوج
اس ام اس خنده دار و جوک جدید شهریور 92
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
http://s1.picofile.com/file/7631624408/smsD.jpg


بچه‌ها شوخی‌شوخی به کره‌خرها سنگ می‌زدند

و کره‌خرها

جدی‌جدی به آن‌ها جفتک می‌انداختند !

.

.

.

.

سخت ترین زبون دنیا

زبون ِ آدم زبون نفهمه !

.
.
.
.

رابطه ای که تا زنگ نزنی sms ندی از طرف خبری نیست…!

یه رابطه 3 نفرست!

.
.
.
.
.

یه مدل سردرد هست

که هر چند روز یه بار بى هیچ دلیلى فقط میاد خودتُ ببینه !

.
.
.
.
.

غمها رو فراموش کنید

و قیافه ى آدمارو موقع تمیز کردن دندوناشون با نخ دندون تصور کنید !

.
.
.


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پيامك
:: برچسب‌ها: اس جوک اس ام اس جوک 92 اس ام اس جوک خنده دار اس ام
راز حقیقی طول عمر چیست؟
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:54 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
جوان تر، سالم تر، شاداب تر و خوشحال تر، با دکتر اوز!


تقریبا همه مطالعاتی که در مورد طول عمر انجام گرفته، بیانگر یک «راز» هستند؛ رازی که افراد را سالم تر و خوشحال تر می کند و آن «راز»، «کمک به دیگران» است. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: سلامتی, شادی, عشق, کمک
سروش صحت و حاضرجوابی‌ هایش!
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:42 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بازجویی فانتزی از سروش صحت



"چرا كلمه «لذت» را نوشتيد و خط زديد؟ آيا به نظرتان در اين جهان، ديگه چيزي به نام «لذت» وجود ندارد؟ يا با «لذت» و «لذت بردن» مشكل داريد؟ به من كه خيلي خوش گذشت ... ميشه يه بار ديگه هم با من مصاحبه كنيد؟"


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: چهره ها
:: برچسب‌ها: سروش صحت
لطفاً گول این افراد را نخورید!
پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 8:36 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


خیلی از ما در موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ایم که فکر می‌کردیم در بهترین زمان ممکن برای یک معامله خوب یا یک خرید عالی هستیم اما بعد از مدتی متوجه شدیم که هدف یک کلاهبرداری حرفه‌ای قرار گرفته‌ایم. چرا نتوانستیم تشخیص دهیم؟




متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: شناسائی کلاهبرداران, دروغگو
بهاره کیان‌افشار: از شهرت می ترسم
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 23:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
بهاره کیان افشار از مسیر بازیگری می گوید


تا جشنواره سال پیش «بهاره کیان افشار» برای اهالی سینما اسم آشنایی نبود. اسمی که با دو فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» ابراهیم شیبانی و «گناهکاران» فرامرز قریبیان شناخته شد و بازیگر جوانی را به سینمای ایران معرفی کرد که ..



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: چهره ها
:: برچسب‌ها: بهاره کیان افشار, کلاه پهلوی, هیچ کجا, هیچ کس
يائسگي؛ بحران ميانسالي در زنان
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:53 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


خيلي از زناني كه به دوره يائسگي پا مي‌گذارند از اينكه دچار عوارض گوناگوني مي‌شوند تعجب مي‌كنند،‌ اما واقعيت اين است كه بسياري از زنان اين مشكل را تجربه مي‌كنند و بايد بدانند طيف اين علائم چقدر متنوع است. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت، زنان
:: برچسب‌ها: زنان میانسال, دوره يائسگي, عوارض, هورمون
حركت فرهنگي و سياسي امام جواد (علیه السلام)
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:24 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
حركت فرهنگي و سياسي امام جواد (علیه السلام)


امام جواد (علیه السلام) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبههُ سياست و فكر و فرهنگ قرار داشت .موضعگيرها و شبهه افكني هاي فرقه هايي چون زيديه ، واقفيه ، غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشيع در برابر آنان موضعي شفاف اتخاذ كند .امام در موضعگيري در برابر فرقه زيديه كه امامت را پس از علي بن حسين زين العابدين (علیه السلام) از آن زيد مي پندارند .. در تفسير آيه " وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة " آنها را در رديف ناصبي ها خواندند. رجال كشي ،ص 319 - مسند الامام جواد (علیه السلام)، ص 150
حضرت در برابر فرقه واقفيه كه قائل به غيبت امام موسي كاظم(علیه السلام) بوده و بدين بهانه وجوهات بسياري را مصادره كرده بودند . آنان را نيز مصداق آيه " وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة " به شمار آورده و در بياني فرمودند : شيعيان نبايد پشت سر آنها نماز بخوانند. رجال كشي ،ص391 - مسند عطاردي ، ص 150
حضرت در برابر غلات زمان خويش به رهبري ابوالخطاب كه حضرت علي(علیه السلام) را تا مرز الوهيت و ربوبيت بالا برده بودند، فرمودند : لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و كساني كه درباره لعن او توقف كرده يا ترديد كنند. رجال كشي ،ص 444
موضعگيري تند حضرت درباره اين فرقه تا بدانجا بود كه حضرت در روايتي به اسحاق انباري مي فرمايند: " ابوالمهري و ابن ابي الرزقاء به هر طريقي بايد كشته شوند ". مسندالامام جواد ، ص298
حضرت در برابر فرقه مجسمه كه برداشتهاي غلط آنان ازآياتي چون " يدالله فوق ايديهم " و " ان الله علي العرش استوي " خداوند سبحان را جسم مي پنداشتند، فرمودند: " شيعيان نبايد پشت سر كسي كه خدا را جسم مي پندارد نماز گذارده و به او زكات بپردازند. تهذيب،ج3،ص283
فرقه كلامي معتزله كه پس از به قدرت رسيدن عباسيون به ميدان آمد و در سده نخست خلافت عباسي به اوج خود رسيد يكي ديگر از جريانهاي فكري و كلامي عصر امام جواد (علیه السلام) است .موضعگيري حضرت امام جواد (علیه السلام) چون پدر بزرگوارشان در اين برهه و در مقابل اين جريان كلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است تا آنجا كه مناظرات حضرت جواد(علیه السلام) با يحيي بن اكثم كه از بزرگترين فقهاي اين دوره به شمار مي رفت ، را مي توان رويارويي تفكر ناب تشيع با مناديان معتزله به تحليل نهاد كه همواره پيروزي باامام جواد (علیه السلام) بوده است .
امام جواد (علیه السلام) در راستاي بسط و گسترش فرهنگ ناب تشيع كارگزاران و وكلايي در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسيان تعيين و يا اعزام نمود . به گونه اي كه امام در مناطقي چون اهواز ، همدان ، ري ، سيستان ، بغداد ، واسط ، سبط ، بصره و نيز مناطق شيعه نشيني چون كوفه و قم داراي وكلايي كارآمد بود .
امام جواد (علیه السلام) در راستاي نفوذ نيروهاي شيعي در ساختار حكومتي بني عباس براي ياري شيعيان در مناطق گوناگون به افرادي چون" احمد بن حمزه قمي "اجازه پذيرفتن مناصب دولتي داد، تا جايي كه افرادي چون " نوح بن دراج " كه چندي قاضي بغداد و سپس قاضي كوفه بود، از ياران حضرت(علیه السلام) به شمار مي رفتند كساني از بزرگان و ثقات شيعه چون محمد بن اسماعيل بن بزيع ( نيشابوري ) كه از وزراي خلفاي عباسي به شمار مي رفت به گونه اي با حضرت در ارتباط بودند كه وي از حضرت جواد (علیه السلام) پيراهني درخواست كرد كه به هنگام مرگ به جاي كفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و براي وي پيراهن خويش را فرستاد .
حركت امام جواد (علیه السلام) در چينش نيروهاي فكري و سياسي، خود حركتي كاملاً محرمانه بود، تا جايي كه وقتي به ابراهيم بن محمد نامه مي نويسد به او امر مي كند كه تا وقتي " يحيي بن ابي عمران" ( از اصحاب حضرت ) زنده است نامه را نگشايد . پس از چند سال كه يحيي از دنيا مي رود ابراهيم بن محمد نامه را مي گشايد كه حضرت در آن به او خطاب كرده : مسئوليتها و كارهايي كه به عهده ( يحيي بن ابي عمران ) بوده از اين پس بر عهده توست . بحارالانوار، ج 50،ص 37
اين نشانگر آن است كه حضرت در جو اختناق حكومت بني عباس مواظبت و عنايت داشت، تا كسي از جانشيني نمايندگان وي اطلاعي حاصل ننمايد.
دوران دشوار امام جواد (علیه السلام) در نقش و تبليغ شيعي را بايد در هم عصر بودن وي با دو خليفه عباسي نگريست خصوصا مامون عباسي كه به گفته ابن نديم "اعلم تر از همه خلفا نسبت به فقه وكلام بوده است. "
دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (علیه السلام) همزمان با دو خليفه بني عباسي مامون و معتصم بود ، 15 سال در دوره مامون -ازسال 203 ق سال شهادت حضرت رضا (علیه السلام) تا مرگ مامون در 218 - و دو سال در دوره معتصم - (سال مرگ ما مون 218 تا 220) شرايط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود كه در مقابل زيركترين و عالم ترين خليفه عباسي قرار داشت .
مامون كه در سال 204 هجري وارد بغداد شد امام جواد (علیه السلام) را كه بنا بر برخي از روايات سن مباركشان در اين دوران10 سال بيش نبود از مدينه به بغداد فرا خواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا (علیه السلام) در خصوص امام جواد (علیه السلام) نيز استمرار داد .
ترس از علويان و محبت اهل بيت در دل مسلمانان از يك سو و متهم بودن وي در به شهادت رساندن امام رضا (علیه السلام) در جهان اسلام از سوي ديگر، وي را بر آن داشت تا با به تزويج در آوردن دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خويش و استمرار حركت عوامفريبانه در دوست داشتن اهل بيت، پايه هاي حكومت خويش را مستحكم سازد .
اين حركت مامون چون سپردن ولايتعهدي به امام رضا (علیه السلام) 9 مورد اعتراض بزرگان بني عباس قرار گرفت اما مشاهده علم و درايت حضرت جواد(علیه السلام) در همان سن آنانرا به قبول اين ازدواج ترغيب ساخت. امام جواد (علیه السلام) شرايط خود را همان شرايط پدر خويش ديد، از اينرو با پذيرش ازدواج با ام الفضل نقشه پليد مامون در به قتل رساندن وي و شيعيان را از صفحه ذهن مامون زدود.
حضرت(علیه السلام) كه به خوبي از سياستها و نقشه هاي مامون در بهره برداري از جايگاه ديني و اجتماعي خود باخبر بود، پس از ازدواج اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد .
نامه هاي ام الفضل به پدر خويش مبني بر عدم توجه امام جواد (علیه السلام) به وي، بيانگر اجباري بودن ازدواج وي با ام الفضل و نداشتن فرزندي از ام الفضل از امام جواد (علیه السلام) پرده از هوشمندي امام (ع) برمي دارد؛ چون كه مامون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندي از ام الفضل وي را به عنوان يكي از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه واله) در بين شيعيان، محور حركتهاي آينده خود و بني عباس قرار دهد. مامون در سال 218 ه .ق در مسير حركت به سوي جنگ تا روم درگذشت . علي رغم تمايل سپاه و سران بني عباس به خلافت عباس فرزند مامون ، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابو اسحاق معتصم بيعت كرد .
معتصم هشتمين خليفه عباسي پس از ورود به بغداد، امام جواد(علیه السلام) را از مدينه به بغداد فرا خواند .
حضرت در سال 218 پس از معرفي امام هادي(علیه السلام) به جانشيني خود به همراه ام الفضل به بغداد رفت .
در اين سفر حضرت با شخصيتي متفاوت از مامون روبرو شد ، شخصيتي با روحيه نظامي گري و فاقد بينش علمي . معتصم كه مايه هاي حيله گري و عوامفريبي هاي مامون را در خود نداشت ، موضعگيري متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت .
امام عليه السلام در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنيتي و نظامي معتصم قرار گرفت.
از اينرو شرايط امام جواد به گونه اي شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمي ، امامت خود را به ديگران به اثبات مي رساند .
امام جواد (علیه السلام) در طول زندگي پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتي در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين كرامت اهل بيت را به اثبات رساند. وي اين سيره خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند . امام رضا (علیه السلام) در يكي از نامه هاي خود به حضرت جواد (علیه السلام) مي نويسد:
" به من خبر رسيده است كه ملازمان تو ، هنگامي كه سوار مي شوي از روي بخل تو را از در كوچك بيرون مي برند تا از تو خيري به كسي نرسد تو را به حق خودم بر تو، سوگند مي دهم كه از درب بزرگ بيرون آيي و به همراه خود زر و سيم داشته باش تا به نيازمندان و محتاجان عطا كني. "
و اين آغاز يك حركت مردمي ، معنوي و انساني بود كه به استحكام پايگاه مردمي حضرت منجر شد و دستگاه بني عباس را از نام " جواد " به معناي بخشنده به هراس وا داشت .

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:کانون گفتمان قرآنی


مناظرات امام جواد (علیه السلام)
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
مناظرات امام جواد (علیه السلام)


چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد (1) ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخى‏از آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان انگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) ازينرو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏كردند.
از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله‏» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيت‏خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مى‏كرد. مى‏دانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذير بشرى افراط مى‏نمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مى‏كردند و آنچه را كه عقلشان صريحا تاييد مى‏كرد مى‏پذيرفتند و بقيه را رد و انكار مى‏كردند و چون نيل به مقام امامت امت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيده‏اى را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست‏بدهند!
ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هر گونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مى‏برد و امامت‏خود و نيز اصل امامت را تثبيت مى‏نمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامت‏حضرت هادى (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تاثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد.

مناظره با يحيى بن اكثم (2)

وقتى «مامون‏» از «طوس‏» به «بغداد» آمد، نامه‏اى براى حضرت جواد-عليه السلام-فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.
حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «ام الفضل‏» را به ايشان كرد.
امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. (3) مامون اين سكوت را نشانه رضايت‏حضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنى تشكيل دهد، ولى انتشار اين خبر در بين بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزى به مامون گفتند: اين چه برنامه‏اى است؟ اكنون كه على بن موسى از دنيا رفته و خلافت‏به عباسيان رسيده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاى چند ساله بين ما را فراموش كرده‏اى؟ ! مامون پرسيد: حرف شما چيست؟
گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.
مامون گفت: شما اين خاندان را نمى‏شناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيى بن اكثم‏» را (به دليل شهرت علمى وى) انتخاب كردند و مامون جلسه‏اى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد ترتيب داد. در آن مجلس يحيى رو به مامون كرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟
مامون گفت: از خود او اجازه بگير.
يحيى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.
يحيى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مى‏گوييد؟ (4)
امام جواد-عليه السلام-فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حل (خارج از محدوده حرم) كشته است‏يا در حرم؟ عالم به حكم حرمت‏شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمدا كشته يا بخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟ براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خودپشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرام عمره بوده يا احرام حج؟ !
يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره‏اش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند.
مامون گفت: خداى را بر اين نعمت‏سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد.
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمى‏پذيرفتيد دانستيد؟ ! (5)

حكم شكار در حالات گوناگون توسط محرم

آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند. مامون رو به امام جواد-عليه السلام-كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم. امام جواد-عليه السلام-فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفاره‏اش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر است;و اگر جوجه پرنده‏اى را در بيرون حرم بكشد كفاره‏اش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد;و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفاره‏اش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود.
و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج‏باشد بايد قربانى را در «منى‏» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در «مكه‏» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، يكسان است;منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كرده‏اش پشيمان است‏برداشته مى‏شود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد (6(
قاضى القضات مات مى‏شود!
مامون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نيكى كند! حال خوب است‏شما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد. در اين هنگام ابو جعفر-عليه السلام-به يحيى فرمود: بپرسم؟ يحيى گفت: اختيار با شماست فدايت‏شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گويم و گرنه از شما بهره‏مند مى‏شوم.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاه‏مى‏كند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آيد آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى‏رسد بر او حلال مى‏گردد، و چون آفتاب غروب مى‏كند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشاء مى‏شود بر او حلال مى‏گردد، و چون شب به نيمه مى‏رسد بر او حرام مى‏شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏گردد؟ اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مى‏شود؟
يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمى‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانيد از جواب آن، ما را مطلع سازيد.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانه‏اى به او نگاه مى‏كند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آيد، كنيز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏كند و بر او حرام مى‏گردد، چون عصر فرا مى‏رسد او را به حباله نكاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مى‏كند (7) و بر او حرام مى‏شود، موقع عشا كفاره ظهار مى‏دهد و مجددا بر او حلال مى‏شود چون نيمى از شب مى‏گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏كند و زن بر او حلال مى‏گردد (8( .

جلوه‏هايى از علم گسترده امام

1- فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى

امام جواد-عليه السلام-غير از مناظراتش كه دو نمونه از آن ياد شد، گاه از راههاى ديگر نيز بيمايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مى‏كرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت‏» را در افكار عمومى تثبيت مى‏نمود. از آن جمله فتوايى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصيل آن بدين قرار است:
«زرقان‏» (9) ، كه با «ابن ابى دؤاد» (10) دوستى و صميميت داشت، مى‏گويد: يك روز «ابن ابى دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست‏سال پيش مرده بودم! پرسيدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جريان چه بود؟
گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على‏» (حضرت جواد) را نيز فرا خواند و از ما پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟
گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم: «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم‏» (11) : «صورت و دستهايتان را مسح كنيد» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مى‏گفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود، ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق‏» (12) : «صورتها و دستهايتان را تا آرنج‏بشوييد» تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مسئله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى‏گويم. اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دست‏بايد باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى‏پذيرد: صورت (پيشانى) ، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت‏بزرگ پا) . بنا بر اين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مى‏فرمايد:
«و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» (13) : «سجده گاهها (هفت عضوى كه‏سجده بر آنها انجام مى‏گيرد) از آن خداست، پس، هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد (و عبادت نكنيد) » (14) و آنچه براى خداست، قطع نمى‏شود.
«ابن ابى دؤاد» مى‏گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شديم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم! (15(

2- حديث‏سازان رسوا مى‏شوند!

نقل شده است كه پس از آنكه مامون دخترش را به امام جواد تزويج كرد (16) در مجلسى كه مامون و امام و يحيى بن اكثم و گروه بسيارى در آن حضور داشتند، يحيى‏به امام گفت:
روايت‏شده است كه جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام مى‏رساند و مى‏گويد: «من از ابوبكر راضى هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضى است؟ » . نظر شما درباره اين حديث چيست؟ (17(
امام فرمود: من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولى كسى كه اين خبر را نقل مى‏كند بايد خبر ديگرى را نيز كه پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مى‏بندند، بسيار شده‏اند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر كس بعمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنيد، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنيد» . امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و مى‏دانيم در دلش چه چيز مى‏گذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم‏» (18)
آيا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟ ! اين عقلا محال است.
يحيى گفت: روايت‏شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند»
حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقت‏شود، چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده است‏و لحظه‏اى از دايره اطاعت‏خدا خارج نشده‏اند، ولى ابوبكر و عمر مشرك بوده‏اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده‏اند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى سپرى كرده‏اند، بنابر اين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند.
يحيى گفت: همچنين روايت‏شده است كه: «ابو بكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند» (19) . درباره اين حديث چه مى‏گوييد؟ .
حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است كه درست‏باشد، زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان يافت نمى‏شود (تا ابو بكر و عمر سرور آنان باشند! ) اين روايت را بنى اميه، در مقابل حديثى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين-عليهما السلام-نقل شده است كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند» ، جعل كرده‏اند.
يحيى گفت: روايت‏شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است‏» . حضرت فرمود: اين نيز محال است;زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلى الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت‏با نور اينها روشن نمى‏شود ولى با نور عمر روشن مى‏گردد؟ !
يحيى اظهار داشت: روايت‏شده است كه «سكينه‏» به زبان عمر سخن مى‏گويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملك و فرشته مى‏گويد)
حضرت فرمود: من منكر فضيلت عمر نيستم;ولى ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاى منبر مى‏گفت: «من شيطانى دارم كه مرا منحرف مى‏كند، هرگاه‏ديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست‏باز آوريد»
يحيى گفت: روايت‏شده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبرى مبعوث نمى‏شدم، حتما عمر مبعوث مى‏شد» (20)
امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راست‏تر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح... » (21) . از اين آيه صريحا بر مى‏آيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟ هيچ يك از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيده‏اند، چگونه خدا كسى را به پيامبرى مبعوث مى‏كند كه بيشتر عمر خود را با شرك به خدا سپرى كرده است؟ ! و نيز پيامبر فرمود: «در حالى كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم‏»
باز يحيى گفت: روايت‏شده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است‏» ، يعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است.
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوت خود شك كند، خداوند مى‏فرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولانى بر مى‏گزيند» (22) . (بنابر اين، با گزينش الهى، ديگر جاى شكى براى پيامبر در باب پيامبرى خويش وجود ندارد).
يحيى گفت: روايت‏شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل مى‏شد، كسى جز عمر از آن نجات نمى‏يافت‏» . حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در ميان آنان هستى، خداوند آنان را عذاب نمى‏كند و نيز مادام كه استغفار مى‏كنند، خدا عذابشان نمى‏كند» (23) . بدين ترتيب تا زمانى كه پيامبر در ميان مردم است و تا زمانى كه مسلمانان استغفار مى‏كنند، خداوند آنان را عذاب نمى‏كند (24).

پی ‏نوشت ها:

-1پس از آن حضرت، فرزندش على هادى-عليه السلام-نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى-عليه السلام-نيز، در حالى كه بيش از نج‏سال نداشت، به اين منصب نائل گرديد.
-2يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مامون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آنكه مامون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مامون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مامون كسى نبود.
اما متاسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فراگرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
-3در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد.
-4يكى از اعمالى كه براى اشخاص در حال احرام، در جريان اعمال حج‏يا عمره حرام است‏شكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، ازينرو افرادى مثل يحيى بن اكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
-5مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 75-76-قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق، ص 168-172. راوى اين قضيه «ريان بن شبيب‏» -دايى معتصم-است كه از ياران امام رضا-عليه السلام-و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوينى، همان كتاب، ص 168-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319-321-طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 245-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 216-شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية-قم المقدسة، ص 99(.
-6مجلسى، همان كتاب، ص 77-قزوينى، همان كتاب، ص 174-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 246-مسعودى، همان كتاب، ص 217-شيخ مفيد، الاختصاص، ص 100.
-7ظهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا سبت‏به من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد.
-8مجلسى، همان كتاب، ص 78-قزوينى، همان كتاب، ص 175-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 247.
-9زرقان (بر وزن عثمان) لقب ابو جعفر بوده كه مردى محدث بوده است و فرزندش بنام «عمرو» استاد اصمعى محسوب مى‏شده است (مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 5، پاورقى(
-10ابن ابى دؤاد (بر وزن غراب) در زمان خلافت مامون، معتصم، واثق و متوكل عباسى، قاضى بغداد بوده است (مجلسى، همان كتاب، ص 5، پاورقى(
-11سوره مائده: آيه 5.
-12سوره مائده: آيه 5.
-13سوره جن: آيه 18.
-14مسجد (بكسر جيم: بر وزن مجلس، يا بفتح جيم: بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) به معناى محل سجده است، و همان طور كه مسجدها و خانه خدا و مكانى كه پيشانى روى آن قرار مى‏گيرد، محل سجده هستند، خود پيشانى و شش عضو ديگر نيز كه با آنها سجده مى‏كنيم محل سجده محسوب مى‏شوند و به همين اعتبار در اين روايت «المساجد» به معناى هفت عضوى كه با آنها سجده مى‏شود، تفسير شده است. نيز در دو روايت ديگر از امام صادق-عليه السلام-در كتاب كافى و همچنين يك روايت در تفسير على بن ابراهيم قمى «المساجد» به همين هفت عضو تفسير شده است. شيخ صدوق نيز در كتاب «فقيه‏» ، «المساجد» را به هفت عضو سجده تفسير نموده است. همين معنا را از «سعيد بن جبير» و «زجاج‏» و «فراء» نيز نقل كرده‏اند. ضمنا بايد توجه داشت كه اگر تفسير «المساجد» به هفت عضو ياد شده، جاى خدشه داشت، حتما فقهائى كه در مجلس معتصم حاضر و در صدد خرده‏گيرى بر كلام امام بودند، اشكال مى‏كردند. بنا بر اين چون هيچ گونه اعتراضى از طرف فقهاى حاضر در مجلس ابراز نشد، معلوم مى‏شود به نظر آنان نيز «المساجد» به معناى هفت عضو سجده بوده و يا لااقل يكى از معانى آن محسوب مى‏شده است. (پيشواى نهم حضرت امام محمد تقى-عليه السلام-، مؤسسه در راه حق، ص 26-29، به نقل از: تفسير صافى، ج 2، ص 752-تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 440-تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 372(.
-15پيشواى نهم... ، همان صفحات-طبرسى، مجمع البيان، شركة المعارف الاسلامية، 1379 ه. ق، ج 10، ص 372-عياشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى
، قم، مطبعة علمية، ج 1، ص 320-سيد هاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، قم، مطبوعاتي اسماعيليان، ج 1، ص 471-مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 1-5-قزوينى، همان كتاب، ص 294-شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 18، ص 490 (ابواب حد السرقة، باب 4( .
-16در مورد اين ازدواج در صفحات آينده بحث‏خواهيم كرد.
-17علامه امينى در كتاب الغدير (ج 5، ص 321) مى‏نويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاذ است.
-18و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (سوره ق: 16( .
-19 علامه امينى اين حديث را از برساخته‏هاى «يحيى بن عنبسة‏» شمرده و غير قابل قبول مى‏داند، زيرا يحيى شخصى جاعل حديث و دغلكار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322) . «ذهبى‏» نيز «يحيى بن عنبسه‏» را جاعل حديث و دغلكار و دروغگو مى‏داند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفى مى‏كند (ميزان الاعتدال، الطبعة الاولى، تحقيق: على محمد البجاوى، دار احياء الكتب العربية، 1382 ه. ق، ج 4، ص 400( .
-20علامه امينى ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بوده‏اند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316(
-21و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح‏» (سوره احزاب: 7(
-22الله يصطفي من الملائكة رسلا و من الناس‏» (سوره حج: 75(
-23و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون‏» (سوره انفال: 33(
-24طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه. ق، ج 2، ص 247-248-مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 80-83-قرشى، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1368 ه. ش، ص 644-647-مقرم، سيد عبد الرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد-عليه السلام-، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370 ه. ش، ص 98-100.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:كتاب سيره پيشوايان


نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي


بي گمان بازخواني جايگاه و نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي براي پاسخ گويي به برخي از پرسش ها و شبهاتي كه از سوي مخالفان و حتي دوستان مطرح مي شود امري ضروري و بايسته است. هدف نويسنده از بررسي جايگاه و نقش آن حضرت در نظام ولايي در مقاله حاضر از آن روست كه بازخواني آن به عنوان طرح مسئله و دعوت ديگران به بررسي و تحليل و تبيين علمي آن مي تواند غباري را كه در پس سده ها بر چهره تابناك حقيقت نشسته بزدايد و حقيقت مقام و جايگاه ايشان را بازنماياند.
مفهوم امامت در بينش و نگرش قرآني
براي اين كه نقش امام جواد(علیه السلام) به روشني در نظام ولايي و جايگاه ايشان چنان كه هست نمايان و آثار امامت وي به درستي آشكار شود مي بايست نخست جايگاه امامت در فرهنگ قرآني و شيعي دانسته شود. از اين رو پيش از ورود به مسئله ضروري است تا اين مفهوم بازخواني شود.
امام در بينش و نگرش قرآني و فرهنگ شيعي از جايگاه بس بلندي برخوردار است. امام خليفه الله و انسان معصوم كاملي است كه خود راه كمال را پيموده و به عنوان راهنما و مدير و مدبر نه تنها در خدمت انسان و بلكه هستي است تا هر كسي را به مقام و جايگاه لايق و شايسته خويش برساند.
امام و امامت را مي توان از ابعاد مختلف كلامي و عرفاني و سياسي و اجتماعي و در نظام ها و مدل هاي مختلف بررسي و جايگاه آن را شناسايي و معرفي كرد ولي آن چه درباره امام و امامت در مفهوم قرآني بيان شده آن است كه امام به عنوان خليفه و جانشين خدا بر هستي است كه به ولايت و ربوبيت طولي، همه موجودات آفرينش را به سوي كمال، هدايت و رهنمون مي گرداند.
از آن جايي كه همه هستي حتي فرشتگان به انسان كامل و معصوم سجده كرده اند و او را به عنوان خليفه الهي طوعا يا كرها اطاعت مي كنند، امام و خليفه كسي است كه مديريت ماسوي الله را به ولايت و خلافت الهي، به عهده گرفته است. از اين رو حتي شيطان رانده شده از درگاه خداوند نيز ناخواسته و علي رغم ميل و گرايش خويش، مجبور است تا تحت ولايت ايشان باشد.
در بينش قرآني و فرهنگ شيعي، جهان هستي با مركزيت زمين هرگز از خليفه الهي خالي نيست. خليفه الهي هم حجت كامل خداوند بر خلق است تا دانسته شود كه هر كسي از هر جايي مي تواند به كمال مطلق (خدا) برسد؛ زيرا انسان خاكي از پست ترين عنصر خلق شده و توانسته است با روح دميده در او به مقام و جايگاه خلافت الهي دست يابد و همگان به او سجده برده و از وي اطاعت كنند و مسخر او گردند. بنابراين كسي را نرسد كه مدعي شود كه اين ظرفيت و امكان براي وي فراهم نبوده است تا سير كمالي خويش را طي كند. از اين رو امام معصوم نه تنها حجت بر انسان هاست تا به پيروي از اين اسوه به سوي كمال تلاش كنند بلكه حجت و اسوه همه ماسوي الله مي باشد تا هر موجود و آفريده اي با بهره گيري از خليفه الهي به مقام لايق و شايسته خويش رسد.
اين گونه است كه نقش امام در نظام هستي به عنوان خليفه الهي نقش حجت است كه دليل كامل و راهي به سوي كمال است.
نقش ديگري كه براي امام در بينش و نگرش قرآني و فرهنگ شيعي تعريف مي شود اين است كه وي به عنوان ربوبيت طولي هر كسي را چنان كه شايسته است به سوي كمال مي برد و پرورش و تربيت او را به عهده مي گيرد. از اين رو آسمان ها و زمين و هر آن چه در آن است به ربوبيت طولي امام، كرها او طوعا به سوي خداوند مي روند و پرورش مي يابند.
در نظام انساني نقش امام در حوزه تبيين و روشنگري چون نقش پيامبران است و آنان هستند كه آموزه هاي وحياني را براي مردمان تبيين و روشن مي كنند.
آنان در حوزه اجتماعي و سياسي نظام ولايي، مديريت اجتماعي و سياسي جامعه را به عنوان انسان كامل در اختيار دارند و چه قايم و يا قاعد باشند مردمان را به سوي جامعه كامل و عدالت محور رهنمون مي سازند.
به هر حال امام در اصطلاح كلامي با آن كه داراي معاني متعددي است ولي به يقين مي توان گفت امام كسي است كه رياست عمومي در امور دين و دنيا را به عهده دارد.
امامت به معناي رياست عمومي فردي خاص بر امور دين و دنياي مردم در دنيا بالاصاله يا به جانشيني از پيامبر است، زيرا امامت داراي شئوني همچون رهبري سياسي و زعامت اجتماعي و مرجعيت ديني و تبيين وتفسير وحي و ولايت باطني و معنوي است كه از اين جهت امام، حجت خدا در زمان، ولي الله، انسان كامل حامل معنويت كلي انسانيت و قطب است و چون امامت، داراي شئون والايي است، شيعه آن را همانند نبوت به نص و امر الهي و از اصول دين (مذهب) مي داند، در حالي كه در ديدگاه اهل سنت از فروع دين شمرده شده و از اين جهت از افعال مكلفان به شمار مي آيد. در اصطلاح مديريت، رهبري از وظايف مدير است كه ديگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدف هايي معين ترغيب مي كند يا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تاثير قرار مي دهد.
ضرورت وجود امام (علیه السلام)وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه اي براي هدايت انسانها به سوي كمال و برقراري نظم در جامعه ضرورت دارد: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» (رعد7.، 13) روايات تفسيري اين آيه نيز اين حقيقت را تاييد مي كند كه امامي زنده تا روز قيامت در ميان انسانها حضور دارد؛ همچنين براساس رواياتي درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قيامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل مي شوند و اين سوره دليل روشني بر وجود امام در همه زمانهاست.
گروهي از مفسران، از آيه 119 توبه9. كه به مؤمنان فرمان همراهي با صادقان مي دهد: «ياايهاالذين امنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين» استفاده كرده اند كه بايد در هر عصري صادقاني باشند تا مردم براي پيمودن راه پرهيزكاري با آنان باشند. روايات، مقصود از صادقان را امامان دانسته است. افزون بر آيات، از روايات فراواني نيز استفاده مي شود كه زمين هيچ گاه از حجت الهي تهي نخواهد بود و هرگاه از حجت الهي تهي باشد اهلش را فرو خواهد برد.
به هرحال امامت در بينش و نگرش قرآني از چنين جايگاهي برخوردار مي باشد. بر اين پايه مي بايست به نقش و جايگاه امام جواد(علیه السلام) توجه كرد.
تفاوت امامان همانند تفاوت پيامبراندر آيات قرآني آمده است كه نمي بايست ميان پيامبران قايل به تفرقه شد و ارزش و جايگاه بلند آنان را ناديده گرفت.
در بينش قرآني همه پيامبران، انسان هاي كاملي بودند كه به مقامات عالي انسانيت دست يافته و توانسته اند خود را به جايي برسانند كه لايق ماموريت از سوي خداوند باشند. با اين همه در ميان آنها تفاوت هاي محسوس و ملموسي است؛ چنان قرآن به صراحت بيان مي كند كه ما برخي از پيامبران را بر برخي ديگر فضيلت و برتري داده ايم. اين بدان معنا نيست كه آنان از صد درجه به عنوان نهايت چيزي كم داشته باشند بلكه همه آنان مرتبه نهايي صد را در اختيار داشته و به آن مقام رسيده اند ولي برخي ديگر از اين هم فراتر رفته و با تلاش و عزم خويش به جايگاه بسيار برتري دست يافته اند. از اين رو برخي از پيامبران حتي به عنوان پيامبران اولوالعزم معرفي مي شوند و باز در ميان ايشان برخي از آنان برتر از ديگري مي باشند با آن كه همگان نور واحد هستند.
در ميان امامان به عنوان خلفاي خداوند در روي زمين همين مسئله وجود دارد. با اين كه همه آن ها نور واحد هستند ولي در ميان آن ها تفاوت هايي مي باشد كه نمي توان آن را ناديده گرفت ولي اين مسئله به معناي آن نيست كه آنان نقش خويش را در امامت به درستي ايفا نكرده اند و يا بود و نبود آنان در نظام امامي و پذيرش آن ها اثري ندارد آنگونه كه برخي گفته اند و مدعي شده اند كه مثلا امامت امام جواد(علیه السلام) چه نقش و تأثيري در كليت جريان امامت شيعي و يا زندگي ديروز شيعيان و يا امروز آنان ايفا مي كند؟
بي گمان بازخواني مقام امامت روشن مي سازد كه حتي اگر مسئله ربوبيت طولي ايشان بر هستي نباشد و يا خلافت الهي آنان و يا امور ديگر ناديده گرفته شود آنان همانند پيامبران بوده اند كه تفاوت هائي در ميان ايشان ثابت است.
در ميان پيامبران اولوالعزم حضرت عيسي(علیه السلام) با آن كه پيامبري بزرگ است ولي اگر به خوبي دقت شود دانسته مي شود كه آن حضرت نسبت به تورات موسي(علیه السلام) كاري انجام نداده است و تنها پاره اي از احكام تشديدي و مجازاتي را از دوش بني اسرائيل برداشته و يا برخي از باورهاي نادرست آنان را بازسازي كرده است. از اين رو با آن كه از پيامبران اولوالعزم است ولي در حوزه احكام تغييرات ملموس و زيادي ايجاد نكرده است و شريعت موسوي را با تغييراتي كه از انگشتان دست تجاوز نمي كند بازسازي و تأييد نموده است. با اين وجود اين بدان معنا نيست كه نقش حضرت عيسي را در نظام خلافت الهي و يا نظام شريعت ناديده بگيريم.
در ميان امامان(علیه السلام) نيز تفاوت فرصت و قدرت ها به خوبي نمايان است. بي گمان حضرت اميرمؤمنان(علیه السلام) يا امام حسين(علیه السلام) در نظام ولايي نقش جدي و سازنده تري داشته و به عنوان امامان برجسته، خودنمايي مي كنند ولي اين چنين نقشي را نمي توان در امام حسن مجتبي(علیه السلام) يا امام حسن عسكري(علیه السلام) يافت. با اين همه آنان نيز همان كاري را كه مأموريت داشته اند به انجام رسانده اند و در نظام ولايي همانند نظام پيامبري و خلافت الهي به وظيفه خويش چنان كه بايسته و شايسته بوده عمل كرده و چيزي را فروگذار نكرده اند.
با چشم پوشي از نقش امامان(علیه السلام) در نظام هستي و ربوبيت طولي ايشان، توجه به كاركردهاي نظام ولايي و نقش امام جواد(علیه السلام) در اين حوزه به روشني معلوم مي كند كه امام جواد(علیه السلام) چگونه توانسته نقش و جايگاه خود را به عنوان امام و ولي امر مردم به خوبي ايفا كند.
به سخن ديگر به نظر مي رسد باتوجه به كاركردهاي نظام ولايي و انتظارات دين و خدا از امام و انتظارات مردم از امام، حضرت جواد(علیه السلام) توانسته است در نظام ولايي نقش خود را به درستي ايفا كند. وي در زماني مأموريت مي يابد تا به عنوان امام و ولي امر مسلمانان نقش خود را به عهده گيرد كه نظام خلافت مأمون، امام رضا(علیه السلام) را تنها به جرم اين كه نظام خلافت سلطنتي را مخدوش و از مشروعيت انداخته و نظام ولايي قرآني و نبوي را تثبيت كرده به قتل مي رساند.
شكست مفتضحانه مأمون و خلافت سلطنتي از امام رضا(علیه السلام) و نظام ولايي موجب شد تا دشمن در انديشه شود تا نگذارد اين شكست ادامه يابد و قدرت در دست امام جواد(علیه السلام) تثبيت شود.
نزاعهاي فكري در دورأ امام جواد(علیه السلام)امام جواد(علیه السلام) در زماني به امامت مي رسد كه كودكي خردسال است. در اين زمان انديشه هاي فلسفي يوناني و قدرت مسيحيت و افكار و انديشه هاي آنان در دربار و جامعه نفوذ كرده و دوره اي است كه نزاع هاي فلسفي به شكل نزاع هاي كلامي معتزلي و اشعري رنگ و رويي ديني گرفته است. از سوي ديگر فقيهان قدرتمند به وسيله مذاهب ساخته شده از اصول ظاهري و عقلي و قياسي، توانسته اند براي خود در جامعه جايگاه و قدرتي كسب كنند. در اين دوران است كه فقه هاي چندگانه اهل سنت مي خواهد خود را تثبيت كند و به شكل سازمان يافته همانند فقه شيعي درآيد.
در اين دوره عقل گرايي معتزلي با تشويق مأمون تقويت شده و تعبد و نگرش هاي شهودي عقب نشيني كرده است. عقل گرايي معتزلي در كنار قياس گرايي حنفي تعبد در دين و احكام را سست مي كند. زماني است كه خردورزي، حوزه تعبد را به كناري مي راند و تقليد به عنوان امري باطل، رانده مي شود. قياس گرايي معتزلي اين امكان را به دستگاه خلافت سلطنتي مي دهد تا در مواردي كه نص و دليلي وجود ندارد كارهاي خويش را با قياس پيش برد و حكم شرعي را بسازد. دستگاه خلافت اين گونه توانست بسياري از موضوعات مستحدث را حل و فصل كند. قياس گرايي حنفي دستگاه فقه دولتي را سامان مي بخشد و عقل گرايي معتزلي دستگاه مشروعيت نظام خلافت سلطنتي را توجيه عقلاني مي كند و ضرورت و بقاي دولت را به اين شكل تثبيت مي كند.
اين گونه است كه دو نظام فلسفي عقل گراي معتزلي و نظام فقهي قياس گراي حنفي به كمك خلافت سلطنتي مي آيد و به آن مشروعيت سياسي به مفهوم جديد آن بخشيده و آن را تثبيت مي كند و به دستگاه قضايي و حقوقي آن شكل شرعي و مشروعيت ديني مي دهد.
امام جواد(علیه السلام) در اين دوره خود معجزه جاودانه اي است همانند حضرت عيسي(علیه السلام) كه توانسته بسياري از مسايل و شبهات را حل كند و اين فراتر از بيانات و كلمات و آثار ديگري است كه به جا گذاشته است. به اين معنا كه آن حضرت در زماني به امامت در نظام ولايي مي رسد كه خردسال بوده است. در اين جاست كه همانند حضرت عيسي(علیه السلام) با علماي عصر خويش مواجه مي شود و نظام فقهي قياس گراي حنفي را كه نقش بازسازي كنندأ نظام حقوقي نظام خلافت سلطنتي را به عهده داشت به چالش مي كشد. مباحثي كه آن حضرت در جلسات متعدد خويش بيان مي كند نظام فقهي دولت را فرو مي پاشاند كه خود عاملي براي سستي و فروپاشي نظام خلافت عباسي مي شود به گونه اي كه بعدها تنها به نام آنان كساني ديگر حكومت مي كنند و نظام خلافت سلطنتي تنها عروسك خيمه شب بازي برخي از قدرت ها مي شود.
مباحث ايشان هم چنين نظام فكري اعتزالي را فرومي پاشد و با بحث هايي كه درباره اختيار و تفويض بيان مي كند نشان مي دهد كه تفكر خردگرايي صرف اعتزالي كه مي كوشد تعبد را از دين اسلام بيرون راند و آن را از حيز اعتبار بياندازد، تفكري ناقص و نارساست كه نمي تواند خود را اثبات كند چه برسد كه بخواهد مشروعيت نظام خلافت سلطنتي را تثبيت كرده و آن را توجيه كند.
مقابله امام با اعتزاليون و قياس گرايانامام جواد(علیه السلام) در مدت كوتاه امامت خود، توانست از همان خردسالي با نظام تفكري اعتزالي و نظام فقهي قياس گراي حنفي كه خلافت سلطنتي را تثبيت مي كرد در افتد و همانند پدر بزرگوار خويش امام رضا(علیه السلام) آن را با شكست دوباره مواجه سازد.
اين گونه است كه امام جواد توانست افزون بر مديريت و ربوبيت طولي خويش به عنوان خليفه الله و انسان كامل، در حوزه نظام امامت و ولايت به تبيين احكام الهي و آموزه هاي قرآني به عنوان وظيفه اصلي و تبيين نظام ولايي به عنوان نظام كامل قرآني در حوزه سياسي بپردازد.
شكست هاي پياپي نظام خلافت سلطنت در حوزه هاي تفكري و فقهي موجب شد تا اين نظام نقش و تأثير امام جواد(علیه السلام) را در ايجاد ترديد در ميان دانشمندان و فقيهان درك كند. از اين رو براي رهايي از ادامه روند تلاش هاي امام، او را به شهادت مي رساند.
به هر حال به نظر مي رسد كه بازخواني نقش و جايگاه امامت در منظومه تفكري قرآن و شيعه مي تواند به درستي و روشني جايگاه هر يك از امامان(علیه السلام) و نقش آنان را در زندگي گذشته و امروز ما بنماياند بسياري از شبهات و پرسش ها با بازخواني اين نقش و جايگاه روشن مي شود. تلاش اين نوشتار بر اين بود كه با بهره گيري از روش تحليل و بازخواني آيات و روايات، نقش امام جواد(علیه السلام) به عنوان يكي از انوار روشن امامت در نظام ولايي شناسايي و معرفي شود. هرچند كه معلوم است اين بازخواني به جهت سرعت آهنگ مقالات كوتاه، شدني نيست و تنها توانسته است روشي نو در اختيار پژوهشگران قرار دهد.



http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:روزنامه کیهان– شماره18971


امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:22 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى


طلیعه
 

حضرت امام محمدتقى علیه السلام در دهم ماه رجب سال 195 ه. ق در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت رضا علیه السلام و مادر ارجمندش بانویى مصرى تبار به نام سبیكه مى‏باشد. ریحانه و خیزران از دیگر نام‌هاى مادر امام جواد علیه السلام است. حضرت رضا علیه السلام در مورد منزلت فرزندش امام جواد علیه السلام و مادر مكرمه آن حضرت، به یارانش فرمود: من داراى پسرى شده‏ام كه همچون موسى علیه السلام شكافنده دریاها [ى علم] است و همانند عیسى علیه السلام مادرى قدسیه و پاكیزه دارد. (1)
پیشواى نهم در سن 7 سالگى به امامت رسید و هفده سال رهبرى شیعیان را به عهده داشت. دوران امامت ‏حضرتش با دو نفر از خلفاى ستم پیشه عباسى مامون و معتصم مقارن بود. حضرت جواد علیه‌السلام در داشتن تمام صفات زیباى اخلاقى و انسانى سرآمد خوبان روزگار بود. پارسایى، علم و دانش و بخشندگى‏اش موجب شده بود كه با القاب جواد، تقى، مرتضى و منتجب شناخته شود. اما در این میان لقب «ابن الرضا» به خاطر شكوه و جلالت امام رضا علیه السلام در میان مردم شهرت بیشترى داشت و حتى بعد از آن حضرت، مردم امام دهم و یازدهم علیهماالسلام را نیز با همین لقب بیشتر مى‏شناختند. امام رضا علیه السلام هنگام خطاب به یگانه فرزندش، بیشتر، از كنیه «ابو جعفر» - كه نشانه احترام خاصى است - استفاده مى‏كرد. (2)
«صمد یعنى بزرگى كه تمام موجودات عالم در نیازهاى كوچك و بزرگ خود به او مراجعه كرده و محتاج اویند.»
امام محمدتقى علیه السلام كه در نوجوانى به مقام رفیع امامت نائل شده بود، در سن 25 سالگى و در عُنفوان جوانى به دستور معتصم عباسى و توسط همسر بى‏وفایش ام الفضل (دختر مامون) در شهر بغداد به شهادت رسید.
حضرت جواد علیه السلام از همسر دیگرش، سمانه مغربیه، داراى چهار فرزند پسر، به نام‌هاى: ابوالحسن امام على النقى علیه السلام، ابو احمد موسى مبرقع، ابو احمد حسین و ابوموسى عمران؛ و چهار فرزند دختر، به نام‌هاى: فاطمه، خدیجه، ام كلثوم و حكیمه بود.(3) حكیمه دختر امام جواد علیه السلام همان بانوى با فضیلت و مؤدب است كه در هنگام تولد حضرت مهدى علیه السلام در منزل برادر زاده‏اش امام حسن عسكرى علیه السلام حضور داشت و به نرجس خاتون یارى مى‏كرد.

شایسته‏ترین ترجمان قرآن
 

امامان معصوم علیهم السلام كه بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله حجت ‏خدا و جانشین پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به شمار مى‏روند شایسته‏ترین ترجمان وحى و آشناترین كس به تفسیر قرآن مى‏باشند. بر این اساس اگر بخواهیم كلام وحى را معنا كنیم، اول باید به سراغ امامان معصوم علیهم‌السلام برویم .
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: «این قرآن، خطوطى است كه در میان جلد پنهان است، با زبان سخن نمى‏گوید و نیازمند مفسر و ترجمان است... .» و سپس فرمودند: «فنحن احق الناس به؛ ما [امامان معصوم علیهم السلام] براى [تفسیر و ترجمان] قرآن از همه مردم شایسته‌تریم.» (4)
امام باقر علیه السلام در معناى آیه «و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فى العلم‏»(5)؛ فرمود: یعنى «معنى تمام قرآن را جز خداوند و كسانى كه راسخ در علم هستند(6) نمى‏دانند.» و امام صادق علیه‌السلام راسخان در علم را چنین معرفى كرد: «نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تاویله؛ ما [اهل بیت] راسخان در علم هستیم و ما تاویل قرآن را مى‏دانیم.»
پیشواى پنجم ضمن گفتار روشنگرانه‏اى كه در مورد امتیازات اهل‌بیت علیهم السلام بیان فرموده است، به این نكته اشاره كرده، مى‏فرماید: «نحن تراجمة وحى الله(7)؛ ما مترجمان وحى الهى هستیم.» امام صادق علیه السلام در معناى آیه: «بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتوا العلم‏»(8)؛ «ولى این قرآن آیات روشنى است كه در سینه دانشوران [و اهل علم] جاى دارد.» فرمود: «مقصود از اهل علم كه دانش تفسیر قرآن را در سینه خود جاى داده‏اند، امامان معصوم علیهم السلام هستند.» (9)
با توجه به نكات فوق در این نوشتار سعى شده است كه برخى از نكته‏هاى تفسیرى و مفاهیم قرآنى از سیره و سخن امام جواد علیه السلام استخراج شده و به مبلغان و مخاطبان گرامى عرضه شود، تا با پیروى از شیوه تبلیغى آن حضرت در عرضه مطالب بلند وحیانى، با برخى از معانى آیات الهى نیز آشنا شویم .

ترویج آیات قرآن
 

حضرت جواد علیه السلام بر این باور بود كه آیات الهى باید در جامعه فراگیر شود و تمام مسلمانان در گفتار و رفتار و استدلال‌هاى روزمره خود از قرآن و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت‏ سعى مى‏كرد كه در گفتگوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده كند. داستان زیر نمونه‏اى از این حقیقت است .
حضرت جواد علیه‌السلام در داشتن تمام صفات زیباى اخلاقى و انسانى سرآمد خوبان روزگار بود. پارسایى، علم و دانش و بخشندگى‏اش موجب شده بود كه با القاب جواد، تقى، مرتضى و منتجب شناخته شود.
قاسم بن محسن مى‏گوید: در سفرى كه به مكه رفته بودم در راه به شخص ضعیف و مستحقى برخورد كردم، از من چیزى خواست و من هم یك قرص نان به او صدقه دادم، سپس به راه خود ادامه دادم، در راه گردباد تندى وزید و عمامه‏ام را با خود برد. من هر چه تلاش كردم نفهمیدم كه به كدام سمت‏ برد. هنگام بازگشت در مدینه به حضور امام جواد علیه السلام رفتم، امام به من فرمود: اى قاسم! عمامه‏ات را در راه باد با خودش برد؟ گفتم: بلى. امام به خادم خود فرمود: برو عمامه قاسم را بیاور و او عیناً عمامه خودم را برایم آورد. من با شگفتى تمام به حضرت عرضه داشتم: اى پسر رسول خدا! این عمامه چگونه به دست ‏شما رسید . امام پاسخ داد: تو در راه به مستمندى صدقه دادى و خداوند احسان تو را پذیرفت و به شكرانه آن، عمامه‏ات را به تو برگرداند. حضرت جواد علیه السلام در ادامه سخن خویش این آیه را قرائت كرد: «ان الله لا یضیع اجر المحسنین‏» (10)؛ «خداوند متعال مطمئنا پاداش نیكوكاران را ضایع و تباه نمى‏سازد.» (11)

كودكى در مسند امامت
 

روزى على بن اسباط (یكى از شیعیان كوفى) در دوران كودكى امام جواد علیه السلام به حضور آن حضرت شرفیاب شد. او مى‏گوید: من دقیقاً به قد و قامت آن بزرگوار خیره شده و قیافه و حركات و سكناتش را زیر نظر داشتم تا در موقع مراجعت، شكل و شمایل امام جواد علیه السلام را بهتر براى یارانم در مصر نقل كنم. درست در همین هنگام كه با این اندیشه به او نگاه مى‏كردم، آن حضرت نشست و رو به سوى من كرده و گفت: «اى على بن اسباط! خداوند كارى را كه در مسئله امامت كرده، همانند كارى است كه در مسئله نبوت انجام داده است. گاهى در قرآن مى‏فرماید: «و آتیناه الحكم صبیا» (12)؛ «ما به یحیاى پیامبر علیه‌السلام در دوران كودكى فرمان [نبوت] دادیم.» و گاهى در مورد انسان‌ها مى‏فرماید: «حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة‏» (13)؛ «تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد عقلى برسد و به چهل سالگى بالغ گردد.» با توجه به این آیات همانگونه كه ممكن است ‏خداوند متعال حكمت را به انسانى در كودكى بدهد، در قدرت اوست كه آن را در چهل سالگى بدهد.»(14) و به این ترتیب هر گونه شك و شبهه را در مورد امامتش از ذهن على بن اسباط زائل نمود.
براى توضیح بیشتر نقل روایتى از امام رضا علیه السلام در اینجا مناسب مى‏نماید: روزى صفوان بن یحیى به حضرت رضا علیه السلام عرضه داشت: قبل از آن كه خداوند متعال فرزندت - حضرت ابوجعفر - را به شما عطا كند، مى‏فرمودید كه خداوند به من پسرى خواهد بخشید. اینك خداوند متعال او را به شما ارزانى كرد و چشم ما به جمالش روشن شد. حال مى‏پرسیم، - خداى نكرده - اگر خبرى شد [و شما از دنیا رفتید!] بعد از شما ما به چه كسى رجوع كنیم؟ امام رضا علیه السلام به فرزندش حضرت جواد علیه السلام - كه پیش رویش ایستاده بود - اشاره كرد. صفوان بن یحیى با كمال تعجب گفت: ایشان كه كودكى سه ساله هستند؟! [چطور مى‏شود یك كودك امام باشد؟] امام فرمودند: «و ما یضره من ذلك شى‏ء قد قام عیسى بالحجة و هو ابن ثلاث سنین؛ كودك بودن او در امامتش مشكل ایجاد نمى‏كند، عیسى علیه السلام در سه سالگى به حجیت الهى قیام نموده [و به نبوت رسید] .» (15)
على بن اسباط مى‏گوید: روزى به امام جواد علیه السلام عرض كردم: اى مولاى من! مردم به كوچكى سن شما ایراد مى‏گیرند و به این جهت از پذیرفتن امامتتان سر باز مى‏زنند. امام در پاسخ فرمودند: چرا آنان این نكته را بر من ایراد مى‏گیرند؟ به خدا سوگند! خداوند متعال به پیامبرش صلى الله علیه و آله فرمود: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیرة انا و من اتبعنى‏» (16)؛ «بگو: این راه من است! من و هر كسى كه پیرو من باشد، با بصیرت كامل، [همه مردم را] به سوى خدا دعوت مى‏كنیم .»
و غیر از على علیه السلام در اول اسلام كسى از رسول الله صلى الله علیه و آله پیروى نكرد. و آن حضرت در آن هنگام 9 ساله بود و من هم 9 سال دارم. (17) [كه با بصیرت كامل مردم را به سوى خدا هدایت مى‏كنم؟]

سوگندهاى قرآن
 

یكى از مهم‌ترین عوامل پیشرفت جوامع، سوق دادن افراد آن به سوى علم و دانش و تفكر است. قرآن كریم با شیوه‏هاى مختلفى انسان‌ها را به تفكر واداشته است. یكى از این شیوه‏ها، سوگندهاى آن است. معمولا امور مقدس و ارزشمند مورد قسم قرار مى‏گیرند. خداوند متعال در موارد متعددى از كتاب خویش به پدیده‏هاى طبیعى جهان آفرینش قسم مى‏خورد؛ و شب و روز و ستاره و خورشید و ماه و امثال آن مورد سوگند خداوند متعال قرار گرفته‏اند. على بن مهزیار درباره سوگندهاى قرآن از محضر امام جواد علیه السلام نكته‏اى را نقل كرده است كه قابل دقت و بررسى است. او روزى از پیشواى نهم سؤال كرد: سوگندهاى قرآن همانند: «و اللیل اذا یغشى والنهار اذا تجلى والنجم اذا هوى‏» و نظائر اینها براى چه در قرآن مورد قسم قرار گرفته است؟ امام فرمود: خداى تعالى [براى بیدارى انسان و تحریك اندیشه و عقل وى] مى‏تواند به هر یك از مخلوقاتش كه بخواهد سوگند یاد كند ولى مردم جز به ذات او، به چیز دیگرى نباید سوگند یاد كنند. (18)

هدایت گمراهان با آیات الهى
 

قاسم بن عبدالرحمن به مذهب زیدیه گرایش داشت، اما با شنیدن آیاتى از قرآن كه امام جواد علیه السلام بر وى قرائت كرد، با حقیقت آشنا شده و به امامت امام جواد علیه السلام و سائر ائمه اعتقاد پیدا كرد. او در این مورد مى‏گوید: من زمانى به مذهب زیدیه تمایل داشتم تا این كه به بغداد سفر كردم و مدتى آنجا بودم، در همان ایام روزى در یكى از خیابان‌هاى بغداد، دیدم مردم با شور و شوق وصف ناپذیرى به یك نقطه معلومى متوجه هستند؛ بعضى مى‏دوند، بعضى بالاى بلندی‌ها مى‏روند، بعضى ایستاده و آنجا را تماشا مى‏كنند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرضا! (حضرت جواد فرزند امام رضا علیه السلام) مى‏آید. گفتم: من هم باید او را ببینم. تا آن كه حضرت جواد علیه السلام سوار بر مركب نمایان شد. من همچنان كه به او خیره شده بودم، پیش خودم گفتم: خداوند گروه امامیه را از رحمت ‏خود دور كند، آنها اعتقاد دارند كه پروردگار متعال، اطاعت این جوان را بر مردم واجب گردانیده است! همین كه این اندیشه در ذهن من خطور كرد، آن حضرت راهش را به سوى من كج كرد و رو به من كرده، این آیه را قرائت كرد: «ابشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفى ظلال و سعر» (19)؛ [قوم ثمود گفتند:] آیا ما بشرى از جنس خود را پیروى كنیم؟ در این صورت ما در گمراهى و جنون خواهیم بود.»
با شنیدن این آیه - كه از دل من گواهى مى‏داد - با خود اندیشیدم كه: مثل این كه او ساحر و پیشگو است كه از اندیشه‏هاى نهانى من خبر مى‏دهد؟ حضرت جواد علیه السلام دوباره مرا خطاب كرده و این آیه را تلاوت فرمود: «ءالقى الذكر علیه من بیننا بل هو كذاب اشر» (20)؛ «آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، بلكه او آدم بسیار دروغگو و خودپسندى است.» وقتى كه متوجه شدم حضرت جواد علیه‌السلام واقعا از اندیشه‏هاى قلبى من خبر مى‏دهد و این براى افراد عادى ممكن نیست، فهمیدم كه او ولى خدا و امام مسلمین است. بعد از آن از مذهب زیدیه دست ‏برداشته، اعتقادم به آن بزرگوار كامل شد و به امامت ‏حضرتش اقرار كرده و اعتراف نمودم كه او حجت‏خدا بر مردم است. (21)

پیامبران مرسل
 

حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام در تفسیر ذاالكفل - كه در آیه 48 سوره ص مورد ستایش خداوند قرار گرفته - مى‏گوید: نامه‏اى به امام جواد علیه السلام نوشتم و در آن از نام «ذاالكفل‏» و این كه آیا او پیامبر مرسل بود یا نه؟ پرسش نمودم . امام جواد علیه السلام در پاسخ فرمود: خداى متعال یكصد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد، و سیصد و سیزده نفر از آنان مرسل بودند و «ذو الكفل‏» یكى از آن مرسلین است كه بعد از سلیمان بن داود مى‏زیست، و در میان مردم مانند داود علیه السلام قضاوت مى‏كرد و جز براى خداى عزوجل خشمگین نمى‏شد و نام شریف او «عویدیا» بود. او همان است كه خداى عز و جل در كتاب شریف خود از او نام برده و فرمود: «واذكر فى الكتاب اسمعیل والیسع و ذاالكفل كل من الاخیار» (22)؛ «و در این كتاب به یاد آر «اسماعیل‏» و «یسع‏» و «ذو الكفل‏» را كه همه از نیكان بودند.»

نام‌هاى خداوند
 

ابو هاشم جعفرى از امام جواد علیه السلام سؤال كرد كه معناى واحد چیست؟ حضرت پاسخ داد: اجماع و اتفاق زبان‌هاى مردم به یگانگى و وحدانیت ‏خداوند متعال مى‏باشد، چون خداوند در قرآن كریم مى‏فرماید: «و لئن سالتهم من خلقهم لیقولن الله‏» (23)؛ «و اگر از آنان بپرسى چه كسى آنان را آفریده است، قطعاً همه آنان خواهند گفت: خدا .» (24)
وى همچنین معناى صمد را - كه در سوره توحید آمده است - از امام جواد علیه السلام چنین نقل مى‏كند:
«صمد یعنى بزرگى كه تمام موجودات عالم در نیازهاى كوچك و بزرگ خود به او مراجعه كرده و محتاج اویند.» (25)

مقابله با تحریف كنندگان قرآن
 

احمدبن محمد بن سیارى (26) حدود صد و هشتاد و هشت روایت در مورد تحریف قرآن نقل كرده است. وى كه فردى غیرقابل اعتماد و در نقل احادیث ضعیف و كذاب مى‏باشد مورد قدح (سرزنش کردن) امام جواد علیه السلام قرار گرفت. آن حضرت احمد سیارى را - كه در مورد امامت دچار غلو شده بود و احادیثى را در مورد تحریف قرآن جعل مى ‏كرد - در نامه‏ هاى خود تكذیب نموده و ادعاهاى او را باطل و بى اساس خواند. (27)

اندیشه‏هاى ناب در تفسیر قرآن
 

امام جواد علیه السلام به عنوان پاسدار حریم وحى از تفسیرهاى نابجا و غیر عقلانى آیات قرآن جلوگیرى كرده و علماء و دانشمندان را به سوى فهم صحیح آیات راهنمایى مى‏كرد. در اینجا به دو مورد اشاره مى‏كنیم:
1- روزى در مجلس معتصم، برخى از دانشمندان به آیه‏اى استناد كرده و یك حكم شرعى صادر نمودند. امام جواد علیه السلام كه در آن جلسه حضور داشت ‏خطاى آنان را گوشزد نموده و تفسیر صحیح را براى حاضرین ارائه نمود.
امام جواد علیه السلام در پاسخ فرمود: خداى متعال یكصد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد، و سیصد و سیزده نفر از آنان مرسل بودند و «ذو الكفل‏» یكى از آن مرسلین است كه بعد از سلیمان بن داود مى‏زیست، و در میان مردم مانند داود علیه السلام قضاوت مى‏كرد و جز براى خداى عزوجل خشمگین نمى‏شد و نام شریف او «عویدیا» بود.
محمدبن مسعود عیاشى سمرقندى در تفسیر خود ماجراى آن مجلس را چنین آورده است: در زمان معتصم عباسى، عوامل خلیفه عده‏اى دزد را - كه راه‌هاى عمومى در بین شهرها را براى مسافرین و كاروان‌هاى حج نا امن كرده بودند - دستگیر كرده و از مركز خلافت در مورد چگونگى مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس، مجلس مشورتى تشكیل داده و از دانشمندان عصر، كیفیت اجراى حد شرعى را در مورد آنان خواستار شد. آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راهكار است، آنجا كه مى‏فرماید: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فساداً ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض‏»(28)؛ «كیفر كسانى كه با خدا و رسول او به جنگ و محاربه بر مى‏خیزند و در روى زمین در اشاعه فساد تلاش مى‏كنند، این است كه: اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پاى آنان به عكس یكدیگر قطع شود و یا این كه از سرزمین خود تبعید گردند.»
آنان به خلیفه پیشنهاد كردند طبق این آیه، یكى از كیفرهاى فوق را در مورد تبهكاران انتخاب كند. معتصم عباسى در همان جلسه از امام جواد علیه السلام نیز نظر خواست. آن حضرت اول از اظهار نظر خوددارى كرد، اما وقتى كه با اصرار خلیفه مواجه شد، نظر خود را چنین اعلام كرد: اینان در استدلال به آیه خطا كردند. استنباط حكم شرعى از این آیه دقت ‏بیشترى مى‏طلبد و باید تمام جوانب مسئله در نظر گرفته شود و نسبت‏ به جرم‌هاى مختلف كیفرها فرق مى‏كند؛ زیرا این مسئله صورت‌هاى مختلف و احكام جداگانه دارد: الف- اگر این راهزنان فقط راه را ناامن كرده‏اند؛ نه كسى را كشته و نه مال دیگرى را به غارت برده‏اند، مجازات آنان فقط حبس است و این همان معناى نفى از ارض است.
ب- اگر راه را ناامن كرده و افراد بى‏گناهى را كشته‏اند، اما به مال دیگران تجاوز نكرده‏اند، مجازات آنان اعدام است.
ج- اگر امنیت را از راه‌هاى عمومى سلب كرده، انسان‌هاى بى‏گناه را كشته و مال مردم را نیز به غارت برده‏اند، كیفر آنان باید سخت‏تر باشد؛ یعنى اول دست و پایشان را به عكس همدیگر قطع مى‏كنند، پس به دار مجازات آویخته مى‏گردند.
معتصم این نظریه را پسندیده و به عامل خود دستور داد، طبق نظر امام جواد علیه السلام عمل كند. (29)
2- زرقان، یكى از دوستان صمیمى احمدبن ابى داود، قاضى بغداد بود. او مى‏گوید: روزى دوستم احمد را دیدم كه از مجلس معتصم - هشتمین خلیفه عباسى - مى‏آید؛ اما خیلى افسرده و ناراحت است. گفتم: چرا این قدر ناراحت و افسرده‏اى؟ پاسخ داد: امروز در مجلس خلیفه، ابو جعفر ابن الرضا علیه السلام چنان مرا عاجز و درمانده كرد كه آرزو كردم، اى كاش بیست ‏سال پیش از این مرده بودم و مثل چنین روزى را نمى‏دیدم!! گفتم: مگر چه شده؟ گفت: امروز در مجلس خلیفه نشسته بودیم، شخصى را به اتهام دزدى پیش خلیفه آوردند و او به سرقت اعتراف كرد. در این حال، معتصم به دانشمندان و فقهاى مجلس رو كرده و گفت: چگونگى اجراى حد الهى بر این دزد را بیان كنید! دست او را چطور قطع كنیم؟
من گفتم: دست دزد را باید از مچ قطع كرد. خلیفه پرسید، به چه دلیل؟ گفتم: به دلیل آن كه دست، انگشتان و كف تا مچ را شامل مى‏شود و خداوند در آیه تیمم فرموده: «فامسحوا بوجوهكم و ایدیكم منه‏»؛ «[با خاك پاك تیمم كنید و] از آن، بر صورت [پیشانى] و دست‌ها [تا مچ] بكشید.»
بسیارى از علماء در این نظریه با من موافقت كرده و آن را تایید نمودند. اما عده‏اى دیگر گفتند: باید دست را از آرنج‏ برید. خلیفه پرسید: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل آیه وضو كه مى‏فرماید:
«فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الى المرافق‏»؛ «[هنگام اقامه نماز] صورت و دست‌ها را تا آرنج ‏بشویید.» خداوند متعال حدود دست را در این آیه تا آرنج معین كرده است. برخى نیز فتوا دادند كه: باید از شانه، دست را قطع كرد و استدلال مى‏كردند كه دست از انگشتان تا شانه را شامل مى‏شود .
خلیفه با مشاهده اختلاف آراء در میان فقها متحیر شده و به محمد بن على علیهماالسلام رو كرده و گفت: اى ابا جعفر! در این موضوع شما چه مى‏گویید! او پاسخ داد: علماء گفتارهاى خود را بیان كردند و شما شنیدید؛ مرا از بازگو كردن نظریه‏ام معاف بدار! خلیفه گفت: شما را به خدا سوگند نظر خود را در این موضوع بیان كنید.
حضرت جواد علیه السلام فرمودند: اكنون كه قسم دادى، به ناچار نظر خود را مى‏گویم: این حدود كه علماى مجلس تعیین كردند صحیح نیست، بلكه باید چهار انگشت او، بدون انگشت ابهام، بریده شود .
خلیفه گفت: دلیل شما براى این مدعا چیست؟ محمد بن على علیهماالسلام پاسخ داد:
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرموده است: «السجود على سبعة اعضاء: الوجه والیدین و الركبتین والرجلین؛ سجده با هفت عضو انجام مى‏شود: پیشانى، دو [كف] دست، دو زانو و دو [انگشت ابهام] پا.» اى خلیفه! هرگاه دست را از مچ، یا از مرفق جدا كنند، دیگر دستى براى سجده باقى نمى‏ماند؛ در صورتی كه خداوند متعال در قرآن مى‏فرماید: «و ان المساجد لله‏»؛ «مواضع سجده مخصوص خداوند است.» و هر چه براى خدا باشد بریده نمى‏شود. معتصم از این استدلال قرآنى شگفت زده شد و آن را تصدیق نمود. آنگاه دستور داد انگشتان دزد را طبق نظر محمد بن على علیهماالسلام بریدند. (30)
زرقان در ادامه سخن خود مى‏گوید: ابن ابى داود از آن روز به بعد سخت مضطرب و پریشان احوال بود و با خود مى‏گفت: چرا نظریه او - كه قاضى مخصوص خلیفه است - پذیرفته نشد، اما فتواى یك جوان پذیرفته شد و او از شدت حسد بر خود مى‏پیچید، تا این كه بعد از سه روز پیش معتصم رفته و چنین گفت: نصیحت و خیرخواهى امیرالمؤمنین بر من واجب است و من مى‏ترسم اگر این سخن را نگفته باشم، در روز قیامت در آتش جهنم بسوزم . پرسید: چه مى‏خواهى بگویى؟! ابن ابى داود گفت: وقتى شما مجلسى را مركب از علماء و فقها تشكیل مى‏دهید، تا امر مهمى از امور دینى مطرح شود و در آن مجلس وزراء، امراء، فرماندهان نظامى، صاحب منصبان كشور، دربانان و خدمتگزاران حضور دارند، گفتگوها و مذاكرات این مجلس را مردم در خارج مى‏شنوند و به همه جا پخش مى‏شود، با این حال شما در چنین جلسه با شكوهى راى فقها را رد كرده و گفته یك مرد جوانى را مى‏پذیرید كه عده زیادى به امامت او قائل هستند و آنان او را به مقام خلافت ‏شایسته‏تر مى‏دانند، این عمل شما موجب مى‏شود كه جایگاه محمدبن على علیهماالسلام در میان مردم تقویت ‏شده و حكومت ‏شما تضعیف شود!
هنگامى كه خلیفه عباسى سخنان كینه توزانه این قاضى حسود را شنید، رنگش تغییر یافت و به او گفت: خداى متعال به تو جزاى خیر دهد كه مرا راهنمایى كرده و آگاه ساختى .
سخن چینى ابن ابى داود آنچنان خلیفه را دگرگون كرده و افكارش را پریشان ساخت كه به فاصله چند روز امام جواد علیه السلام را مسموم كرده و به شهادت رساند. (31)

پي‌نوشت‌ها:
 

1) بحارالانوار، ج 50، ص‏15 .
2) گفتنى است كه امام جواد علیه السلام پسرى به نام جعفر نداشت تا مكنى به ابوجعفر باشد، اما از آنجایى كه آن حضرت شباهت زیادى به جدش امام باقر علیه السلام داشت‏ به ابوجعفر ثانى مشهور گردید.
3) منتهى الآمال، ج‏2، ص 350 .
4) نهج البلاغه، خطبه 125 .
5) آل عمران/7 .
6) تفسیر صافى، ج‏1، ص‏318 .
7) كافى، ج‏1، ص‏192 .
8) عنكبوت/49 .
9) تفسیر الصافى، ج‏1، ص‏20 .
10) توبه/120 .
11) الخرائج، ج‏1، ص‏377/ كشف‏الغمه، ج‏2، ص‏367 .
12) مریم/12 .
13) احقاف/15 .
14) كافى، مولد ابى جعفر محمد بن على الثانى، حدیث 3 .
15) المیزان، ج‏14، ص‏55 .
16) یوسف/108 .
17) تفسیر قمى، ج‏1، ص‏358 .
18) المیزان، ج‏20، ص‏307 .
19) قمر/24 .
20) همان/25 .
21) كشف الغمه، ج‏3، ص‏216/ معجم رجال الحدیث، ج‏15، ص‏26 .
22) المیزان، ج‏17، ص‏216، ذیل آیه 48 سوره ص .
23) زخرف/87 .
24) المیزان، ج‏18، ص‏128 .
25) المیزان، ذیل سوره توحید .
26) نجاشى در مورد وى مى‏نویسد: وى در زمان امام عسكرى علیه السلام از نویسندگان آل طاهر بود . او داراى اعتقادات فاسد و در نقل حدیث ضعیف مى‏باشد. (رجال نجاشى، ص‏80). شیخ طوسى نیز احمد سیارى را در كتاب رجال خود، بدون این كه تایید یا توثیق نماید، در ردیف راویان امام هادى و امام عسكرى علیهماالسلام به شمار آورده است. (رجال الشیخ، ص 384 و 397). اما در كتاب فهرست ‏خویش او را شدیداً تخطئه و تضعیف كرده و به اعتقادات نادرست وى اشاره نموده است. (فهرست ‏شیخ طوسى، ص‏23).
27) معجم رجال الحدیث، ج‏3، ص‏73 .
28) مائده/33 .
29) تفسیر العیاشى، ج‏1، ص‏315 .
30) وسائل الشیعه، ج‏28، ص‏253 .
31) تفسیر عیاشى، ج‏1، ص‏319/ جلوه‏هایى از نور قرآن، ص‏137 . منبع:مجله مبلغان، شماره 45 ، عبدالكریم پاك‏نیا
 

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:مجله مبلغان، شماره 45 ، عبدالكریم پاك‏نیا


امام جواد(علیه السلام) تجسم صلابت
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
امام جواد(علیه السلام) تجسم صلابت


در ميان خانواده امام رضا(علیه السلام) و در محافل شيعه از حضرت امام‏جواد(علیه السلام) به عنوان مولودى پرخير و بركت‏ياد مى‏شود; چنان كه‏صنعانى مى‏گويد: روزى در محضر امام رضا(علیه السلام) بودم. فرزندش ابوجعفررا كه خردسال بود. آوردند. امام فرمود: اين مولودى است كه ‏براى شيعيان ما با بركت‏تر از او زاده نشده است. شايد چنين تصور شود كه امام جواد(علیه السلام) ازامامان قبلى براى‏شيعيان با بركت‏تر بوده است. اين مطلب قابل قبول نيست. بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قراين نشان مى‏دهد. تولد حضرت‏جواد(علیه السلام)در شرايطى صورت گرفت كه خير و ركت‏خاصى براى شيعيان به‏ارمغان آورد. عصر امام رضا(علیه السلام)مشكلات خاص خود را داشت و حضرت‏رضا(علیه السلام)در معرفى امام بعدى با مسايلى رو به رو گرديد كه در عصرامامان قبل سابقه نداشت. از يك سو، پس از شهادت امام‏كاظم(علیه السلام)گروهى كه به «واقفيه‏» معروف شدند. بر اساس‏انگيزه‏هاى مادى، امامت امام رضا(علیه السلام)را منكر شدند و از سوى ديگر،امام رضا(علیه السلام)تا حدود چهل و هفت‏سالگى داراى فرزند پسر نشد. چون‏احاديث رسيده از پيامبر(صلی الله علیه واله)حاكى بود كه امامان دوازده نفرند ونه نفر آنان از نسل امام حسين(علیه السلام)خواهند بود، فقدان فرزند براى‏امام رضا(علیه السلام)هم امامت‏خود آن حضرت و هم تداوم امامت را با پرسش‏رو به رو مى‏ساخت. واقفيان نيز اين موضوع را دستاويز قرار داده،امامت امام رضا(علیه السلام) را انكار مى‏كردند. اعتراض حسين بن قياماى‏واسطى به امام هشتم(علیه السلام)در اين باره و پاسخ آن حضرت، بر درستى‏اين سخن گواهى مى‏دهد. ابن قياما كه از سران واقفيه بود. درنامه‏اى امام رضا(علیه السلام)را عقيم خواند و نوشت: چگونه ممكن است امام‏باشى در صورتى كه فرزند ندارى؟ امام در پاسخ فرمود: از كجامى‏دانى من داراى فرزند نخواهم شد. سوگند به خدا، بيش از چندروز نمى‏گذرد كه خداوند پسرى به من عطا مى‏فرمايد و اين پسر، حق‏را از باطل جدا مى‏كند.
خطر ديگرى كه در اين مقطع حساس شيعيان را تهديد مى‏كرد، قدرت‏گرفتن مذهب «معتزله‏» بود. مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق‏گام نهاده بود و حكومت وقت نيز از آنان پشتيبانى مى‏كرد. معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مى‏كردند. آنچه عقلشان صريحا تاييد مى‏كرد، مى‏پذيرفتند و بقيه را انكارمى‏كردند. چون نيل به مقام امامت امت در سنين خردسالى با عقل‏ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، پرسشهاى دشوار و پيچيده‏اى مطرح‏مى‏كردند تا به پندار خود آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست‏دهند. البته امام جواد(علیه السلام)با پاسخهاى قاطع از اين مناظره‏هاسربلند برون آمده، هرگونه ترديد در مورد امامت‏خود را از بين‏برد و اصل امامت را تثبيت كرد. به همين خاطر، در زمان امام‏هادى(علیه السلام)اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد; زيرا براى همه روشن شده‏بود كه در برخوردارى از اين منصب الهى، خردسالى تاثيرى ندارد.

عصر تهاجم عقيدتى

امام جواد(علیه السلام)با دو خليفه نيرنگ‏باز عباسى يعنى مامون و معتصم‏معاصر بود. به گواهى متون تاريخى مامون مكارترين و منافق‏ترين‏خلفاى عباسى است. او كسى است كه براى كسب پيروزى نهايى و قطعى بر انديشه شيعه،بسيار كوشيد. هدف نهائى مامون از تشكيل مجالس مناظره با امامان شيعه،شكست آنان و در نهايت‏سقوط مذهب تشيع بود. او ى‏خواست‏براى‏هميشه ستاره تشيع خاموش گردد و بزرگترين منبع و مصدر مشكلات وخطراتى كه مامون و ديگر حاكمان غاصب و ستمگر را تهديد مى‏كرد،از ميان برداشته شود. مامون به حميدبن مهران - كه در خواست‏مناظره با امام رضا(علیه السلام)كرده‏بود.- گفت: نزد من هيچ چيز از كاهش‏منزلت وى محبوب تر نيست.
او همچنين به سليمان مروزى گفت: به خاطر شناختى كه از قدرت‏علمى‏ات دارم، تو را به مباحثه با او(امام رضا(ع‏» مى‏فرستم وهدفى ندارم جز اين كه او را فقط در يك مورد محكوم كنى.
در چنين عصرى امام جواد(علیه السلام)قاطعانه و با صلابت دربرابرانحراف‏ها، كجروى‏ها، مسامحه‏ها، توهين‏ها و ديگر حيله‏ها و مكرهاى‏خلفاى باطل ايستاد و از حقانيت دين دفاع كرد. اين مقاله ‏نمونه‏هايى از قاطعيت و صلابت امام جواد(علیه السلام)در برابر دستگاه ستم وتزوير بنى‏عباس را گرد آورده است.

1- امام جواد و انتقام از قاتلان حضرت زهرا(سلام الله علیها)

همه امامان شيعه در برابر ستمى كه در باره حضرت زهرا(سلام الله علیها) انجام‏شد، حساس بودند و به مناسبتهاى مختلف خشم خود را از اين قضيه ‏ابراز مى‏كردند. زكريا بن آدم مى‏گويد: خدمت‏حضرت رضا(علیه السلام) نشسته‏بودم كه امام جواد(علیه السلام)را پيش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد(علیه السلام) دستهايش را بر زمين نهاد، سرش را به طرف آسمان‏بلند كرد و در فكرى عميق فرو رفت. امام رضا(علیه السلام)فرمود: جانم‏فدايت چرا در فكرى؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: به آنچه در باره مادرم‏زهرا(علیها السلام) انجام شد، مى‏انديشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه‏اگر دستم به آنها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم وريشه‏شان را بركنم. در اين هنگام، امام رضا(علیه السلام) او را در آغوش‏كشيد، ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: پدر و مادرم فدايت، به‏راستى كه تو لايق امامت‏شيعه هستى.

2- خطبه كوبنده

شايعه انقطاع نسل امامت از امام رضا(علیه السلام)كه ساخته واقفيه بودتا آنجا پيش رفت كه به حد افترا رسيد و گفتند: چون رنگ چهره‏امام جواد(علیه السلام)گندمگون است، فرزند امام رضا(علیه السلام)نيست و براى اين كه‏ثابت‏شود او فرزند امام رضا(علیه السلام)است‏بايد او را نزد قيافه‏ شناسها ببريم. بدين ترتيب ، باگستاخى، امام جواد(علیه السلام)را كه در آن وقت‏حدود دو سال داشت. نزد قيافه‏ شناسها بردند. آنان به محض ديدن‏امام به سجده افتادند و خطاب به كسانى كه امام را آورده بودند،گفتند: واى برشما! چگونه اين كوكب درخشان و نور منير را برامثال ما عرضه مى‏كنيد؟! به خدا قسم، او از نسلى پاك و پاكيزه واز اصلاب طاهر و مطهر است. او از ذريه على‏بن ابى‏طالب(علیه السلام)و رسول‏الله(صلی الله علیه واله) است. او را ببريد و بر اين كار خود استغفار كنيد. دراين هنگام، امام جواد(علیه السلام) با فصاحتى بى‏نظير فرمود: ستايش مخصوص‏كسى است كه ما را از نور خودش و با دست‏خودش خلق كرد و از ميان‏خلقش ما را برگزيد و امين خود قرار داد. اى مردم! من محمدفرزند رضا و او فرزند كاظم و او فرزند صادق و او فرزند باقر واو فرزند زين العابدين و او فرزند حسين شهيد و او فرزند على‏ابن‏ابى‏طالب: است. من پسر فاطمه(سلام الله علیها) و محمد(صلی الله علیه واله) هستم. آيا در نسب چون‏منى شك كرده، بر من و پدرم افترا مى‏بنديد و مرا به قيافه‏شناسان عرضه مى‏كنيد؟! به خدا قسم، من هم نسب شما و هم نسب‏قيافه شناسها را از خود شما و آنها بهتر مى‏دانم. من ظاهر وباطن همه را مى‏دانم و نيز مى‏دانم چه آينده‏اى درانتظار شما وآنها است. اين علمى است كه از خداوند قبل از خلقت آسمان و زمين‏به مارسيده است. وقتى اين خبر به امام رضا(علیه السلام)رسيد، فرمود: مانند اين قضيه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) نيز تكرار شد. وقتى ماريه‏قبطيه حضرت ابراهيم را به دنيا آورد، عده‏اى به او تهمت زدند وگفتند: اين پسر به رسول الله شبيه نيست. در نهايت پيامبراكرم(ص)حضرت على(علیه السلام)را مامور پى‏گيرى قضيه كرده، فتنه‏سازان رارسوا ساخت و خطاب به آنان فرمود: خدا شما دو نفر را نيامرزد. وقتى آن دو از پيامبر(صلی الله علیه واله) تقاضاى استغفار كردند، آيه 80 سوره‏توبه نازل شد:(و ان تستغفرلهم سبعين مره فلن يغفرالله لهم
آنگاه امام رضا(علیه السلام)ادامه داد: سپاس خداى را كه در من و پسرم‏اسوه‏اى مانند پيامبر و پسرش قرار داد.

3- مبارزه با حديث‏سازان

پس از آن كه مامون دخترش را به امام جواد(علیه السلام) تزويج كرد، درمجلسى كه مامون و بسيارى ديگر از جمله فقهاى دربارى ماننديحيى‏ابن‏اكثم حضور داشتند، يحيى به امام عرض كرد: روايت‏شده‏جبرئيل حضور پيامبر(صلی الله علیه واله)رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام‏مى‏رساند و مى‏گويد: من از ابوبكر راضى‏ام; از او بپرس آيا او هم‏از من راضى است؟ البته علامه امينى در جلد پنجم كتاب الغديراين حديث را دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاد دانسته‏است. امام فرمود: كسى كه اين خبر را نقل مى‏كند بايد خبر ديگرى‏كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله)در حجه‏الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مى‏بندند، بسيار شده‏اند وبعد از من نيز بسيار خواهند بود. هركس به عمد بر من دروغ بندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا وسنت من عرضه كنيد. آنچه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه مخالف‏كتاب خدا و سنت‏بود، رها كنيد» . اين روايت‏با كتاب خداسازگارى ندارد; زيرا خدا فرموده است: «ما انسان را آفريديم و مى‏دانيم در دلش چه مى‏گذرد و ما ازرگ گردن به او نزديكتريم‏» . آيا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر برخدا پوشيده بود تا آن را از پيامبر(صلی الله علیه واله) بپرسد؟
يحيى گفت: روايت‏شده كه ابوبكر وعمر در زمين مانند جبرئيل وميكائيل در آسمانند. حضرت فرمود: دراين حديث نيز بايد دقت‏شود،چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب خدايند، هرگز گناهى ازآنان سرنزده است و لحظه‏اى از دايره اطاعت‏خدا خارج نشده‏اند;ولى ابوبكر و عمر مشرك بوده‏اند. البته آنها پس از ظهور اسلام‏مسلمان شده‏اند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى‏سپرى كردند. بنابراين، محال است‏خدا آن دو را به جبرئيل وميكائيل تشبيه كند.
يحيى روايت ديگرى مطرح كرد كه ابوبكر و عمر دو سرور پيران‏اهل‏بهشتند. امام فرمود: اين روايت نيز از جعليات بنى‏اميه است ودرست نيست; زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان وجودندارد. اين حديث را بنى‏اميه در مقابل حديثى از پيامبر(صلی الله علیه واله) درمورد امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) كه فرمود: «حسن وحسين دو سرور جوانان بهشت‏شمرده مى‏شوند.» جعل كرده‏اند.
يحيى گفت: روايت‏شده كه پيامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: اگر من به پيامبرى‏مبعوث نمى‏شدم، حتما عمر مبعوث مى‏شد. امام فرمود: كتاب خدا ازاين حديث راست‏تر است; زيرا فرموده است: «اى پيامبر! به خاطربياور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم. » از اين آيه‏صريحا برمى‏آيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است. در اين‏صورت، چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند. علاوه بر اين،هيچ يك از پيامبران به قدر يك چشم برهم زدن به خدا شرك‏نورزيده‏اند. چگونه خدا كسى را به پيامبرى مبعوث مى‏كند كه بيشترعمر خود را با شرك سپرى كرده است; و نيز پيامبر فرمود: «من درحالى پيامبر شدم كه آدم بين روح و جسد قرار داشت.»

4- مبارزه با لهو و لعب

مامون هنگام تزويج دخترش، مجلسى ترتيب داد و از مطرب وآوازخوانى به نام (مخارق) دعوت كرد تا امام را بيازارد. مخارق‏به مامون گفت: اگر ابوجعفر كمترين علاقه‏اى به امور دنيوى داشته‏باشد، مقصود تو را تامين مى‏كنم. پس در برابر امام جواد(علیه السلام) نشست‏و با صداى بلند شروع به نواختن عود و آوازخوانى كرد. امام به‏او و اطرافيانش هيچ توجه نكرد. بعد از مدتى سكوت سربرداشت و به‏مخارق فرمود: از خدا بترس اى ريش دراز! در اين لحظه، ناگهان‏عود و بربط از دست وى افتاد و دستش فلج‏شد. وقتى مامون سبب‏فلج‏شدن دست را از او پرسيد، گفت: زمانى كه ابوجعفر(علیه السلام) فريادبركشيد، چنان هراسان شدم كه هرگز به حالت عادى باز نمى‏گردم.

5- قضاوت امام و شكست فقهاى دربارى

زرقان محدث مى‏گويد: روزى ابن‏ابى داوود را ديدم درحالى كه به‏شدت افسرده و غمگين بود، از مجلس معتصم باز مى‏گشت. علت را جوياشدم، گفت: امروز آرزو كردم كاش بيست‏سال پيش مرده بودم. پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر جواد در مجلس‏معتصم برسرم آمد. شخصى به سرقت اعتراف كرد و از معتصم خواست تابا اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها راگردآورد. امام جواد را نيز دعوت كرد و از ما در مورد قطع دست‏دزد و حدود آن پرسيد. من گفتم: بايد از مچ دست قطع شود، به‏دليل آيه تيمم كه مى‏گويد: (فامسحوا بوجوهكم و ايديكم.
گروهى از فقها در اين نظر با من موافق و عده‏اى ديگر مخالفت‏كردند و گفتند: بايد از آرنج قطع شود، به دليل آيه وضو كه‏مى‏گويد:(فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق
آنگاه معتصم رو به محمد بن على(علیه السلام)كرد و پرسيد: نظر شما دراين مساله چيست؟
امام فرمود: اينهادر اشتباهند. فقط بايد انگشتان دزد قطع‏شود، به دليل اين كه پيامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «سجده بر هفت عضو بدن‏تحقق مى‏پذيرد: صورت، دوكف دست، دوسرزانو، دوانگشت‏بزرگ پا. بنابراين، اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى اونمى‏ماند تا سجده كند. خداوند مى‏فرمايد:(وان المساجد لله)يعنى‏اعضاى هفتگانه سجده از آن خداست و آنچه براى خداست، قطع‏نمى‏شود. مععصم نيز جواب امام را پذيرفت و دستور داد انگشتان‏دزد را قطع كردند. در اين لحظه من(ابن ابى‏داوود)از شدت ناراحتى‏آرزوى مرگ كردم.

6- حكم محارب

در زمان معتصم برخى از راههاى مواصلاتى، بويژه راه خانه خدا،نا امن شده بود و عده‏اى راهزن نزديك شهر خانقين براى كاروانهامزاحمت ايجاد مى‏كردند. خليفه به حاكم محل دستور داد تا راهزنان‏را دستگير و مجازات كند. حاكم آنان را دستگير كرد و منتظر ابلاغ‏حكم از سوى خليفه شد. معتصم با فقها مشورت و درخواست‏حكم كرد. آنان در جواب به قرآن (انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله ويسعون فى‏الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم وارجلهم من خلاف اوينفوا من‏الارض)استناد كردند و گفتند: هركدام ازاين مجازاتها اجرا شود، حاكم اختيار دارد. امام جواد(علیه السلام) فرمود: اين فتوا غلط است و در اين زمينه بايد بيشتر دقت كرد; زيرا اين‏افراد يا فقط راه را ناامن كرده، كسى را نكشته‏اند و مال كسى رانبرده‏اند، در اين صورت فقط زندانى مى‏شوند و اين همان تبعيداست; ولى اگر هم راهها را نا امن كرده‏اند و هم كسى را كشته‏اند;بايد به قتل برسند، و اگر علاوه بر اين دو مورد، اموال را نيزغارت كرده‏اند، بايد دست و پاى آنان به صورت عكس قطع گردد و سپس‏به دار آويخته شوند.

7- مرگ فتنه‏گران منافق

ابوالسمهرى و ابن ابى‏الزرقا داراى انديشه‏هاى باطل بودند، ولى‏آن را آشكار نمى‏ساختند. آنها خود را به امام و ياران امام‏نزديك كرده، از اين موقعيت‏سوء استفاده مى‏كردند. اسحاق انبارى‏مى‏گويد: روزى امام جواد(علیه السلام)به من فرمود: ابوالسمهرى و ابن ابى‏الزرقا گمان مى‏كنند مبلغ ما هستند، شاهدباشيد من از آنان بيزارم; زيرا آنان فتنه‏گرو ملعونند. اى‏اسحاق! مرا از شرآنان راحت كن. گفتم: فدايت‏شوم. آيا كشتن آنان‏جايز است؟ فرمود: آنان فتنه مى‏كنند و گناه آن را به من ودوستانم نسبت مى‏دهند. قتل آنان واجب است. اگر مى‏خواهى ازشرآنان خلاص شوى، آشكارا آنان را نكش; زيرا در اين صورت بايدپيش داوران ستم پيشه شاهد بياورى و در نهايت تو را خواهند كشت. من نمى‏خواهم به خاطر دو فاسد، مومنى از بين برود. اين كار راپنهانى انجام بده. محمدبن عيسى مى‏گويد: بعد از اين قضيه، ديدم‏اسحاق هميشه منتظر فرصتى است تا اين دو را به سزاى اعمالشان‏برساند.

8- قاطعيت امام در طرد افراد ناصالح

يكى از خطراتى كه هميشه بزرگان و رهبران يك مذهب يا كشور راتهديد مى‏كند، وجود اطرافيان ناصالح است كه به خاطر اغراض‏انحرافى، مادى يا اعتقادى پيرامون بزرگان را گرفته، بين آنان ومردم فاصله ايجاد مى‏كنند و معمولا راههاى ارتباطى آنان را بامردم قطع مى‏كنند. اگر بزرگان مواظب اين گونه افراد نباشند، چه‏بسا زيانهاى جبران ناپذيرى به بار خواهد آمدكه جبران آن مشكل‏است. در زمان امام جواد(علیه السلام)نيز اين گونه افراد با سوء استفاده ازكمى سن امام، به خيال خود فكر مى‏كردند مى‏توانند بر امور امام‏مسلط شوند و هر طور كه خواستند، عمل كنند. امام اين خطر رااحساس كرد و بى‏هيچ اغماضى آنان را طرد كرد. ابوالعمر، جعفر بن‏واقد و هاشم بن ابى‏هاشم در شمار اين افراد جاى داشتند. امام درباره آنان فرمود: خداوند آنان را لعنت كند; زيرا به اسم ما ازمردم اخاذى مى‏كنند و ما را وسيله دنياى خود قرار داده‏اند.

9- نهى از اظهار نظر در امور دينى

كسانى مى‏توانند در امور دينى اظهار نظر كنند كه در اين كارخبره باشند. اگر سيره معصومان: را ملاحظه كنيم، احاديث‏بسيارى‏در نهى از فتواى بدون علم و اظهار نظرهاى كم‏مايه در امور دينى‏مى‏يابيم. بعد از شهادت امام رضا(ع)، وضعيت‏شيعيان مقدارى‏متزلزل گرديد; به حدى كه برخى از بزرگان مانند يونس بن‏عبدالرحمان نيز دچار لغزش شدند. در تاريخ آمده است: عده‏اى ازبزرگان شيعه مانند ريان بن صلت، صفوان بن يحيى، يونس بن‏عبدالرحمان و ديگران در خانه عبدالرحمان بن حجاج در بغدادگردآمدند و در سوگ امام رضا(علیه السلام) به گريه و زارى پرداختند. يونس‏به آنان گفت: از گريه دست‏برداريد. براى امر امامت چاره‏اى‏بينديشيد و ببينيد تا اين كودك(امام جواد(ع‏» بزرگ شود، چه كسى‏عهده‏دار امامت‏شيعه گردد و ما مسايل خود را از چه كسى بپرسيم. در اين هنگام، ريان بن صلت‏برخاست و گلوى يونس را فشرد و گفت: معلوم شد تو در عقيده‏ات در مورد امامت استوار نيستى; زيرا اگرامر امامت از جانب خدا باشد، فرقى بين طفل يك روزه و پيرمردصدساله نيست. سپس حدود هشتاد نفر از بزرگان شيعه براى انجام‏مراسم حج و ديدار با امام جواد(علیه السلام)عازم مدينه شدند. آنها هنگام‏ورود به مدينه به خانه امام صادق(علیه السلام) كه در آن هنگام خالى ازسكنه بود. رفتند. بعد از مدتى عموى امام جواد(علیه السلام)(عبدالله بن‏موسى)وارد شد و در صدر مجلس نشست. شخصى بلند شد و گفت: عبدالله‏پسر رسول خدااست و هركس پرسشى دارد، از او بپرسد. او مى‏خواست‏زمينه جانشينى عبدالله بن موسى را به جاى امام رضا(علیه السلام) فراهم‏سازد. چند نفر از حاضران مسايلى را پرسيدند، ولى عبدالله‏پاسخهاى نادرست داد. شيعيان غمگين و ناراحت‏شدند و تصميم‏گرفتند. مدينه را ترك كنند. در اين هنگام، امام جواد(علیه السلام) واردشد، به پرسشهاى شيعيان پاسخهاى درست و قانع كننده داد و خطاب‏به عمويش فرمود: عمو! از خدا بترس; چرا با اين كه در ميان امت داناتر از تووجود دارد، اظهار نظر مى‏كنى؟ در قيامت چه جوابى خواهى داشت؟

10- شخص منحرف نبايد امام جماعت‏شود

نماز جماعت‏يكى از ميدانهاى بزرگ نمايش قدرت و اتحادمسلمانان است كه بر اقامه آن تاكيد فراوان گرديده است. درنماز جماعت‏يكى از مسايل بسيار مهم، شرايط امام جماعت است. امام جماعت‏بايد از نظر فكرى و عقيدتى سالم باشد. امام‏جواد(علیه السلام)در اين زمينه خطاب به شيعيان فرمود: به كسى كه در موردخداوند قايل به تجسيم است و اعتقاداتش درست نيست، زكات ندهيد وپشت‏سرش نماز نخوانيد. و نيز فرمود: پشت‏سر كسى كه به دينش‏اطمينان نداريد و نيز درباره ولايت و دوستى او باما مشكوك‏هستيد، نماز نخوانيد. ونيز فرمود: به گروه واقفيه اقتدا نكنيد.

11- تشكيلات امام(علیه السلام)در برابر خليفه

على بن مهزيار، وكيل امام، مى‏گويد: در سال 220 از نظراقتصادى فشار زيادى به شيعيان وارد گرديد و حكومت اموال بسيارى‏از آنان را به عنوان ماليات مصادره كرد. در آن سال، من نامه‏اى‏به امام نوشتم و اين مشكلات را بيان كردم. امام درجواب فرمود: چون سلطان به شماستم كرده است و شيعيان تحت فشار قرار دارند،امسال من خمس را فقط در طلا و نقره‏اى كه سال بر آن گذشته‏است. واجب كردم. ديگر وسايل زندگى مانند حيوانات، ظروف،سودساليانه، باغها و كالاها خمس ندارد. اين تخفيف از ناحيه من‏به شيعيان است تا فشار دستگاه حاكم آنان را مستاصل نكند.

12- افراط و تفريط، ممنوع

خطر انحراف فكرى هميشه جوامع را تهديد مى‏كند. گروهى در باره‏مسايل اعتقادى راه افراط پيش مى‏گيرند و عده‏اى راه تفريط.

پيامبر بزرگوار اسلام(ص)هنگام رحلت، ميزان و ملاك عقيده صحيح‏را معرفى فرمود و كتاب و عترت را ملاك مصونيت از انحراف شمرد. متاسفانه در بين مسلمانان و شيعيان هميشه عده‏اى گرفتار افراطو دسته‏اى درگير تفريط بودند. محمدبن سنان از كسانى است كه درمحبت اهل‏بيت: زياده روى مى‏كرد. به همين جهت‏برخى از علماى‏رجال، او را به غلو متهم مى‏كنند. او مى‏گويد: روزى خدمت امام‏جواد(علیه السلام)نشسته بودم و مسايلى ازجمله اختلافات شيعيان را مطرح‏مى‏كردم. امام فرمود: اى محمد! خداوند قبل از هرچيز نورمحمد(صلی الله علیه واله) و على(علیه السلام)و فاطمه(س)را خلق كرد; سپس اشيا و موجودات ديگررا آفريده، طاعت اهل‏بيت: را برآنان واجب كرد وامور آنها را دراختيار اهل‏بيت: قرار داد. بنابراين، فقط اهل‏بيت: حق دارند چيزى‏را حلال و چيزى را حرام كنند و حلال و حرام آنان نيز به اراده‏خداوند و با اجازه او است. اى محمد! دين همين است. كسانى كه‏جلوتر بروند، انحراف و كج رفته‏اند و كسانى كه عقب بمانند،پايمال و ضايع خواهند شد. تنها راه نجات، همراهى اهل‏بيت: است و تو نيز بايد همين راه‏را طى كنى.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:ماهنامه كوثر


زندگی نامه امام محمد تقی علیه السلام
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:20 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
زندگی نامه امام محمد تقی علیه السلام


نام: محمد بن علی
کنیه: ابو جعفر ثانی
القاب: تقی، جواد، مرتضی، منتجب، مختار، قانع و عالم
تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 195 هجری
هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است، ولی میان شیعیان دهم رجب سال 195 هجری مشهور است.
در یکی از دعاهای ماه رجب که از امام مهدی علیه السلام نقل شده نیز آمده است:« اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب، محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب»/
محل تولد: مدینه
نسب پدری: امام رضا، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام.
نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا دره که حضرت رضا علیه السلام او را « خیزران» نامید. وی از اهالی « نوبه» و از خاندان « ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم، پسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.
مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هجری تا ذی قعده سال 220 هجری، به مدت شانزده سال و نه ماه.
تاریخ و سبب شهادت: آخر ذی قعده سال 220 هجری، در 25 سالگی با زهری که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفربن مأمون و عمویش، معتصم عباسی به آن حضرت خورانید.
محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسی کاظم علیه السلام که هم اکنون به کاظمین معروف است.
همسران: سمانه مغربیه؛ ام الفضل، دختر مأمون؛ زنی که از خاندان عمار یاسر.
فرزندان: پسران: ابوالحسن امام علی النقی علیه السلام، ابو احمد موسی مبرقع؛ ابو احمد حسین؛ ابو موسی عمران و دختران: فاطمه؛ خدیجه؛ ام کلثوم و حکیمه. گفته شد که زینب، ام محمد، میمونه و امامه نیز از فرزندان آن حضرت بوده اند.

اصحاب

ابوجعفر، احمد بن محمد بن ابی نصر، معروف به بزنطی کوفی؛
ابو محمد، فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری؛
ابو تمام، حبیب بن اوس طایی؛
ابوالحسن، علی بن مهزیار اهوازی؛
ابو احمد، محمد بن ابی عمیر؛
محمد بن سنان زاهری؛
علی بن عاصم کوفی؛
علی بن جعفر الصادق؛
اسماعیل بن موسی الکاظم؛
ابراهیم بن محمد همدانی.
اصحاب و یاران امام جواد علیه السلام بیش از تعدادی است که به آنان اشاره شد. در برخی منابع اسلامی نام بیش از 270 نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است.

زمامداران معاصر:

مأمون (196-218 ه.ق)
معتصم ( 218-227 ه.ق )
پس از شهادت امام رضا علیه السلام، مأمون با امام محمد تقی علیه السلام رفتار نیکویی را پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان، ترجیح و برتری داد، وی با اهدافی سیاسی از جمله حفظ موقعیت و حکومت خود، به این کار مبادرت می کرد.
در حقیقت، به سوء قصد به جان شریف امام علیه السلام می اندیشید. معتصم عباسی، با اینکه در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و احترام رفتار می کرد، ولی در حقیقت، دشمنی آن حضرت و آل علی علیه السلام را در سینه داشت و در صدد تحقیر و نابودی آنان بر می آمد.
رویدادهای مهم زندگی امام جواد علیه السلام:
1.عزیمت امام رضا علیه السلام، پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسی، در سال 200 هجری؛
2.شهادت امام رضا علیه السلام، در خراسان، به دست مأمون عباسی در سال 203 هجری؛
3.فراخوانی امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به دست مأمون عباسی؛
4.ازدواج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقی علیه السلام به خواست مأمون و اظهار نگرانی عباسیان از این مسئله؛
5.بازگشت امام جواد علیه السلام از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز، به بهانه به جا آوردن مراسم حج؛
6.وفات مأمون عباسی، در سال 218 هجری؛
7.به خلافت رسیدن معتصم عباسی پس از وفات مأمون؛
8.فراخوانی دوباره امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به فرمان معتصم عباسی، در اوایل سال 220 هجری؛
9.توطئه های معتصم عباسی، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد علیه السلام؛
10.مسموم شدن امام جواد علیه السلام، به دست همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال 220 ه.ق.(1)

پی‌نوشت‌ها:

1.برگرفته از: سید محمد تقی واردی، خاندان عصمت علیهم السلام.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:ماهنامه اشارات شماره 126


خدمات پلیس مشاور و مددکار
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:12 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خدمات پلیس مشاور و مددکار


انواع خدمات ارائه شده در مراكز مشاوره ناجا عبارتند از:

الف) مشاوره انتظامي

بخش مشاوره انتظامي مجموعه‏اي از خدمات مربوط به مشاوره نظام وظيفه عمومي، امور حقوقي، استخدام در ناجا، مواد مخدر ‌( پيشگيري از اعتياد ، ترك مواد زيانبار و 000 ) صدور گذرنامه، راهنمايي و رانندگي و ساير امور انتظامي را در اختيار مراجعان مي‏گذارد.

ب) مشاوره روان شناختي

در اين بخش در زمينه روان درماني، خانواده درماني، مشاوره فردي و گروهي و مشاوره در زمينه تحصيلي، ازدواج و شغلي به مراجعان خدمات ارائه مي‏شود.

ج) مددكاري اجتماعي مستقر در مراكز مشاوره

اين بخش در خصوص ارجاع مددجويان خاص به مراكز تخصصي‏تر و نهادهاي حمايتي و توانبخشي و نيز انجام بررسي هاي خدماتي ويژه از قبيل بازديد از منازل، تدابير و پيگيري وضعيت موارد مشاوره‏اي مراجعان فعاليت مي‏نمايد.

د) روان‌سنجي

واحد روان‌سنجي در مراكز مشاوره به انجام خدمات روان‌سنجي فردي در موارد هوش، شخصيت، استعداد، رغبت و پيشرفت تحصيلي مي‌پردازد.

و) دفتر هاي مددكاري اجتماعي مستقر در كلانتري‌ها

برابر تدابير فرماندهي محترم ناجا راه ‏اندازي دفترهاي مددكاري اجتماعي در كلانتري هاي كشور با مأموريت جديد، با اهداف تقويت نقش حمايتي ناجا در جامعه، كاهش حجم پرونده‏هاي ارجاعي به مراجع قضايي، ايجاد فراغت خاطر بيش تر براي مراكز انتظامي در رسيدگي به امور اساسي‏تر، پيشگيري از وقوع جرم در جامعه مي‏باشد .
وظيفه اين قسمت در كلانتري ها كمك به افرادي است كه توسط دايره قضايي به دايره مشاوره و مددكاري كلانتري ارجاع مي‏گردد. مددكاران اجتماعي در كلانتري‏ها فقط مداخله كنندگان در امور اختلاف خانوادگي و ارائه كنندگان خدمات مددكاري در اين مورد خاص محسوب مي‏شوند.
چنانچه ، در تعريف مددكار اجتماعي آمده است «مددكاري يك خدمت حرفه‏اي است كه بر اساس دانش و مهارت هاي ويژه بنا شده و هدف آن كمك به افراد، گروه ها و جامعه است تا بتوانند با كارآيي بيش تري با مشكلاتي كه در انجام كار و وظايف اجتماعي خود روبرو مي‏شوند مقابله كنند و درنتيجه با استقبال و رضايت خاطر مسئوليت هاي فردي و اجتماعي خود را به درستي انجام دهند›› كمك به افرادي كه داراي مشكلات خانوادگي هستند و به كلانتري رجوع كرده اند به عنوان اصلي‏ترين وظيفة مددكار اجتماعي در كلانتري است يعني مددكاران در كلانتري ها تمامي توان علمي و حرفه‏اي خويش را به كار مي‏گيرند تا از حريم و قداست جايگاه خانواده دفاع كنند و در ارائه راه حل اختلافات خانوادگي نهايت تلاش را داشته باشند.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ketabeavval.ir


سروش آرامش
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:11 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
سروش آرامش


اشاره

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در دوازدهم فروردین ماه سال 1370، با تأیید مقام معظم رهبری تشکیل شد. نیروی مزبور یکی از مهم‏ترین سازمان‏ها در جامعه ایران است؛ سازمانی که بار سنگین برقراری نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی را بر دوش دارد؛ زیرا در صورت برقراری نظم و امنیت در جامعه است که می‏توان به رشد و تعالی در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و علمی رسید.

نیروی انتظامی و ارزش‏ها

تقوا و پارسایی

کارکنان نیروی انتظامی، به دلیل برخورداری از قدرت، اقتدار و حاکمیت بر جان، مال و ناموس مردم، بیش از هر فردی، باید ضرورت پرهیزکاری و خدا ترسی را احساس کنند و به کاربندند؛ چه انسان آن گاه که به قدرت می‏رسد به سرکشی و طغیان می‏پردازد، پرهیزکاری تنها ترمزی است که او را از سقوط در دره نابودی باز می‏دارد. حضرت علی علیه‏السلام تقوا را دژی استوار می‏داند و می‏فرماید: «بدانید که با پرهیزکاری می‏توان ریشه خطاها را برید». پلیس پارسا نه تنها در انجام وظایف کوتاهی نمی‏کند، بلکه بیش از وظیفه و طاقت خویش مایه می‏گذارد. از این رو قانون‏گذار نیروی انتظامی برای نیل به اهداف عالی خود، «نداشتن سوءپیشینه و برخورداری از حسن شهرت» را یکی از شرایط استخدام در این نیرو اعلام داشته است.

راستگویی

در قرآن مجید، راستی به عنوان ارزشی دینی ستایش شده است. خداوند در این باره می‏فرماید:«برای زنان و مردان راستگو بخشش و پاداش بزرگ آماده شده است». راست گفتار بودن در بین نیروهای نظامی و انتظامی، چنان اهمیتی دارد که قانون‏گذار با هرچه به این اصل خدشه وارد سازد و بنیاد و روحیه راست‏گفتاری را دست‏خوش توفان نیستی کند، با تعیین مجازات، به سختی مبارزه می‏کند؛ زیرا اگر گزارش خلاف یا کتمان حقیقت موجب شکست جبهه یا تلفات جانی گردد، در حکم محارب است و مجازات سختی در پی دارد.

فداکاری و شهادت‏طلبی

اصولاً نیروی انتظامی، با خطرپذیری همراه است و در مسیر انجام وظیفه و مأموریت‏های پلیس، خطرهای زیادی کمین کرده و دشمنان بی‏شماری سنگر گرفته‏اند. شبیخون خارجی، تروریست‏ها، قاچاقچیان و سارقان، هر لحظه ممکن است گریبان گیر نیروی انتظامی شوند و ردای سرخ شهادت بر قامت استوار این عزیزان بپوشاند. از این رو یکی از شرائط گام نهادن در این نیرو «فداکاری در راه تحقق اهداف» دانسته شده است. در قرآن نیز به جهاد و فداکاری در راه حق توصیه شده و جهادگران مورد ستایش قرار گرفته‏اند. در آیه‏ای می‏خوانیم: «خدا آن مؤمنانی را دوست دارد که در صف نبرد با کافران، مانند سدّ آهنین محکم و پایدار هستند».

نیروی انتظامی در آیینه کلام رهبری

حضرت آیت اللّه‏ خامنه‏ای، رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه علوم انتظامی، درباره نیروی انتظامی فرمودند: «شما نهال‏های به خوبی بالیده و به میوه نشسته نیروی انتظامیِ نظام جمهوری اسلامی ایران، و امیدهای آینده این نیروی پرافتخار محسوب می‏شوید؛ نسل جوانی که با همه توان و نشاط خود، مسئولیت عظیم امنیت کشور را با آگاهی و معرفت بر دوش گرفته است و خود را به سلاح علم و دین و روحیه تقوا و انقلابی‏گری آراسته است، بی‏شک می‏تواند خواسته مردم را در این مقوله بسیار پراهمیّت برآورده کند».

انتظار مردم از ناجا از منظر مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری، درباره انتظارات مردم از نیروی انتظامی فرمودند: «آنچه مردم از نیروی انتظامی متوقع هستند چیست؟ مردم می‏خواهند نیروی انتظامی قوی و مقتدر باشد، هوشمند و پیچیده باشد، سالم و امین باشد، سریع و به هنگام باشد، مؤدب و اهل بیان و تفاهم با مردم باشد، این انتظارات مردم از نیروی انتظامی است. شما در بخش‏های قابل توجهی، این لیاقت و آمادگی را از خودتان نشان دادید».

پلیس 110

یکی از مواردی که سازمان‏های پلیس به آن متعهد هستند، حضور هر چه سریع‏تر و به موقع در صحنه وقوع جرم یا حوادث است که کاهش تعداد کشته‏ها و زخمی‏ها را در پی دارد. سریع‏ترین روش برای اطلاع رسانی در این موارد، استفاده از تلفن است. 110، شماره تلفنی است که مردم می‏توانند برای اطلاع رسانی با مأموران تماس بگیرند. وظیفه مرکز فوریت‏های پلیسی 110، دریافت اخبار و گزارش‏های مردمی و انتقال سریع آن به واحدهای عملیاتی است. افزون بر این، راهنمایی تماس گیرندگانی که در مورد مسائل انتظامی پرسش یا مشکلی دارند نیز از وظایف این مرکز به شمار می‏آید. این مرکز، تجهیزات و امکانات مدرن و پیشرفته‏ای مانند شبکه ارتباطی رایانه‏ای، برای تبادل سریع اطلاعات بین واحدهای عملیاتی پلیس و فرماندهی، و همچنین امکانات کنترل تصویری صحنه‏های مختلف دارد.

با مرزداران نیروی انتظامی

مهم‏ترین خواسته هر ملت از حکومت، امنیت است؛ به طوری که شاید بتوان گفت: فلسفه وجودی حکومت‏ها، استقرار امنیت در جامعه است. از جمله وظایف نیروی انتظامی در تأمین امنیت، حفظ تمامیت ارضی کشور در برابر تهاجم بیگانگان است که این مهم به عهده پلیس مرزبان می‏باشد. پلیس مرزبان از نیروی‏هایی است که امام سجاد علیه‏السلام برای آنها دعا کرده و فرموده‏اند: «بارخدایا! بر محمد و آل او درود فرست، به عزّتت مرزهای مسلمانان را پاس‏دار، مرزبانان را به نیروی خویش تأیید فرما...، بر شمار ایشان بیفزا و از حوزه نگهبانی‏شان حراست کن».

اقتدار پلیس

یکی از مهم‏ترین سازمان‏هایی که در سراسر دنیا عهده‏دار وظایف عمده‏ای است، تشکیلات پلیس می‏باشد. دلیل این اهمیت آن است که بدیهی‏ترین وظیفه پلیس، حفاظت از امنیت جوامع انسانی است. اگر امنیت جامعه به هر دلیلی گرفته شود یا حتی متزلزل گردد، شیرازه امور از هم خواهد گسست و هیچ صنف و گروهی در شرایط ناامنی قادر به انجام کار نخواهد بود. بنا به فرمایش مولای متقیان حضرت علی علیه‏السلام «امنیت، نعمت ناشناخته‏ای است که تا از بین نرود، ارزشش پدیدار نمی‏شود».

پلیس؛ نگهبان اجتماع

پلیس، شاخص‏ترین چهره حکومت در بستر جامعه است؛ زیرا امور روزمره بسیاری در اجتماع به او واگذار می‏شود؛ به گونه‏ای که حتی یک روز هم نمی‏توان بدون حضور پلیس در جامعه سر کرد. به ویژه در کلان شهرها که روابط اجتماعی افراد فراوان است، پلیس و نیروی انتظامی برای حفظ امنیت و رعایت قانون و مقررات اجتماعی، از ضروری‏ترین مسائل به شمار می‏آید.

پلیس اسلامی

یکی از ویژگی‏های پلیس، پایبندی به حفظ منابع عمومی است؛ زیرا منابع عمومی و یا بیت المال، به همه مردم تعلق دارد و در هر حال، از بین بردن آن در اسلام نهی شده است. شرط دیگر پلیس در نظام جمهوری اسلامی، شناخت اصول و مبانی عقیدتی در بُعد باور و در مرحله عمل است. تناسب برخورد با پدیده‏ها، اصل مهم دیگری است که در اسلام به آن توجه شده و پلیس اسلامی نیز بیش از دیگران باید رعایت کننده این اصل باشد؛ زیرا در اسلام شیوه برخورد با مجرمان چند مرحله‏ای بوده و با شرایط جرم مناسبت دارد و عدم تناسب، تأثیر نداشتن را به دنبال می‏آورد.

جرم، دشمن جامعه

اگر جامعه را جسم انسان فرض کنیم و جرم را عامل بیماری بدانیم، در این صورت چگونه باید این بیماری خطرناک را از جامعه دور کرد؟ می‏دانیم که جرم‏ها نیز مانند بیماری‏ها درجات مختلفی دارند. همان طور که بیماری وخیم شخص را از پای در می‏آورد، جرم‏های سنگین نیز جامعه را بامشکلات جدّی رو به رو می‏سازد. کار نیروی انتظامی، قوه قضاییه و دیگر نهادهای وابسته، پیش‏گیری از وقوع جرم و مقابله با آن در جامعه است تا این دشمن خطرناک را از جامعه دور کنند و آسایش، آرامش و امنیت مردم را برقرار سازند.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ماهنامه گلبرگ


وظايف نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
وظايف نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران


ماموريت و وظايف نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران عبارت است از :1- استقرار نظم و امنيت و تامين آسايش عمومي و فردي.
2- مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هر گونه خرابكاري، تروريسم، شورش و عوامل و حركتهايي كه مخل امنيت كشور باشد، با همكاري وزارت اطلاعات.
3- تامين امنيت براي برگزاري اجتماعات ، تشكلها، راهپيماييها، و فعاليتهاي قانوني و مجاز و ممانعت و جلوگيري از هر گونه تشكل و راهپيمايي و اجتماع غير مجاز و مقابله با اغتشاش، بي نظمي و فعاليتهاي غير مجاز.
4- اقدام لازم در زمينه كسب اخبار و اطلاعات در محدوده وظايف محوله و همكاري با ساير سازمانها و يگانهاي اطلاعاتي كشور در حدود وظايف آنها.
5- حراست از اماكن ، تاسيسات ، تجهيزات و تسهيلات طبقه بندي شده غير نظامي و حفظ حريم آنها به استثنا موارد حساس و حياتي به تشخيص شوراي عالي امنيت ملي ، كه به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خواهد بود.
6- حفاظت از مسئولين و شخصيتهاي داخلي و خارجي در سراسر كشور به استثنا داخل پادگانها و تاسيسات نظامي، مگر در مواردي كه بنا به تشخيص شوراي عالي امنيت ملي اصل انقلاب و يا دستاوردهاي آن در معرض خطر باشد كه به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خواهد بود.
7- جمع آوري سلاح و مهمات و تجهيزات غير مجاز و صدور پروانه نگهداري و حمل سلاح شخصي و نظارت بر نگهداري و مصرف مجاز مواد ناريه با هماهنگي وزارت اطلاعات برابر طرح هاي مصوب شوراي امنيت كشور.
8- انجام وظايفي كه بر طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضائيه به عهده نيروي انتظامي محول است از قبيل:
الف ـ مبارزه با مواد مخدر.
ب ـ مبارزه با قاچاق.
ج ـ مبارزه با منكرات و فساد.
د ـ پيشگيري از وقوع جرم.
ه ـ كشف جرايم.
و ـ بازرسي و تحقيق.
ز ـ حفظ آثار و دلايل جرم.
ح ـ دستگيري متهمين و مجرمين و جلوگيري از فرار و اختفا آنها.
ط ـ اجرا و ابلاغ احكام قضايي.
9- انجام امور مربوط به تشخيص هويت و كشف علمي جرايم.
10- مراقبت و كنترل از مرزهاي جمهوري اسلامي ايران ، اجراي معاهدات و پروتكلهاي مصوبه مرزي و استيفاي حقوق دولت و اتباع مرزنشين جمهوري اسلامي ايران در مرزها و محدوده انحصاري اقتصادي درياها.
11- اجراي قوانين و مقررات مربوط به گذرنامه(بجز گذرنامه سياسي و خدمت) و ورود و اقامت اتباع خارجي (با هماهنگي وزارت امور خارجه در مورد اتباع خارجي تحت پوشش ديپلماتيك) با هماهنگي وزارت اطلاعات (در مورد ورود و خروج و اقامت اتباع خارجي و صدور گذرنامه).
12- اجراي قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي و امور توزيع و حفظ حريم راههاي كشور.
13- اجراي قوانين و مقررات وظيفه عمومي.
14- نظارت بر اماكن عمومي و انجام ساير امور مربوط به اماكن مذكور برابر مقررات مصوب.
15- همكاري با ساير نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در مواقع لزوم و بنا به دستور.
16- همكاري با دبيرخانه پليس بين الملل (اينترپل).
17- همكاري با وزارتخانه ها، سازمانها، موسسات و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت، بانكها و شهرداريها در حدود قوانين و مقررات مربوط.
18- همكاري با سازمانهاي ذيربط در جهت ايجاد و توسعه زمينه هاي فرهنگي لازم به منظور كاهش جرائم و تخلفات و تسهيل وظايف محوله.
19- انجام امور امدادي و مردم ياري در مواقع ضروري ضمن هماهنگي با مراجع ذيربط.
20- سازماندهي ، تجهيز، آموزش يگانهاي انتظامي و آماده كردن آنها جهت اجراي ماموريتهاي محوله.
21- تامين و حفاظت تاسيسات ، سربازخانه ها و قرارگاه هاي مربوط.
22- تامين دفاع هوايي تاسيسات و نقاط حساس مربوط، در حد برد سلاح ضد هوايي سازماني، با هماهنگي و كنترل عملياتي نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران.
23- تامين نيازهاي پزشكي پرسنل و اداره بيمارستانها و درمانگاههاي مربوط.
24- تهيه طرح نيازمنديهاي لجستيكي و اقدام در جهت تهيه و خريد اقلام و خدماتي كه از سوي فرماندهي كل نيروهاي مسلح به عهده نيروي انتظامي واگذار مي گردد. همچنين اقدام جهت خريد املاك و احداث تاسيسات مورد نياز برابر طرحهاي مصوب.
25- تلاش مداوم و مستمر در جهت حفظ و صيانت سازمان در زمينه هاي امنيتي.
26- تلاش مداوم و مستمر در جهت حاكميت كامل فرهنگ و ضوابط اسلامي در نيروي انتظامي.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: police.ir


قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:10 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
قانون نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران


ماده 1: از تاريخ تصويب اين قانون وزارت كشور مكلف است نيروهاي انتظامي موجود (شهرباني، كميته و ژاندارمري) را حداكثر ظرف مدت يك سال ادغام نمايد و سازماني تحت عنوان نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران تشكيل دهد.
تبصره:از تاريخ تصويب اين قانون نيروهاي مسلحي كه در جهت امور انتظامي در ارتباط با قوه قضائيه، وزارتخانه ها و سازمانها و نهادها و موسسات مختلف فعاليت مي كنند در نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ادغام مي گردند و از طريق وزارت كشور و نيروي انتظامي تحت امر آن واحدها قرار خواهند گرفت.
ماده 2:نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران سازماني است مسلح در تابعيت فرماندهي كل قوا و وابسته به وزارت كشور.
تبصره:فرماندهي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران از طرف فرمانده كل قوا منصوب مي گردد.
ماده 3:هدف از تشكيل نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران ، استقرار نظم و امنيت و تامين آسايشي عمومي و فردي و نگهباني و پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در چهارچوب اين قانون در قلمرو كشور جمهوري اسلامي ايران است.
ماده 4:ماموريت و وظايف نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران عبارت است از :
1- استقرار نظم و امنيت و تامين آسايش عمومي و فردي.
2- مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هر گونه خرابكاري، تروريسم، شورش و عوامل و حركتهايي كه مخل امنيت كشور باشد، با همكاري وزارت اطلاعات.
تبصره:كيفيت و نحوه همكاري را شوراي امنيت كشور تعيين مي كند.
3- تامين امنيت براي برگزاري اجتماعات ، تشكلها، راهپيماييها، و فعاليتهاي قانوني و مجاز و ممانعت و جلوگيري از هر گونه تشكل و راهپيمايي و اجتماع غير مجاز و مقابله با اغتشاش، بي نظمي و فعاليتهاي غير مجاز.
4- اقدام لازم در زمينه كسب اخبار و اطلاعات در محدوده وظايف محوله و همكاري با ساير سازمانها و يگانهاي اطلاعاتي كشور در حدود وظايف آنها.
تبصره 1:جمع آوري اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سياسي، امنيتي و پيگيري اطلاعاتي آن به عهده وزارت اطلاعات است. چنانچه نيروي انتظامي در حين انجام وظايف محوله به اين قبيل اخبار و اطلاعات دسترسي پيدا كند، مكلف است ضمن كسب و جمع آوري، آنها را سريعا در اختيار وزارت اطلاعات قرار دهد. وزارت مذكور موظف است اخبار و اطلاعات مورد نياز و مرتبط با وظايف نيروي انتظامي را به موقع در اختيار آن نيرو بگذارد.
تبصره 2:پيگيري اطلاعاتي مواردي از جرائم اجتماعي كه با امنيت ملي مرتبط بوده يا قسمتي از يك توطئه يا فعاليتهاي پنهاني با هدف براندازي را تشكيل دهد، با هدايت متمركز وزارت اطلاعات و همكاري نيروي انتظامي انجام خواهد شد.
تبصره 3:نيروي انتظامي مكلف است، پرسنل انتظامي مورد نياز جهت تامين اهداف اطلاعاتي (كسب و جمع آوري) وزارت اطلاعات را در صورت درخواست در كنترل عملياتي آن وزارت قرار دهد. كيفيت همكاري و نحوه تامين پرسنل مورد نظر را شوراي امنيت كشور معين خواهد كرد.
5- حراست از اماكن ، تاسيسات ، تجهيزات و تسهيلات طبقه بندي شده غير نظامي و حفظ حريم آنها به استثنا موارد حساس و حياتي به تشخيص شوراي عالي امنيت ملي ، كه به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خواهد بود.
6- حفاظت از مسئولين و شخصيتهاي داخلي و خارجي در سراسر كشور به استثنا داخل پادگانها و تاسيسات نظامي، مگر در مواردي كه بنا به تشخيص شوراي عالي امنيت ملي اصل انقلاب و يا دستاوردهاي آن در معرض خطر باشد كه به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خواهد بود.
7- جمع آوري سلاح و مهمات و تجهيزات غير مجاز و صدور پروانه نگهداري و حمل سلاح شخصي و نظارت بر نگهداري و مصرف مجاز مواد ناريه با هماهنگي وزارت اطلاعات برابر طرح هاي مصوب شوراي امنيت كشور.
8- انجام وظايفي كه بر طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضائيه به عهده نيروي انتظامي محول است از قبيل:
الف ـ مبارزه با مواد مخدر.
ب ـ مبارزه با قاچاق.
ج ـ مبارزه با منكرات و فساد.
د ـ پيشگيري از وقوع جرم.
ه ـ كشف جرايم.
و ـ بازرسي و تحقيق.
ز ـ حفظ آثار و دلايل جرم.
ح ـ دستگيري متهمين و مجرمين و جلوگيري از فرار و اختفا آنها.
ط ـ اجرا و ابلاغ احكام قضايي.
9- انجام امور مربوط به تشخيص هويت و كشف علمي جرايم.
10- مراقبت و كنترل از مرزهاي جمهوري اسلامي ايران ، اجراي معاهدات و پروتكلهاي مصوبه مرزي و استيفاي حقوق دولت و اتباع مرزنشين جمهوري اسلامي ايران در مرزها و محدوده انحصاري اقتصادي درياها.
11- اجراي قوانين و مقررات مربوط به گذرنامه(بجز گذرنامه سياسي و خدمت( و ورود و اقامت اتباع خارجي(با هماهنگي وزارت امور خارجه در مورد اتباع خارجي تحت پوشش ديپلماتيك) با هماهنگي وزارت اطلاعات (در مورد ورود و خروج و اقامت اتباع خارجي و صدور گذرنامه).
12- اجراي قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي و امور توزيع و حفظ حريم راههاي كشور.
تبصره 1:نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران موظف است كليه امور راهنمايي ورانندگي شهرتهران را برابر با سياستها و برنامه هاي شهرداري شهر تهران و درچهارچوب قانون به اجرا درآورد. تامين كليه تجهيرات وتاسيسات و بودجه و امكانات مورد نياز اداره راهنمايي ورانندگي (به استثناي حقوق و مزاياي پرسنل وتجهيزات مخابراتي وسلاح و مهمات) برعهده شهرداري شهر تهران مي باشد.كليه امكانات و تجهيزات موجود اداره راهنمايي و رانندگي شهر تهران عينا" دراين اداره باقي خواهد ماند.
تبصره 2:اداره راهنمايي ورانندگي شهرتهران عنداللزوم درزمينه برقراري امنيت برابر با ابلاغيه هاي نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران (ناجا) انجام وظيفه مينمايد.
تبصره 3:چگونگي اجراي اين قانون ازجمله نحوه عزل ونصب رييس اداره راهنمايي ورانندگي شهر تهران با رعايت اصل يكصدودهم (110) قانون اساسي (به استثناي موارد مربوط به امور امنيتي و انتظامي كه به تصويب فرماندهي كل قوامي رسد) مطابق با آيين نامه اي مي باشد كه حداكثر ظرف مدت شش ماه توسط وزارت كشورباهماهنگي وهمكاري ستادكل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران تهيه و به تصويب هيات وزيران خواهد رسيد.
13- اجراي قوانين و مقررات وظيفه عمومي.
14- نظارت بر اماكن عمومي و انجام ساير امور مربوط به اماكن مذكور برابر مقررات مصوب.
15- همكاري با ساير نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در مواقع لزوم و بنا به دستور.
تبصره:نيروي انتظامي با هماهنگي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مواقع لزوم مي توانند از نيروهاي مقاومت بسيج استفاده نمايند.
16- همكاري با دبيرخانه پليس بين الملل (اينترپل).
17- همكاري با وزارتخانه ها، سازمانها، موسسات و شركتهاي دولتي و وابسته به دولت، بانكها و شهرداريها در حدود قوانين و مقررات مربوط.
18- همكاري با سازمانهاي ذيربط در جهت ايجاد و توسعه زمينه هاي فرهنگي لازم به منظور كاهش جرائم و تخلفات و تسهيل وظايف محوله.
19- انجام امور امدادي و مردم ياري در مواقع ضروري ضمن هماهنگي با مراجع ذيربط.
20- سازماندهي ، تجهيز، آموزش يگانهاي انتظامي و آماده كردن آنها جهت اجراي ماموريتهاي محوله.
21- تامين و حفاظت تاسيسات ، سربازخانه ها و قرارگاه هاي مربوط.
22- تامين دفاع هوايي تاسيسات و نقاط حساس مربوط، در حد برد سلاح ضد هوايي سازماني، با هماهنگي و كنترل عملياتي نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران.
23- تامين نيازهاي پزشكي پرسنل و اداره بيمارستانها و درمانگاههاي مربوط.
24- تهيه طرح نيازمنديهاي لجستيكي و اقدام در جهت تهيه و خريد اقلام و خدماتي كه از سوي فرماندهي كل نيروهاي مسلح به عهده نيروي انتظامي واگذار مي گردد. همچنين اقدام جهت خريد املاك و احداث تاسيسات مورد نياز برابر طرحهاي مصوب.
25- تلاش مداوم و مستمر در جهت حفظ و صيانت سازمان در زمينه هاي امنيتي.
26- تلاش مداوم و مستمر در جهت حاكميت كامل فرهنگ و ضوابط اسلامي در نيروي انتظامي.
تبصره:وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح وظايف قانوني خود را كه در مقابل نيروهاي انتظامي داشته است همچنان در قبال نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به عهده خواهد داشت. همچنين خريدهاي خارجي اقلام دفاعي از طريق وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح انجام خواهد پذيرفت.
ماده 5:در اجراي بندهاي 25 و 26 ماده 4 اين قانون، سازمانهايي با سلسله مراتب مستقل و متمركز به ترتيب بنام "سازمان حفاظت اطلاعات " و سازمان "عقيدتي سياسي" از ادغام سازمانهاي مشابه موجود در نيروي انتظامي تشكيل مي شود.
تبصره 1:اين سازمانها وظايف و ماموريتهاي سازمانهاي همنام خود را بر اساس قانون ارتش جمهوري اسلامي ايران عهده دار خواهند بود.
تبصره 2:روساي سازمانهاي عقيدتي ، سياسي و حفاظت اطلاعات از سوي مقام فرماندهي كل نيروهاي مسلح منصوب مي گردند.
ماده 6 :وزارت كشور موظف است ظرف 6 ماه از تاريخ تصويب اين قانون لايحه مربوط به ضوابط استخدام و حقوق و مزايا و ترفيع پرسنل را تهيه و جهت تصويب به مجلس شوراي اسلامي تقديم نمايد و تا زمان تصويب، قوانين و مقررات فعلي جاري مي باشد.
ماده 7 :شرايط عضويت :
الف ـ اعتقاد و التزام به مباني و احكام اسلام و نظام جمهوري اسلامي و رعايت اخلاق اسلامي.
ب ـ عدم عضويت يا وابستگي به احزاب ، گروهكها يا سازمانهاي سياسي.
ج ـ عدم همكاري موثر با رژيم طاغوت يا مباشرت در تثبيت آن.
د ـ عدم سو سابقه و برخورداري از حسن شهرت.
ماده 8 :طرح سازمان و تشكيلات اين نيرو توسط وزارت كشور تهيه و به تصويب فرمانده كل قوا خواهد رسيد.
ماده 9:بودجه نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران همه ساله توسط نيروي مذكور تنظيم و پس از تاييد وزارت كشور از طريق سازمان برنامه و بودجه به هيات دولت ارسال مي گردد.
ماده 10:اختيارات فرماندهي كل قوا محدود به موارد مصرحه در اين قانون نمي باشد.
ماده 11 :از تاريخ تصويب اين قانون كليه قوانين و مقررات مغاير با اين قانون لغو مي گردد.
http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:police.ir


هشدارهای انتظامی
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
هشدارهای انتظامی


* در صورت مشاهده هر گونه رفتار و تردد مشكوك موارد غير عادي از قبيل توقيف يا تردد خودروهاي غريبه و افراد ناشناس و پرسه زدن اشخاص ولگرد و معتاد و داراي وضعيت مشكوك در اطراف منزل، محل كار و يا هر مكان ديگري را به مركز فوريت هاي پليسي با شماره تلفن 110 يا كلانتري محل اطلاع دهيد.
* در رابطه با احراز هويت و شناسايي كساني كه به عنوان كارگر، تعمير كار، خريدار يا اجاره ملك و ... به منزل يا محل كار شما مراجعه مي نمايند. دقت و توجه كافي را معمول داريد.
* در خصوص تلفن هاي مشكوكي كه از طرف افراد ناشناس براي كنترل وضعيت منزل يا مغازه و بدست آوردن فرصت مناسب براي انجام سرقت صورت مي گيرد دقت و توجه كافي داشته باشيد.
* حتي الامكان به افراد خردسال و مسن بياموزيد تا شماره تلفن منزل به ويژه شماره تلفن 110 مربوط به فوريت هاي پليسي را هميشه به خاطر داشته باشند و در صورت هر گونه احساس خطر و يا وضعيت اضطراري مراتب را اطلاع دهند.
* حتي الامكان دور توپي قفل درب ورودي منزل و يا محل كار لوله فلزي جوش داده و يا توپي قفل را با بدنه درب هم سطح نماييد.
* كليد منزل و محل كار خود را در دسترس افراد غير مطمئن قرار ندهيد.
* درب پشت بام منزل را به قفل آويز مجهز نماييد.
* هنگام خروج از منزل تعدادي از لامپ هاي داخل ساختمان را روشن بگذاريد به نحوي كه رعايت اعتدال در مصرف برق نموده و ايجاد حساسيت ننمايد.
* استفاده از حفاظ و نصب سيستم دزدگير و قفل هاي مناسب، ضريب ايمني منزل و محل كار شما را افزايش داده و باعث كاهش احتمال سرقت و تاخير در ارتكاب سرقت توسط سارقين مي گردد.
* در حمل و نگهداري وجه نقد و جواهرات قيمتي و اشيا گران بها دقت لازم صورت پذيرد.
* فاكتورهاي خريد طلا و جواهرات را جدا از طلاها نگهداري نموده و سعي نماييد همراه ساير فاكتورهاي اجناس موجود در منزل در محل مطمئني قرار داده، تا امكان دسترسي ساير افراد به ويژه سارقين ميسر نباشد.
* همواره سعي نماييد تصويري ( عكس و فيلم) از تمام اسناد از قبيل سند منزل، خودرو، شناسنامه، گواهينامه، پايان خدمت، مدارك تحصيلي، جواهرات و اشيا قيمتي، فرش و ... را تهيه و در محل امن نگهداري نماييد. 


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:ketabeavval.ir


آشنایی با پلیس ۱۱۰
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
آشنایی با پلیس ۱۱۰


گزيده‌اى از اهم اقدامات انجام شده در سيستم 110 .تاكنون 944 خط تلفن 110 در سطح كشور راه‌اندازى گرديده است

آموزش پرسنل پايور سيستم 110 در رسته‌هاى رايانه، مخابرات و اپراتوري

تشكيل جلسات متعدد از جمله كميسيون ساماندهى سيستم 110، ستاد پيگيرى طرح واگذارى تمام مأموريت‌هاى پليسى سيستم 110
تعداد 10 كلان شهر به سيستم رايانه‌اى در سطح كلانترى‌ها و پاسگاه‌هاى مربوطه تجهيز شده‌اند كه در اين رابطه برقرارى و امكان كنترل مكانيزه وجود دارد و مى‌توان با ورود به تمامي كلانترى‌ها و پاسگاه‌هاى مربوطه وضعيت عملكرد سيستم 110 مربوطه را به راحتى تحت نظر و كنترل قرار داد
در ارتباط با وضعيت فرهنگ‌سازى در خصوص سيستم 110 برنامه‌ها و طرح‌هاى متعددى از جانب مسئولين محترم از شبكه‌هاى مختلف صدا و سيما و روزنامه‌ها و رسانه‌هاى جمعى اجرا گرديد كه بى‌ترديد بسيار تأثيرگذار بوده، خصوصاً اين كه تقريباً هر شب در شبكه تهران گزارش مركز 110 در حال پخش مى‌باشد. ضمن اين كه با استقبال وسيع مردم روبه‌رو شده و تماس مردم با مراكز 110 پليس به صورت يك فرهنگ در آمده و اين مهم روز به روز در حال پيشرفت مى‌باشد
هدفمند‌ شدن توزيع امكانات : نيروى انسانى، خودرو و تجهيزات رايانه‌اى و مخابراتى بر اساس فراوانى جرايم و نيازمندى‌هاى پليسى در جغرافياى مختلف كشور
هدفمند‌ شدن فرايند عملياتى به كارگيرى واحدها و امكانات گشتى براساس نتايج حاصله از تجزيه و تحليل آمار وقوع جرايم
سازماندهى مراكز فرماندهى و كنترل (مراكز 110) بر اساس اهداف و سياست‌هاى ترسيم شده ساير اقدامات : فعال سازى يگان‌هاى واكنش سريع (يگان ويژه پاسداران) به منظور تقويت موردي
پيگيرى تصويب و تأمين اعتبارات نيازمندى‌هاى مخابراتى رايانه‌اى و ضرورت‌هاى آماده و پشتيبانى بالغ بر 71 ميليارد ريال و طرح توزيع ريز اقلام به تفكيك شهرستان‌هاى تابعه هر استان

تجهيز و همسان‌سازى سالن‌هاى مراكز 110

پيگيرى مستمر دستورات و تدابير هيئت رييسه محترم ناجا در سطح استان‌ها پيرامون تهيه و نصب نرم‌افزار جديد سيستم 110
ايجاد وحدت رويه در انجام بازرسى‌ها توسط ستادهاى استان‌ها و واحدهاى اعزامى از مركز
پيگيرى و برآورد كمبود و تأمين منابع انسانى مراكز 110 با عنايت به استاندارد مصوبه جديد به تفكيك استان، شهرستان و رسته‌هاى مورد نياز
پيگيرى امور آموزش نيروهاى موجود و بازنگرى در متون و سرفصل‌هاى آموزشي
پيگيرى و انتقال تلفن 197 (تصادفات) و استقرار بى‌سيم راهور در مراكز 110 تمام شهرستان‌ها
پيگيرى و تحقق امكان شماره‌گيرى موبايل بدون پيش كد در شهرستان‌هايى كه از طريق شهرهاى ديگر تغذيه مخابرات مى‌شوند و تماس با گوشى موبايل بدون سيم كارت و انتقال شماره 112 به صورت خودكار به 110 و رايگان بودن مكالمات موبايل با تلفن 110
راه‌اندازى طرح امداد جاده‌اى با همكارى و مشاركت سازماندهى امدادى شركت مخابرات ـ وزارت راه‌ و ترابرى صدا و سيما و وزارت بهداشت و درمان

افق‌هاى آينده براى سيستم 110

1. در جامعه

فرهنگ‌سازى و تقويت هر چه بيش تر انگيزه و مشاركت عمومى در راستاى حفظ نظم و امنيت جامعه از طريق ذيل :
o فرهنگ‌سازى و تقويت اعتماد مردمى از طريق رسانه‌هاى جمعى (تلويزيون، راديو، مطبوعات و ساير امور تبليغاتي)
o برنامه‌ريزى‌هاى آموزشى و توجيهى براى دانش‌آموزان مدارس و آموزشگاه‌هاى كشور با همكارى وزارت آموزش و ساير ارگان‌هاى ذي ربط به منظور نهادينه شدن فرهنگ همكارى با پليس در سطح نوجوان و جوانان
o تهيه و تدوين ارائه طرح‌هاى تازه و نوآورى براى مردم به منظور زنده نگهداشتن باور و ارتباط مردم با پليس
o تقويت عملكرد دفتر نظارت همگانى به منظور تحقق شعار پليس پاسخگو در جامعه
o تبيين سهم و شغل هر يك از سازمان‌ها و نهادهاى كشورى و لشگرى به ويژه اقشار مختلف مردم در حفظ و تأمين نظم و انضباط اجتماعى در كشور و برنامه‌ريزى براي ايجاد نظام جامع امنيتى و انتظامى تحت مديريت واحد انتظامى كشور
o بهره‌گيرى از تمام امكانات و توان بالقوه نظام در راستاى همكارى با پليس در حفظ نظم و امنيت فردى و اجتماعي

2. در كنترل بزهكاران

o بهره‌گيرى ازتمام امكانات هنرى و تبليغى به منظور هر چه كريه‌تر كردن چهره بزه و بزهكارى و معرفى و القاء آن به عنوان يك ضد ارزش در جامعه با هدف تهيج عمومى در مبارزه با مفاسد و جرايم
o بزرگ نمايى كراهت بزه و بزهكارى در سطح جامعه و ساماندهى و هدايت تمام امكانات فرهنگى و تبليغى به ويژه اعتقادات دينى و مذهبى اعم از ساخت و ارائه فيلم و سريال و نمايش‌نامه و سرودهاى هنرى با هدف زنده‌كردن روح توبه و بازگشت از مسير خلاف در جوانان، نوجوانان و ساير اقشار جامعه
o ايجاد تقويت مراكز مطالعات و مشاوره نيروى انتظامى به منظور ريشه‌يابى و شناخت علل و انگيزه‌هاى ارتكاب جرايم در اقشار سطوح مختلف نسبى جامعه و پيگيرى و برطرف نموده خلاء‌هاى شناسايى شده از طريق مبادى ذي ربط به منظور از بين بردن زمينه‌هاى وقوع بزه و بزهكارى در سطح كشور
o برنامه‌ريزى براى تبيين و اجرا گذاشتن مراقبت‌هاى ويژه با همكارى خانواده‌هاى مجرمين و بزهكارانى كه از محاكم و مراجع قضايى و قانونى آزاد گرديده و دوباره به آغوش جامعه باز مى‌گردند، با هدف سهيم كردن خانواده‌هاى آن ها در نظام كنترل و پيگيرى مجرمين و بزهكاران جامعه

3. در ناجا

o آموزش و به روز نگه داشتن سطح تخصصى نيروها
o محور قرار گرفتن سيستم 110 در برنامه‌ريزى‌هاى ستادى و اجرايى ناجا به منظور نهادينه ‌شدن اين سيستم در نيروى انتظامي
o توزيع امكانات، نيروى انساني، پشتيبانى و فنى به منظور تقويت اين سيستم در برنامه‌هاى ساليانه ناجا
o ايجاد هماهنگى تنگاتنگ با ساير مراكز خدماتى و امدادى كشور به عنوان محوريت عمليات اجرايي
o برنامه‌ريزى براى تقويت سيستم كنترل مكانيزه عملكرد 110 در سطح كشور و در هر يك از سطوح مديريتى ناجا در مركز و استان‌ها به منظور تحقق اهداف پيش‌بينى شده در سيستم و دستاوردهاى آن
o دعوت به همكارى از اساتيد، خبرگان و اهل علم و فن‌آورى به منظور بهره‌گيرى از آخرين فن‌آورى‌هاى موجود براى ارتقا كيفى عمليات پليس در كشور

اهم عناوين بعضى از دستاوردهاى سيستم 110 در كشور از 20/7/79 تاكنون

1. در جامعه

o تقويت ارتباط و اعتماد مردم نسبت به پليس
o ايجاد باور توان اجرايى پليس در جامعه و در نتيجه، بالا بردن ضريب امنيت و القا احساس امنيت بيش تر در مردم
o بهره‌گيرى از توان بالقوه مردمى به ويژه در امور (اطلاعاتي) و ساير ابعاد تأمين نظم و امنيت جامعه
o ايجاد منزلت و جايگاه درخور شأن ناجا در جامعه به واسطه فرهنگ‌سازى و انعكاس گوشه‌هايى از فعاليت‌هاى پليس
o استقبال روزافزون نيروهاى كارشناسى و تخصصى براى عضويت و همكارى با پليس

2. در كنترل بزهكاران

o از بين بردن قدرت مانور و آزادى عمل در بزهكاران با توجه به حضور سريع عوامل انتظامى در محل
o ايجاد باور توان عملكرد و برخورد پليس در اذهان بزهكاران، در نتيجه كاهش جرأت و جسارت آن ها براى ارتكاب به بزه
o تقويت اضطراب و نگرانى از تكرار جرم به ويژه در بزهكاران با سابقه با توجه به ايجاد سابقه موردى براى هر تخلف
o از بين بردن بستر آماده براى شروع به تخلف جوانان و افراد تازه كار (با بالا بردن ريسك تخلف در جامعه)
o افزايش اضطراب براى مجرمين، با توجه به اين كه حضور و مشاهده مردم را به عنوان عامل خبرى پليس تلقى مى‌كنند

3. در ناجا

o ايجاد تحول اساسى و زيربنايى در چرخه دريافت اجرا و كنترل مأموريت‌ها در پليس
o ايجاد بستر مناسب براى تسلط فرماندهى بر عده وعده
o امكان كنترل (قابل قبول) مكانيزه مأموريت‌هاى ورودى به ناجا (از مرحله ورود تا نتيجه نهايى اقدامات توسط رده‌هاى ذي ربط)
o اصلاح آمارى و گزارشات وقايع به عنوان اصلى‌ترين زيربناى برنامه ريزى‌هاى پيشگيرى در ناجا
o هدف‌مند شدن عمليات اجرايي، گشت‌زنى‌ها و بهره‌بردارى بهينه از توان اجرايى نيروها با آگاهى از واقعيت‌هاى موجود
o هدف‌مند شدن توزيع امكانات و توانايى‌هاى بالقوه و بالفعل ناجا متناسب با نيازهاى هر منطقه جغرافيايي
o امكان برنامه‌ريزى‌هاى پيشگيرانه از وقوع جرايم با تجزيه و تحليل داده‌هاى سيستم
o اثر بخشى فوق‌العاده استقبال و قدر شناسى مردم از عملكرد نيروها در تقويت روحيه و انگيزه خدمتى كاركنان ناجا و در نتيجه افزايش بهره‌وري
o ايجاد ارتباط و پيوستگى منطقى بين سيستم‌هاى (پيشگيري، پيگيرى و كشف جرايم، كنترل عملكرد و اخذ بازخورد)
o كاهش وقوع جرايم و تخلفات در كاركنان (در نتيجه وجود امكانات كنترلى سيستم 110)

پاره‌اى از مشكلات موجود در رابطه با تأمين نظم و امنيت كشور قبل از راه‌اندازى 110

1. در جامعه

o فاصله غير منطقى ميان مردم و پليس و عدم وجود اعتماد كافى مردم به پليس و در نتيجه :
سرگردانى مردم در مراجعه به پليس و عدم تعريف روش مناسب ارتباطى با پليس
عدم امكان تماس فورى و استمداد از پليس در مواقع ضروري
o احساس ناامنى در بعضى از اقشار جامعه على‌رغم بالا بودن امنيت نسبى در جامعه ما نسبتبه ساير جوامع
o نداشتن جايگاه و منزلت درخور شأن ناجا در ميان مردم، سازمان‌ها و شخصيت‌هاى حقيقى و حقوقى كشور
o نداشتن اقبال مناسب و انگيزه لازم براى عضويت و همكارى مردم با ناجا در حفظ و تأمين امنيت جامعه

2. در كنترل بزهكاران

o وجود قدرت مانور و جسارت بزهكاران، به علت عدم امكان حضور سريع پليس در محل
o واقعيت تلخ گرايش و شروع به جرم توسط بعضى از جوانان و افراد تازه كار با توجه به ناباورى آن ها به توان پليس در كشف و برخورد با جرايم آنان
o تجرى بزهكاران و مجرمين در تكرار و ارتكاب جرايم سنگين‌تر به علت مشابه

3. در ناجا

وجود پاره‌اى از خلاءها در نتيجه نياز جدى براى ايجاد امكانات فرماندهى و كنترل به تحقيق موارد زير:
o تسلط فرمانده بر عده و عده
o امكان اعمال كنترل فرماندهى بر تمام مأموريت‌هاى ورودى به ناجا (از مرحله ورود تا نتيجه)
o شناسايى دقيق و از بين بردن گزارشات خلاف واقع در خصوص انجام مأموريت‌ها و ناهنجارى‌هاى حوزه سرزمينى رده‌ها
o اصلاح اطلاعات آمارى لازم براى برنامه‌ريزى منطقى به منظور پيشگيرى از وقوع جرايم در حوزه‌هاى جغرافيايى مختلف
o برنامه‌ريزى و هدف‌مند نمودن امور عملياتى و هم چنين، توزيع امكانات و ... بر اساس اطلاع دقيق از واقعيت‌هاى موجود
o برطرف كردن خلاءهاى موجود در خصوص انگيزه خدمتى مناسب در نيروها براى انجام هر چه بهتر مأموريت‌هاى محوله


http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع: ketabeavval.ir


این اشتباهات نابودکننده زندگی مشترکند!
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:2 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


عشق مثل یک کودک نوپاست و درست مثل هر کودکی نیاز به مراقبت و توجه دارد. اگر مراقب آن نباشید به راحتی نابود می‌شود و زندگی شما را به خطر می‌اندازد. ما یاد نگرفته‌ایم در مورد رفتار با همسرمان آموزش ببینیم بنابراین اشتباه کردن اجتناب‌ناپذیر است. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: زندگی مشترک, رابطه و ازدواج
مشکلات روحی شما را می کشد اگر ...
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


اگر بتوانید اعصاب‌تان را کنترل کنید هم بدن‌تان را نجات داده‌اید و هم شاید زندگی‌تان را. آخرین باری که برای سی‌تی‌اسکن، ام‌آرآی یا رادیوگرافی رفته‌اید، یادتان هست؟


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: مشکلات روحی, عصبانیت, راه‌حل, اضطراب
از چه سنی برای کودکان موبایل بگیریم؟
چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 8:47 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


پیشرفت علم همیشه هم خوب و سازنده نیست. یعنی همه مسایل دنیا دو صورت دارند: منفی و مثبت. انیشتین جمله جالبی در این مورد دارد که می گوید: «من از روزی می ترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد. چنین روزی، جهان نسلی از احمق ها خواهد داشت.»



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: كودك
:: برچسب‌ها: کودک, موبایل
چه چیزی معشوق را جذاب می‌کند؟
سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 23:42 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
چه چیزی معشوق را جذاب می‌کند؟


در زندگی زمان‌هایی وجود دارد که انسان‌ها باید از جایی معشوق‌یابی را شروع کنند؛ هنگامی‌ که نوجوانی خجالتی وارد دانشگاه می‌شود، زمانی که یک زوج جوان جدا می‌شوند یا یک زوج میانسال طلاق می‌گیرند یا اینکه همسری می‌میرد..


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: زناشویی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: چه چیزی معشوق را جذاب می‌کند
محمد جواد ظریف؛ مرد محبوب کابینه
سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 21:32 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
محمد جواد ظریف؛ مرد محبوب کابینه


پرونده ای برای محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان که این روزها به دلایل مختلفی مورد توجه قرار گرفته؛ راز محبوبیت او چیست؟



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: چهره ها
:: برچسب‌ها: محمد جواد ظریف, دولت یازدهم, وزیر امور خارجه, حسن روحانی
عشق دوران مجردی تان از کدام نوع است ؟ شهوانی یا عاقلانه
سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:51 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان عشق «اشترنبرگ» است، وی در سال (1987) در کتاب "قصه عشق" نظریه مثلثی عشق را بیان می کند. وی معتقد است که عشق دارای سه مولفه «میل، صمیمیت و تعهد» است. اشترنبرگ انواعی از عشق را بر اساس این سه مولفه مطرح می کند که در ادامه به برخی از آنان اشاره می کنیم:

عشق دوستانه
این عشق زمانی وجود دارد که میل و تعهد اصلا وجود ندارد ولی عامل صمیمیت در حد بسیاری حضور دارد. این نوع عشق اغلب در بین دوستان صمیمی دیده می شود.

عشق پوچ
در این عشق تعهد به صورت قوی وجود دارد اما از میل و صمیمیت خبری نیست. مثل زمانی که یک زوج تنها به خاطر فرزندان، با هم زندگی می کنند.

عشق خیال انگیز
این عشق در بین زوج هایی دیده می شود که میل و صمیمیت در آن ها زیاد است اما تعهد کمی در قبال یکدیگر دارند.

عشق شهوانی
میل جنسی در این عشق بیشتر حضور دارد. صمیمیت و تعهد نه این که وجود نداشته باشد اما در سطح بسیار پایینی وجود دارد.

عشق مشفقانه
در این عشق صمیمیت و تعهد شدید است اما کارکرد میل جنسی از بین رفته یا ضعیف است. این عشق را می توانید در بین زوج هایی ببینید که به مدت طولانی با یکدیگر زندگی کرده اند ولی جاذبه جنسی بین آن ها از بین رفته است.

عشق ابلهانه
در این نوع از عشق دو عنصر میل و تعهد در سطح بالایی وجود دارد ولی صمیمیت در آن بسیار کمرنگ یا ضعیف است.

فقدان عشق
در این نوع عشق نیز هیچ کدام از عناصر عشق حضور ندارند. ما این نوع رابطه را به طور روزانه با افراد عادی یا نه چندان نزدیک تجربه می کنیم.با این تعریف بد نیست کمی بیشتر تامل کنیم و ببینیم که عشقی که اکنون در حال تجربه کردن آن هستیم، از کدام نوع است.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:خراسان نیوز



:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: عشق دوران مجردی تان از کدام نوع است, شهوانی یا عاقلانه, شهوانی, عاقلانه
نشانه‌های فرزندان وسطی
سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:28 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )



تحقیقات نشان داده اند که فرزندان وسطی خانواده مزایایی دارند که خواهر و برادرهای اول یا آخر ندارند. اگر شما هم فرزند وسطی خانواده هستید، حتماً ویژگی های زیر را دارید. .


متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: ویژگی فرزند وسط
از قیافه‌ات معلومه استرس داری!
سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 8:45 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


استرس فقط درون آدم نیست و در چهره و پوست و ظاهر انسان هم نمود پیدا می کند. پس به هیچ وجه فکر نکنید اگر مضطرب باشید بقیه چیزی نمی فهمند. خیلی هم خوب می فهمند. بنابراین سعی کنید این اضطراب و آشفتگی و ترس و نگرانی های بیهوده را از قلب خود بیرون کنید. .



متن کامل در ادامه مطلب..


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: پزشکی و سلامت
:: برچسب‌ها: استرس, اضطراب, سلامت روان